ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 8 دي 1404
دوشنبه 8 دي 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 10 مهر 1391     |     کد : 43545

جمله عالم صورت و جان است علم

مولانا جلال‌الدين محمد بلخي كه در سده هفتم هجري مي‌زيست، از نام‌آورترين پارسي‌سرايان و عارفان ايران‌زمين در گستره‌اي زماني به وسعت تمام تاريخ است.

جام جم آنلاين: مولانا جلال‌الدين محمد بلخي كه در سده هفتم هجري مي‌زيست، از نام‌آورترين پارسي‌سرايان و عارفان ايران‌زمين در گستره‌اي زماني به وسعت تمام تاريخ است. بررسي و واكاوي آثار جاودانه مولوي و همچنين رسائل تاريخي، ادبي و عرفاني همچون تذكره‌الشعراها و طبقات‌العارفين‌ها روشن مي‌سازد مولانا در مباحث مختلف صاحب‌نظر بوده و انديشه او واجد وجوه گوناگون و پرشماري است.

ناگفته پيداست كشيدن كباده سنگين مفاهيم ارائه شده از سوي مولانا تواني دوچندان مي​طلبد و نگارنده را در اين كوتاه جستار ياراي آن نيست حتي سوداي چنين خيالي به سر بپروراند. آنچه در اين مختصر مطمح نظر است و شايد بتوان اندكي آن را واگويه نمود، بيان جنبه‌اي از باورهاي مولاناست، يعني ديدگاه اين عارف پرآوازه درباره علم‌آموزي و هنراندوزي.

سراسر آثار مولوي كه به تعبير درست دكتر عبدالحسين زرين‌كوب، تاريخ‌نگار و ادب‌پژوه نامدار، بيش از هر شخصيت ديگر، چه در زمان حيات و چه پس از مرگ بر عرفان ايراني اثر نهاد، مشحون است به انتقاد و نكوهش علوم ظاهري و دانش‌هاي عقلاني. آنچه روشن و آشكار است او بي‌محابا بر علوم ظاهري تاخته و رهروان و پيروان آن را واجد پايين‌ترين مراتب برشمرده است:

خرده‌كارى هاى علم هندسه ‌/‌ يا نجوم و علم طب و فلسفه ‌/‌ كه تعلق با همين دنياستش ‌/‌ ره به هفتم آسمان برنيستش ‌/‌ اين همه علم بناى آخور است ‌/‌ كه عماد بود گاو و اشترست‌/‌ بهر استبقاى حيوان چند روز‌/‌ نام آن كردند اين گيجان رموز

نيش و كنايه‌هاي مولوي به دوستداران و رهروان حكمت و بويژه پاي فلاسفه را چوبين خواندن نيز اشتهاري دوچندان دارد:

...پاي استدلاليان چوبين بود ‌/‌ پاي چوبين سخت بي تمكين بود/ ‌... آنچه هويدا مي‌نمايد وجود اشعار و گفتارهايي چنين در آثار مولانا موجب شده است تا شمار افزوني به او انگ مخالفت با علم ظاهر، دشمني با خرد و اتهام ضديت با فلسفه زنند. اما روا دانستن اين تهمت‌ها تنها هنگامي ممكن مي‌شود كه آثار مولانا به دور از تعقل و دورانديشي و با سطحي‌نگري صرف مطالعه شود، زيرا در بطن اشعار و گفته‌هاي مولانا دوصدچندان دليل و برهان مي‌توان يافت كه او را هوادار خرد و عقل نشان دهد. ابيات زير خود بر درستي اين مدعا گواه است:

خاتم ملك سليمان است علم ‌/‌ جمله عالم صورت و جان است علم ‌/‌ علم دريايي است بي حد و كنار‌/‌ طالب علم است غواص بحار ‌/‌ گر هزاران سال باشد عمر او ‌/‌ او نگردد سير خود از جستجو

گفتني است مولانا چنان اعتبار و ارجي براي دانش و تعقل قائل است كه سجده فرشتگان بر حضرت آدم را به سبب علم آدم(ع) و رانده شدن ابليس از درگاه الهي را به جهت جهل و ناداني شيطان پنداشته است:

آدم خاكي ز حق آموخت علم ‌/‌ تا به هفتم آسمان افروخت علم ‌/‌ نام و ناموس ملك را در شكست ‌/‌ كوري آن كس كه در حق درشكست ‌/‌ زاهد ششصد هزاران ساله(ابليس) را ‌/‌ پوزبندي ساخت آن گوساله را ‌

نكته: مولانا چنان اعتبار و ارجي براي دانش و تعقل قائل است كه سجده فرشتگان بر حضرت آدم را به سبب علم آدم(ع) و رانده شدن ابليس از درگاه الهي را به جهت جهل و ناداني شيطان پنداشته است
درحقيقت همان‌گونه كه استاد جلال‌الدين همايي در كتاب ارزشمند خود، مولوي مي‌گويد نيز بيان داشته است، انتقاد و نكوهش مولوي از علوم و فنون ظاهري به سبب ضديت با آن نيست، بلكه به دلايل مختلف از جمله «حالت خشكي و جمود و خودخواهي و خودپسندي و كبرفروشي و محدوديت فكر است كه اغلب بر مشتعلين آن علوم دست مي‌دهد و گرنه مولوي هرگز با اصل علم و دانش و تحصيل علوم و فنون درسي نه تنها مخالف نيست، كه آن را نيز در حد خود مي‌ستايد و بر همگان فريضه مي‌شمارد.»

مولانا كه تقسيم بندي‌هاي دقيقي از مفاهيم عقل و علم ارائه داده و شوربختانه اين وجيزه را مجال تشريح آنها فراهم نيست، تعرض بر علمي را روا مي دانست كه با ظن و گمان همراه باشد و از اين رو يقين و آرامشي از آن براي انسان حاصل نيايد. به تعبير دگر، علمي كه شك و ظن را بزدايد مورد ستايش مولاناست:

علم را دو پر گمان را يك پر است ‌/‌ ناقص آمد ظن به پرواز ابترست ‌/‌ مرغ يك پر زود افتد سرنگون ‌/‌ باز برپرد دو گامى يا فزون ‌/‌ افت و خيزان مى‌رود مرغ گمان ‌/‌ با يكى پر بر اميد آشيان ‌/‌ چون ز ظن وارفت علمش رو نمود ‌/‌ شد دو پر آن فرع يك پر پرگشود ‌/‌ با دو پر بر مى پرد چون جبرئيل ‌/‌ بى‌گمان و بى مگر بى قال و قيل

دانشي كه انسان را از ترديد و شك و دودلي وارهاند از منظر مولانا ستودني است، زيرا به عقيده او ريشه آن همان علم الهي و دانش انبياست و عقل تنها در پي برگرفتن آن از پيامبران به گستراندن عرصه آن پرداخته است:

اين نجوم و طب وحى انبياست ‌/‌ عقل و حس را سوى بى‌سو ره كجاست ‌/‌ عقل جزوى عقل استخراج نيست ‌/‌ جز پذيراى فن و محتاج نيست ‌/‌ قابل تعليم و فهم است اين خرد‌/‌ ليك صاحب وحى تعليمش دهد‌/‌ جمله حرفت‌ها يقين از وحى بود‌/‌ اول او ليك عقل آن را فزود /

جان كلام مولانا دراين باره آن است كه اكتساب و فراگيري دانش مفيد و سودمند است، اما به آن شرط كه مقدمه‌اي براي تهذيب نفس و موجبي جهت قوت و صفاي قلب باشد نه دستاويز مفاخرت و تكبر. به باور مولانا، انسان بايد بر خود رنج و زحمت تحصيل علم را براي رسيدن به كمال نفساني و انساني و سعادت و رستگاري نهايي هموار دارد اما « اين بار را به خاطر مقدمه سبكبار شدن بايد كشيد، نه براي گران‌سنگي و سبكساري.»

به عنوان پاياني بر اين مختصر و به مثابه برآيند سخن مي‌توان گفت فراز و رفعت جايگاه خرد و علم در انديشه مولانا بسي والا و شايسته است. خردورزي، علم‌آموزي و هنراندوزي از منظر مولانا نه تنها نكوهيده نيست، بلكه امري پسنديده و شايان ستايش است. مولانا تنها بدان علمي كه مي‌تواند انسان را پابند دنياي فاني ‌كند تاخته است، بر آن علمي كه ياراي آن نداشته باشد انسان را از تنگناي عالم احساس كه غربتكده دل و زندان روح است، نجات دهد خرده گرفته و آن دانشي را مستوجب ملامت و سرزنش پنداشته است كه آدميزاد را بيش از پيش گرفتار شهرت و اسير اعتبار اين جهاني سازد.

امير نعمتي‌ليمائي / جام جم




نوشته شده در   دوشنبه 10 مهر 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode