در تفسير، اصول عقلی قطعی بايد از موارد ظنی و حدسی تفكيك شوند و با تنقيح پيشفرضها و از جمله فرضهای تجربی كه با تأثير زمان شكل گرفتهاند، میتوان از آنچه كه تحت عنوان زمانمندی فهم در هرمنوتيك فلسفی مورد توجه مثبت قرار گرفته، بركنار ماند.
محمدكاظم شاكر، استاد دانشگاه قم، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، در خصوص بحث زمانمندی فهم قرآن در ابتدای گفتوگو با اشاره به خلطی كه گاهی اوقات در اين زمينه صورت میگيرد، خاطرنشان كرد: بحث زمانمندی و تاريخمندی فهم قرآن گاه با زمانمندی و تاريخمندی خود قرآن خلط میشود. زمانمندی قرآن به اين معناست كه قرآن كاملاً وابسته به زمان خود پديد آمده است و اگر در زمان ما نازل میشد، به گونه ديگری نازل میشد، در حالی كه زمانمندی فهم قرآن به اين معناست كه از اين روی كه هيچ فهمی خارج از زمان و تاريخ خود روی نمیدهد، فهم ما از قرآن نيز همچون فهم ما از هر متن ديگری، همواره در زمانههای مختلف به شكلهای متفاوتی صورت میبندد.
نويسنده كتاب «قانون تفسير» با بيان اين كه آن چه در هرمنوتيك مطرح میشود، بحث زمانمندی فهم قرآن است، اظهار كرد: هرمنوتيسينها معتقدند هيچ فهمی خارج از زمان و تاريخ خود و جز با پيشفرضها، انتظارات، سؤالات و دانشهای مفسر و كسی كه به دنبال فهم متن است، وجود ندارد و بنابراين مفسر قرن ششم به گونهای متفاوت از كسی كه در قرن چهاردهم است، قرآن را فهميده، چرا كه اين دو با مسائل متفاوتی مواجهند و دانشهايشان با هم فرق دارد.
مرادات و مقاصد بيانی و زبانی گوينده درنهايت بر اصول موضوعهای منطقی و فلسفی استوار است كه اين اصول به شكلی بديهی قابل درك هستند و بنا بر همين اصول و با معيار قرار دادن آنها میتوان از زمانمندی و نسبيت فهم بركنار ماند
شاكر با اشاره به اين كه تاريخمندی فهم بحثی است كه در هرمنوتيك فلسفی مطرح و مورد توجه واقع شده است، در خصوص معانی هرمنوتيك گفت: هرمنوتيك در اولين شكل خود و در اولين معنای مقصود شده از اين واژه به معنای تفسير به كار رفته است، اما پس از مدتی اين واژه برای روش تفسير به كار گرفته شد و در چارچوب مباحث آن چگونگی تفسير مورد توجه قرار گرفت. در اين مرحله هرمنوتيسينها به دنبال روشهايی برای پی بردن به مراد مؤلف بودند و در همين مرحله بود كه زمينههای توجه به زمانه پديد آمدن متن و شرايط فهم آن با توجه به گذشت زمان شكل گرفت.
اين پژوهشگر درخصوص سومين مرحله و معنای هرمنوتيك، گفت: هرمنوتيك به معنای سوم نه به معنای تفسير و نه به معنای روش تفسير متن، بلكه بحث راجع به خود تحقق فهم است. در اينجا هرمنوتيسين راجع به خود هستی فهم صحبت میكند و چگونگی شكلگيری فهم و مؤلفههای دخيل در پديد آمدن آن مورد بحث قرار میگيرد. در اينجاست كه افرادی مانند هايدگر و گادامر میگويند كه هيچ فهمی خارج از زمان شكل نمیگيرد و فهم همواره زمانمند و تاريخمند است. بنابراين مفهوم زمان يكی از كليدواژههای اصلی هرمنوتيك هايدگر و گادامر است و بر عنصر زمان در هستیبخشی به فهم تأكيد میشود.
نويسنده مقاله «مدلهای چند معنايی در تفسير قرآن و كتاب مقدس» با بيان اين كه در اينجا مسئله نسبيت فهم مطرح میشود، اظهار كرد: اساساً در اين جا مطابقت فهم با واقعيت مراد گوينده تحت الشعاع قرار میگيرد و مقصود گوينده و مؤلف به عنوان محوری كه بايد به آن نزديك شد از دسترس خارج میشود.
وی با اشاره به سنت تفسيری اسلامی و تقابل آن با موضع هرمنوتيك فلسفی، عنوان كرد: ما در تفسير قرآن به دنبال اين هستيم كه بيابيم گوينده، يعنی خداوند، در مرتبه علم و اراده خود چه مرادی داشته است. اين نگاه كه در مقابل رويكرد هرمنوتيك فلسفی است، در واقع از تفسير به عنوان كاشف از مراد گوينده دفاع میكند و هرمنوتيك فلسفی را به عنوان موضعی میيابد كه اعتبار فهم را زير سؤال برده و به ذهنيات مفسر محدود مانده است.
در صورت پذيرش اين اصول عقلی، هرگونه فهمی از متن كه در تعارض و تضاد با اين اصول باشد مردود است و فهم مخالف با اين اصول فهمهای نادرستی است. بنابراين در نهايت اصولی فرازمانی وجود خواهد داشت كه فهم را از زمانمندی خارج خواهد كرد و زمان در آنها دخالتی نخواهد داشت
شاكر در خصوص ادله مطرح در مقابل موضع هرمنوتيك فلسفی گفت: در حوزه تفسير اسلامی بيان میشود كه هر چند میتوان پذيرفت كه پيشفرضها و انتظارات در فهم متن مؤثرند، اما ما میتوانيم با تنقيح و تهذيب اين پيشفرضها و انتظارات، به مراد متكلم دسترسی پيدا كنيم، چرا كه مرادات و مقاصد بيانی و زبانی گوينده در نهايت بر اصول موضوعه منطقی و فلسفی استوار است كه اين اصول به شكلی بديهی قابل درك هستند و بنا بر همين اصول و با معيار قرار دادن آنها میتوان از زمانمندی و نسبيت فهم بركنار ماند.
استاد دانشگاه قم ادامه داد: برای مثال در حوزه عقل عملی بحثی با عنوان حسن و قبح عقلی و ذاتی مطرح است كه در صورت پذيرفتن آن، گزارهها و احكامی عملی را پذيرفتهايم كه براساس آنها برخی افعال ذاتاً حسن و برخی ديگر ذاتاً قبيحاند و اين احكام در مورد افعال الهی نيز جاری خواهند بود؛ بر اين اساس افعال حسن، افعالی است كه به خدا نسبت داده میشود و افعال قبيح، افعالی است كه محال است به خدا نسبت داده شود. در اين صورت، يعنی در صورت پذيرش اين اصول عقلی، هر گونه فهمی از متن كه در تعارض و تضاد با اين اصول باشد، مردود است و فهم مخالف با اين اصول فهمهای نادرستی است. بنابراين در نهايت اصولی فرازمانی وجود خواهند داشت كه فهم را از زمانمندی خارج خواهند كرد و زمان در آنها دخالتی نخواهد داشت.
وی با بيان اين كه انتظارات و پيش فرضها بیشك همواره وجود دارد، عنوان كرد: اين انتظارات و پيشفرضها در طول زمان به وجود میآيد، اما براساس موضع اسلامی زمان نمیتواند دخالتی اجتنابناپذير در امر فهم قرآن داشته باشد. در واقع براساس ملاك مورد نظر رويكرد اسلامی اصول عقلی قطعی بايد از موارد ظنی و حدسی تفكيك شوند و فرضيات تجربی كه ممكن است بر اثر گذشت زمان تغيير كنند، نبايد به عنوان پيشفرضهای قطعی در فهم متن در نظر گرفته شوند. بنابراين با تنقيح پيشفرضهايی كه با تأثير زمان شكل گرفته و باعث سوء فهم میشوند، میتوان از آسيبی كه تحت عنوان زمانمندی فهم در هرمنوتيك فلسفی مورد توجه مثبت قرار گرفته است، بركنار ماند.