تشريح ظرايف قصه قرآنی خلقت/ توبه همان اعتراف صادقانه به خطاست
در قصه قرآنی خلقت پس از پيشنهاد خداوند برای انتخاب خليفه، ملائكه اعتراض ملايمی میكنند و در مرحله بعد، پس از تبيين خداوند، عجز ملائكه پيش میآيد و آخرين عكسالعمل آنان عذرخواهی و اعتراف به ناتوانی از سر صداقت است و معنای واقعی توبه نيز جز اين نيست.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، حجتالاسلام و المسلمين محمدتقی فعالی، مدرس حوزه و دانشگاه و نگارنده 9 جلد كتاب در باب جنبشهای نوظهور معنوی، در نوزدهمين نشست از سلسله نشستهای «آسيبشناسی عرفانهای كاذب» كه در سازمان فعاليتهای قرآنی دانشگاهيان كشور برگزار شد، در ادامه مباحث خود در باب عرفانهای كاذب و به مناسبت بحث از شيطانپرستی يا شيطانگرايی، به بررسی مفهوم شيطان و ابليس در آيات قرآن پرداخت.
وی اظهار كرد: در يكی دو جلسه پيشين، محور بحث شيطانگرايی يا شيطانپرستی بود و به مناسبت اين بحث، در اين جلسه نيمنگاهی به آيات در باب شيطان و ابليس و تحليلی شايد متفاوت در باب اين مفهوم خواهيم داست. نخستين مطلب كلی قرآنی درباره اين بحث اين است كه ماجرای ابليس و اعوان شياطين عمدتاً به بحث آفرينش باز میگردد و نهتنها بحث از شيطان و ابليس، بلكه اصل ماجراهای اين جهان، اعم از انسان، عالم، طبيعت، زمين همه چپز به قصه آفرينش باز میگردد.
فعالی در توضيح اين مطلب ادامه داد: اگر به تورات مراجعه كنيد، درمیيابيد كه عمدهترين بخش تورات سفر پيدايش است و مهمترين بخش انجيل نيز انجيل لوقا است كه در باب آفرينش و خلقت، بحثهای متعددی را مطرح كرده است. البته تفاوتهای عمدهای ميان بحث آفرينش از ديدگاه عهدين (تورات و انجيل) و آيات قرآن وجود دارد كه ما اكنون از اين تفاوتها كه مستلزم يك بحث علمی تطبيقی است، درمیگذريم و عمدتاً در پی يك نگاه قرآنی به اين مقوله هستيم.
وی خاطرنشان كرد: در قصه قرآنی آفرينش و خلقت، مسئله آدم، ابليس و ملائكه مطرح میشود؛ با نگاهی به آيات قرآن درمیيابيم كه بحث آفرينش در آيات قرآن كريم، در هفت مورد مطرح شده و در هر مورد، گرچه ممكن است كه برخی از آيات به ظاهر مشابه هم يا تكراری به نظر برسد، اما در واقع اينگونه نيست و در قرآن، حتی دو آيه عيناً مكرر وجود ندارد، بلكه هر قسمتی مكمل قسمت ديگر است.
اين محقق و پژوهشگر عنوان كرد: بنده با نگاه خاصی به بحث آفرينش و نسبت ميان انسان و ملك و ابليس خواهم پرداخت و فرضم را بر اين میگذارم كه شما در ذهن خود، اجمالی از آيات آفرينش را داريد. اگر به ماجرای خلقت و آفرينش در قرآن نگاه كنيد، گويا سه عنصر يا سه بازيگر اصلی در مسئله آفرينش به چشم میآيد: ملائكه، ابليس و آدم؛ اين سه، سه بازيگر اصلی ماجرای اين داستان بسيار شيرين و دلانگيز هستند.
وی اضافه كرد: خداوند خالق اين هر سه و در رأس آنهاست و با آنها به گونههای مختلف مواجه صورت میدهد. ابتدای اين ماجرا نسبت خدا با ملك است و پيش از ماجرای ابليس و آدم، خداوند مواجهه و معاملهای با ملائكه خواهد داشت (آيات 34 و 35 سوره بقره). خداوند ابتدا در بيانی مواجههای با ملائكه صورت میدهد و آنها پيشنهادی مطرح میكنند؛ گويا به ملائكه گفته باشد كه من میخواهم در روی زمين برای خود خليفهای انتخاب كنم، نظر شما چيست؟
گويا خداوند از كنار اعتراض ملايم ملائكه به راحتی گذشته است و علت گذشت او نيز اين بوده كه ملائكه اعتراف به اشتباه خود كردند و اين اعتراف به خطا برای خدا، فوقالعاده مهم است. خطا كردن انسان، ملك يا هر موجود ديگر برای خدا چندان مهم نيست، بلكه مهم اعتراف به خطاست
فعالی تصريح كرد: شايد اين بيان و تعبير خداوند بيان پيشنهادی يا مشورتی (البته با مسامحه) است: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِيفَةً»(بقره/30). خداوند به ملائكه به صورتی بیسابقه، ناگهانی و بالمره گفت كه ای ملائكه من! میخواهم كاری انجام دهم و خليفهای برای خود روی زمين قرار دهم. خداوند پيشنهادی نسبت به ملائكه انجام داد و خواست تا جعل و انتخابی كند و خليفهای برای خود در روی زمين (و نه در هر جا) قرار دهد.
اين استاد حوزه و دانشگاه بيان كرد: از واژه «فیالارض» حداقل دو نكته مهم به دست میآيد: نخست آنكه خلافت الهی، خلافت «فیالارض» است و نه خلافت كل هستی. برای مثال خداوند نفرمود «انی جاعل فی العالم...»؛ در جهان ستارگان، سيارات، كواكب، كهكشانها و... فراوانند و انسان اگر قرار است خليفهای بشود، خليفه در «ارض» است.
وی تصريح كرد: نكته دوم كه واژه «فی الارض» اصطياد میشود آن است كه آن ملائكه نيز ربط و نسبتی با «ارض» و زمين داشتهاند. شايد چنانكه انسان، كل انسانها نبوده و بلكه آدم بوده و چنانكه خلافت به كل هستی نبوده و خلافت ارض بوده، همچنين ملائكه نيز ربط و نسبتی با زمين داشتهاند.
فعالی خاطرنشان كرد: اصل اين ماجرا اينگونه است كه اولين مواجهه خداوند، پيشنهادی است كه او به ملائكه میدهد كه: ای ملائكه ارضی و زمينی من! من میخواهم خليفهای را به جای خودم در روی زمين انتخاب كنم. ملائكه در مقابل اين پيشنهاد كه از سوی خداوند برای آنها مطرح میشود، عكسالعمل نشان میدهند و آن عكسالعمل آن است كه خطاب به خداوند میگويند: كسی كه اهل فساد است، در روی زمين جانشين تو كه پاك و منزهی بشود؟! در حالی كه ما هستيم و تسبيح و تنزيه تو میگوييم... .
فعالی تصريح كرد: با كنار گذاشتن فرازهای «أَتَجْعَلُ» و «نحن» در آيه شريفه سیام سوره بقره به نتيجه جالبی میرسيم. خليفه الهی بايد پاك و منزه باشد؛ در حالی كه آدم فاسد و ما پاك هستيم. اين بيان، بيان استدلالی است؛ يعنی از اين فراز میتوان استدلالی استنتاج كرد: تو پاكی و خليفه پاك، بايد پاك باشد، در حالی كه انسان ناپاك و فاسد است و نهتنها فاسد، بلكه مفسد است.
اين استاد حوزه و دانشگاه افزود: ملائكه در ادامه به عنوان مهمترين مصداق فساد انسانی در روی زمين به خونريزی و سفك دماء اشاره میكنند. انسان خون میريزد و مسئله خون بسيار مهم است. مهمترين فرد عالم سيدالشهداء(ع) و مهمترين لقب ايشان «ثار الله» است كه از واژه خون در آن استفاده شده است.
وی خاطرنشان كرد: با نگاهی به تاريخ بشريت از هزاران سال تا به امروز مشاهده میكنيم كه مهمترين خصيصه زشت انسانها خونريزی نسبت به همديگر بوده است. پس ملائكه در مقابل پيشنهاد الهی موضعی گرفتند كه به تعبير علامه در الميزان و بسياری از ديگر مفسران، ملائكه مقابل پيشنهاد خدا يك واكنش و اعتراض ملايمی انجام دادند؛ انسان فاسد و مفسد است و ما پاك هستيم.
اين استاد حوزه و دانشگاه تصريح كرد: واكنش خداوند در مقابل رفتار ملائكه اين است كه بيان میفرمايد: ای ملائكه! در وجود اين آدم چيزی هست كه شماها از آن آگاه نيستيد و پوشيده و غيب است و من كه خالق او هستم، آن را میدانم. قرآن از آن چيز مهم به «علم اسماء» تعبير می كند: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا»(بقره/31).
بر مبنای قصه قرآنی ملائكه در اينجا اظهار عجز كردند و اين اظهار عجز و خطا، برای خدا بسيار مهم است و در ادبيات دينی و قرآنی از آن تعبير به توبه میشود. در حقيقت معنای توبه آن است كه انسان متوجه خطای خود بشود و به سبب آن خطا، از سر صداقت از خداوند عذرخواهی كند؛ توبه فقط همين است و هيچ چيز ديگر نيست
وی ادامه داد: سپس خداوند به ملائكه امتحانی میدهد و میفرمايد: شمايی كه از مفسد و فاسد بودن بودن و سفك دماء كردن آدم بر روی زمين خبر میدهيد، من به اين آدم چيزی دادهام، شما از آن خبر دهيد: «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ؛ و خداوند همه اسماء را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه كرد و فرمود اگر راست مىگوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد».
وی با اشاره به اينكه ملائكه در مقابل اين امتحان خداوند درمیمانند، يادآور شد: پس پيشنهاد خداوند اعتراض ملائكه را برمیانگيزد و واكنش مجدد خدا، تبيين و بيان و يك آزمون، و آخرين واكنش و عكسالعمل ملائكه اظهار عجز است: «قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا»(بقره/32). ملائكه در واقع به اشتباه خود اقرار كرده و میگويند چيزی در انسان است كه ما آن را نمیدانستيم و فكر میكرديم كه تنها فساد و سفك دماء است، بنابراين عذرخواهی میكنيم.
فعالی تصريح كرد: گويا ملائكه با اين قول خود دستها را بالا برده و تسليم شدهاند. اگر مروری بر اين داستان داشته باشيم درمیيابيم كه پس از پيشنهاد خدا، اعتراض ملايم ملائكه واقع میشود و در مرحله بعد، پس از تبيين خداوند، عجز ملائكه پيش میآيد و پنجمين و آخرين عكسالعمل ملائكه اظهار عجز و اعتراف به ناتوانی است كه از اشتباه خود عذرخواهی میكنند.
وی خاطرنشان كرد: بر مبنای اين قصه قرآنی گويا خداوند از كنار اعتراض ملايم ملائكه به راحتی گذشته است و علت گذشت او نيز اين بوده كه ملائكه اعتراف به اشتباه خود كردند و اين اعتراف به خطا برای خدا، فوقالعاده مهم است. خطا كردن انسان، ملك يا هر موجود ديگر برای خدا چندان مهم نيست، بلكه مهم اعتراف به خطاست؛ يعنی خطا اين است كه شخصی خطا كند و اعتراف به خطا و عجز خود نكند.
اين محقق و پژوهشگر عنوان كرد: اگر موجودی با اعتراف به عجز و خطای خود، اظهار پشيمانی كند، خداوند نه تنها خطای او را ناديده می گيرد، بلكه آن را محو میكند: «یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ»(رعد/39)؛ يعنی به اذن و اراده الهی ديگر نيست. خداوند با اشتباهات انسان كارهای مختلفی میكند و در يك نگاه كلی، معامله خدا با خطاهای انسان دوازدهگونه است كه برای نمونه يكی از آنها غفران است كه در آن خداوند غفّار خطاهای انسان را میپوشاند و ديگری نيز توّاب و توبهپذير بودن اوست.
وی افزود: يكی ديگر از اين معاملات مختلف دوازدهگانه خداوند با ماسوا، اعم از انسان و ملك و... محو كردن خطا است. بر مبنای قصه قرآنی ملائكه در اينجا اظهار عجز كردند و اين اظهار عجز و خطا، برای خدا بسيار مهم است و در ادبيات دينی و قرآنی از آن تعبير به توبه میشود. در حقيقت معنای توبه آن است كه انسان متوجه خطای خود بشود و به سبب آن خطا، از سر صداقت از خداوند عذرخواهی كند؛ توبه فقط همين است و هيچ چيز ديگر نيست.