مدير گروه مطالعات اسلام و غرب پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بيان كرد: توهين به مقدسات، ناشی از فقدان معرفت و مناسبت وجودی و معنوی افراد موهن، با مقدسات بوده و برخی از عوامل تمدنی و فرهنگی اين مسئله را در طول تاريخ تشديد كرده است.
حجتالاسلام و المسلمين حبيبالله بابايی، مدير گروه مطالعات اسلام و غرب پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، به بيان نكاتی درباره ريشههای توهين به پيامبر اعظم(ص) پرداخت و اظهار كرد: نخست اينكه بیحرمتی به تقدسات و توهين به پيامبران (هم در زمان حيات و هم بعد از وفات آنها) در تاريخ گذشته غرب و شرق، در تاريخ بشريت سابقه داشته است و بسياری از مردمان به موجب تعلقات دنيوی خود و ناهمخوانی آن با دكترين پيامبران الهی(ع)، درصدد آزار و اذيت آنها برآمدهاند.
وی افزود: اين توهين و حرمتشكنی در صدر اسلام در مورد پيامبرگرامی اسلام(ص) در مكه بارها رخ داد؛ بهگونهای كه آن حضرت فرمودند: «ما اوذی نبی مثل ما اوذيت؛ هيچ پيامبری مانند من مورد اذيت و آزار قرار نگرفت». همين بیمهری در مورد حضرت عيسی(ع) نيز انجام گرفت و نهتنها خود ايشان، بلكه پيروان وی (مسيحيان) نيز تا چندصد سال يعنی تا زمان ظهور كنستانتين، در غرب مورد آزار و اذيت امپراتوران روم (مانند نرون) قرار گرفتند.
حجتالاسلام بابايی ادامه داد: اين اذيتها و بیحرمتیها تنها از سوی غير مؤمنان به آن دين صورت نمیگرفت، بلكه گاه خود مؤمنان به آن دين نيز در اينگونه از حرمتشكنیها پيشقدم میشدند كه نمونههای تلخ آن را در تاريخ اسلام، بهويژه در برخورد با ائمه معصومين(ع) و به خصوص در واقعه عاشورا میتوان مشاهده كرد.
توهين به مقدسات و پيامبران الهی، صرفاً به موجب فقدان مناسبت سلوكی و معنوی نيز نبوده است؛ بلكه برخی از عوامل تمدنی و فرهنگی نيز اين مسئله را در طول تاريخ تشديد كرده و انگيزههای تازهای را در انجام اين رفتارهای غيرانسانی و غيراخلاقی موجب شده است
نويسنده كتاب «جستاری نظری در باب تمدن» اضافه كرد: اهانت به مقدسات و انسانهای الهی، صرفاً به موجب فقدان شناخت از آنها نبوده است و چه بسا افرادی كه شأن و منزلت پيامبر اسلام(ص) را میشناختند و به بزرگی امام حسين(ع) اذعان داشتند، ولی در عمل برخلاف دانستههايشان عمل كرده و حفظ حرمت نمیكردند.
فقدان مناسبت وجودی و هويتی افراد موهن با مقدسات
وی خاطرنشان كرد: آنچه موجب اين اهانتها و حرمتشكنیها بوده، نه فقدان معرفت، بلكه فقدان مناسبت وجودی و هويتی افراد موهن با مقدسات و انسانهای متعالی بوده است. چه بسا كسانی كه پيامبر گرامی اسلام(ص) را به خوبی میشناختند، ليكن چون در سلوك شخصی خود اهل دنيا بودند، مناسبت وجودی و معنوی را با آن پيامبر(ص) از دست میدادند و آنگاه توهين به متعالیترين انسانها برايشان سهل و آسان جلوه میكرد.
مدير گروه مطالعات اسلام و غرب پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تصريح كرد: بر اين اساس، نبود مناسبت، مزاج آدمی را ولو اينكه شناختی هم از مقدسات داشته باشد، تغيير داده و او را در تعامل با امور متعالی جری و گستاخ میكند. اين مسئلهای است كه ميان انسان مسلمان شرقی و فرد يهودی يا مسيحی غربی مشترك است.
عوامل تمدنی و فرهنگی و توهين به مقدسات
وی در ادامه سخنان خود گفت: دومين نكته در باب ريشههای توهين به پيامبر اعظم(ص) اين است كه توهين به مقدسات و پيامبران الهی، صرفا به موجب فقدان مناسبت سلوكی و معنوی نيز نبوده است، بلكه برخی از عوامل تمدنی و فرهنگی نيز اين مسئله را در طول تاريخ تشديد كرده و انگيزههای تازهای را در انجام اين رفتارهای غيرانسانی و غيراخلاقی موجب شده است.
اين محقق و پژوهشگر در توضيح اين مطلب گفت: برای مثال يونانيان در دوره باستان، نه فقط ايرانيان، بلكه هر آنكس را كه پدر و مادر هلنی نداشت، بربر میناميدند. همين نوع از نگرش به ديگربودها در مناسبات آنها با اديان، كشورها و تمدنهای ديگر، چه تمدنهايی كه پيرامون يونان بودند (مانند تمدن كرت يا تمدن آكئیها) و چه آنهايی كه از يونان فاصله داشتند، تأثير میگذاشت و يونانيان افراد و اديان متعلق به ديگر را نيز بربر و فرودست میانگاشتند.
وی ادامه داد: حالتی كه يونانيان نسبت به شرقیها داشتند همواره حالتی نفرتانگيز بود بهگونهای شرقيان در نظر آنان انسانهای وحشی قلمداد میشدند. يونانيان، در زمان اسكندر، از اينكه با ايرانيان غذا بخورند، ناراضی بودند؛ آنها مايل بودند هرطوری كه میخواهند با ايرانيان رفتار كنند. برای آنها رفتار مساوی با بربران ايرانی توهين به نژاد هلن تلقی میشد (ر.ك: ساموديل ك.ادی، آئين شهرياری در شرق، ص 8).
حجتالاسلام بابايی خاطرنشان كرد: اين نوع از نگرش غربیها به شرقیها باعث شد كه آنها چه در زمان اسكندر مقدونی، چه در دوره جنگهای صليبی و چه بعد از ورود ناپلئون به مصر، همواره در ستيز با ديگران شرقی باشند و در رد همه چيز آنها بكوشند.
وی اضافه كرد: به موجب همين نگرش بود كه يونانيان و سپس غربیها، در عين اينكه به دين و تمدن ايرانيان (قبل از اسلام) و تعالی تمدن اسلامی مذعن بودند، در مواجهه با مسلمانان همواره متكبر و خودبين بودهاند. علیرغم اين همه تكبر در برابر ايرانيان، آنها در مواجهه با دين ايرانيان قبل از اسلام، آيين خود را باختند و در برابر خدايان شرقی تسليم شده و خدايان خود را به فراموشی سپردند (ر.ك: چارلز الگزاندر رابينسون، تاريخ باستان، ص 464).
مديرگروه مطالعات اسلام و غرب پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی افزود: همچنين در زمان جنگهای صليبی نيز سربازان صليبی در برخورد با دين مترقی اسلام در سرزمينهای اسلامی، در دين خود ترديدكرده و نسبت به مسيحيت بدگمان شده و وعدههای پيروزی مسيحيت را دروغ انگاشتند.