مخالفت ملائكه با پيشنهاد الهی، ملايم؛ مخالفت ابليس، شديد و مخالفت آدم، ميانه بود و براساس آيات قرآن، هر يك با توجه به نوع مواجهه با اين پيشنهاد نصيب خاص خود را دارند؛ نصيب ملك، گذشت؛ نصيب ابليس، «رجم» و نصيب انسان، «هبوط» است.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، حجتالاسلام و المسلمين محمدتقی فعالی، مدرس حوزه و دانشگاه و نگارنده 9 جلد كتاب در باب جنبشهای نوظهور معنوی، در نوزدهمين نشست از سلسله نشستهای «آسيبشناسی عرفانهای كاذب» كه در سازمان فعاليتهای قرآنی دانشگاهيان كشور برگزار شد، در ادامه مباحث خود در باب عرفانهای كاذب و به مناسبت بحث از شيطانپرستی يا شيطانگرايی، به بررسی مفهوم شيطان و ابليس در آيات قرآن و به خصوص قصه قرانی آفرينش و نسبت ميان انسان و ملك و ابليس پرداخت.
بخش پيشين اينگفتوگو را اينجا بخوانيد!
وی اظهار كرد: پيشنهاد خداوند، اعتراض و مخالفت ملايم ملائكه را برانگيخت و ماجرا ادامه پيدا كرد تا به اعتراف به خطا و اشتباه رسيد و در همين جا قصه تمام شد؛ گويا خدا از آنان گذشت. اما ابليس در مقابل پيشنهاد خداوند مبنی بر سجده به آدم مخالفتی شديد از خود نشان میدهد و در پاسخ به سؤال خدا، درباره علت اين مخالفت يك استدلال میآورد و با اين كار گويا در مقام معلم برای خدا ظاهر میشود تا به او چيزی ياد بدهد! و اينجاست كه خداوند او را با تعبير «فَإِنَّكَ رَجِيمٌ» (حجر/31؛ ص/77) از درگاه خويش میراند.
اين محقق و پژوهشگر تصريح كرد: استدلال ابليس در مقابل خداوند استدلال مخدوشی بود و او نگاه خود را محدود به بعد مادی آدم كرده و بعد معنايی و روحانی آدم را پوشانده و مخفی كرد. ابليس اگر جنبه روحانيت آدم را عَلَم میكرد، قطعاً آدم به لحاظ روحانيت، به سبب علم به اسمای الهی (بقره/31) از ابليس بالاتر بود و ابليس تنها حقيقتی را كتمان و آن را مخفی كرد و كتمان حقيقت جرم بسيار بزرگی است.
هبوط همان رجم است، با اين تفاوت كه رجيم به معنای بُعد و دوری بدون امكان بازگشت و هبوط به معنای بُعد با امكان بازگشت است. فلذا ابليس هرگز امكان بازگشت به سمت خداوند را نداشت، اما امكان بازگشت به سوی خدواند وجود دارد و به اين بازگشت، در اصطلاح دينی «توبه» میگويند
استكبار، غرور و عجب؛ عامل كتمان حقيقت از سوی ابليس
وی در پاسخ به اين سؤال كه چه عاملی سبب شد كه ابليس كتمان حقيقت كند؟، گفت: قرآن عامل اين كتمان حقيقت را استكبار، كبر، غرور و عجب ابليس دانسته است. اقدام او نوعی حالت استعلايی داشت و خود را از هر موجودی بالاتر میديد، در حالی كه بالاتر نبود. اين ويژگی غرور و خودبزرگ بينی (عجب) يا خودبرتربينی (كبر) در نوع انسانها هم يافت میشود و آفت بسيار خطرناك و مهمی است.
فعالی عنوان كرد: يكی از نكات مهم در مواجهه ابليس با خداوند در داستان قرآنی آفرينش آن است كه ابليس در تمام عمر بسيار طولانی خود، تنها يكبار خطا كرد. هيچ انسانی به اندازه ابليس عمر نكرده و او در اين عمر طولانی فقط به عبادت و بندگی خدا مشغول بوده است. اما همين موجود عابد فقط يك خطا كرد و با آن محكوم به حكم «فَإِنَّكَ رَجِيمٌ» شد. اين جهان، همان جهان و اين خدا، هم همان خداست و حال ما آدميان بايد بينديشيم كه روزانه چقدر خطا میكنيم.
وی پس از مروری كوتاه بر مواجهه ملائكه و سپس ابليس با پيشنهاد خداوند برای انتخاب خليفهای در روی زمين و نتايج حاصل از اين ماجرا از اعتراض ملايم ملائكه تا اعتراف به خطای آنان تا مخالفت شديد ابليس و استدلال ناقص او در مقابل خداوند و كتمان حقيقت تا رانده شدن او، عنوان كرد: اين دو ماجرا، ماجرای من و شما نبود، گرچه بیربط به ما هم نيست؛ ماجرای اصلی و سكانس اصلی اين ماجرا، معامله و مواجهه خدا با موجودی به نام آدم است.
انسان در ماجرای قرآنی آفرينش
اين استاد حوزه و دانشگاه عنوان كرد: همان معاملهای كه خداوند با ملك و ابليس كرد، با انسان نيز كرد؛ خداوند پيشنهادی پيش روی انسان گذاشت و گفت ای آدم! جايگاه تو جنت است (جنت به معنای باغ بزرگ و جايی كه پايانی برای آن متصور نيست) و در آنجا تمام انواع نعمتها، خوشیها، زيبايیها محقق بود. خداوند به آدم و همسرش گفت كل اين نعمتها برای تو آفريده شده است، از همه آنها استفاده كن و فقط گرد اين يك قلم جنس و به تعبيری اين ميوه ممنوعه مگرد! اين پيشنهادی بود كه خدا برای آدم و همسرش ارائه كرد.
وی با اشاره به اين كه عكسالعمل آدم (پدر من و شما) آن بود كه تمام نعمتها را گذاشت و دقيقاً به سراغ همان ميوه ممنوعه رفت، افزود: اين واكنش آدم بسيار جالب است؛ فرض كنيد كه سفرهای بگسترانند و در اين سفره، صد نوع ميوه، يكی از ديگری خوشمزهتر، لطيفتر و گواراتر باشد و سپس بگويند كه فقط سمت اين يك نوع ميوه خاص نرو كه سمّی است! آدمیزاده موجودی است كه تمام اين صد نوع ميوه را میگذارد و دقيقاً سراغ صد و يكمين نوع كه او را از آن منع كردهاند، میرود.
فعالی خاطرنشان كرد: اين حالت انسان را در عرف ضرب المثل كرده و گفتهاند: «الانسان حريص علی ما منع». حرص، طمع و به فارسی آز، بدان معناست كه انسان به داشتههای خود قانع نباشد و نگاهش پيش داشتههای ديگران و يا از آنچه منع شده، باشد. حال میخواهيم حد و ميزان مخالفت آدم در مقابل پيشنهاد خدا را با ميزان مخالفت ملك و ابليس نسبت به پيشنهاد الهی مقايسه كنيم.
مخالفت آدم نسبت به مخالفت ملك و ابليس ميانه است
وی با اشاره به اينكه ميزان مخالفت آدم نسبت به مخالفت ملك و ابليس ميانه است، تصريح كرد: آدم همچون ماجرای ابليس، در مقابل خدا استدلال نكرد و در مقام معلم در پيشگاه خداوند نايستاد. مخالفت آدم جرمی است و هر جرم، جريمهای دارد. جريمه آدم و حوا هبوط بود: «قُلْنَا اهْبِطُواْ» (بقره/38). البته در اين ميان ابليس هم بینقش نبود: «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ» (بقره/36)؛ يعنی هر دو را به يك اندازه ازلال كرد.
اين محقق و پژوهشگر عنوان كرد: اگر اين سه بخش داستان آفرينش را مرور و جمعبندی كنيم، درمیيابيم كه در هر سه بخش آنچه مشترك است، آن است كه خداوند به هر سه پيشنهادی كرد: نخستين عكسالعمل ملائك مخالفت ملايم و پايان قصه آنها اعتراف به عجز و اشتباه بود و خداوند نيز از خطای آنها گذشت و آن را ناديده گرفت. اما عكس العمل ابليس به پيشنهاد خداوند مخالفت شديد و پايان اين قصه نيز جريمه سنگين «فَإِنَّكَ رَجِيمٌ» بود.
وی افزود: در ماجرای آدم نيز خداوند به او پيشنهادی كرد، او مخالفتی ميانه كرد و جريمه او هبوط بود. هبوط به معنای از بالا به پايين افكندن، تنزل، فرو افتادن و پايين آمدن است. برای نمونه اگر كسی كه از پله صدم نردبان به پله بيستم آن سقوط كند، آن را هبوط مینامند. هبوط، سقوطِ تا حدی است نه تام؛ هبوط تنزل از جنت تا جايی به نام زمين است؛ جنت بهشت و زمين خاك، طبيعت، جسم و ماده است.
سه پیشنهاد؛ سه مخالفت
اين استاد حوزه و دانشگاه پس از جمعبندی مطالب خود گفت: از اين سه بخش اين ماجرای قرآنی آفرينش نتيجههای جالبی گرفته میشود؛ نخست آن كه خداوند با هر سه (ملك، ابليس و آدم) يك گونه معامله كرد و پيشنهادی متناسب با خود آنها به آنان داد و هر سه مخالفت كردند؛ مخالفت ملائكه ملايم، مخالفت ابليس شديد و مخالفت آدم ميانه بود.
آدم همچون ماجرای ابليس، در مقابل خدا استدلال نكرد و در مقام معلم در پيشگاه خداوند نايستاد. مخالفت آدم جرمی است و هر جرم، جريمهای دارد. جريمه آدم و حوا هبوط بود: «قُلْنَا اهْبِطُواْ»(بقره/38). البته در اين ميان ابليس هم بینقش نبود: «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ» (بقره/36)؛ يعنی هر دو را به يك اندازه ازلال كرد
وی ادامه داد: دومين نتيجهای كه از اين ماجرا به دست میآيد آن است كه در ماسوای هستی، بسياری از موجودات مخالفت خدا میكنند. اين مخالفت در آيات ديگر قرآن «طغيان» (يعنی مخالفت با خود) نام گرفته است و اين طغيان تفاوتهايی با مخالفت دارد كه اكنون مجال بحث آن نيست.
اين محقق و پژوهشگر در تشريح ادامه اين مطلب خاطرنشان كرد: از ديگر نكات مهمی كه در جمعبندی ماجرای قرآنی آفرينش و مرور آن میتوان برشمرد آن است كه پس از پايان مواجهه اين سه (ملك، ابليس و انسان) با پيشنهاد، هر يك از آنها نصيبی خاص خود دارند؛ بر اساس آيات نصيب ملك گذشت، نصيب ابليس رانده شدن و صفت «رجيم» و نصيب انسان هبوط است.
تفاوت «هبوط» انسان با «رجم» ابليس
فعالی اظهار كرد: نكته بسيار مهم اين است هبوط همان رجم است، با اين تفاوت كه رجيم به معنای بُعد و دوری بدون امكان بازگشت و هبوط به معنای بُعد با امكان بازگشت است. فلذا ابليس هرگز امكان بازگشت به سمت خداوند را نداشت، اما امكان بازگشت به سوی خدواند وجود دارد و به اين بازگشت، در اصطلاح دينی «توبه» میگويند.