حجتالاسلام مقيسه عنوان كرد:
«تحدی»، «تيسير ذكر» و «تشويق به تدبر»؛ ناقض انحصارگرايی در تفسير مأثور
تحدی از سوی خداوند متعال و بيان برخی آيات مبنی بر اينكه قرآن برای تذكر، تيسير و آسان شده است و نيز دعوت به تفكر و تدبر در آيات متعدد قرآن كريم، انحصارگرايی در تعريف تفسير مأثور را نقض میكند.
حجتالاسلام و المسلمين رجبعلی مقيسه، محقق و مدرس حوزه، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، با اشاره به اين مطلب كه قرآن مجيد به عنوان معجزه جاويد پيامبر اكرم(ص)، معتمدترين كتابی است كه در جهت دستيابی به معارف ناب توحيدی در اختيار بشر است، گفت: همواره نيل به معارف قرآن و شيوههای دستيابی به اين معارف مورد بحث، كنكاش و پژوهش دانشمندان و به ويژه متخصصين فن تفسير بوده است.
مقيسه با بيان اين كه تاكنون شيوههای مختلفی برای فهم قرآن تجربه شده است، عنوان كرد: يكی از شيوههای تفسيری كه طرفداران زيادی داشته و هم اكنون نيز از معتقدانی برخوردار است، شيوه تفسير به مأثور است كه شاخصه و نشانه اصلی آن، قول به انحصار فهم آيات و معارف قرآنی به كسانی است كه فهم آنان حجت است.
وی در خصوص قائلان شيعی تفسير به مأثور بيان كرد: تفسير به مأثور در رويكرد شيعی، فهم معارف قرآنی را منحصر به معصومين(ع) میداند؛ بنابراين معتقدان شيعی تفسير به مأثور بر اين باورند كه در هر آيهای از آيات چه در آيات معرفتی و مربوط به اعتقادات و چه در زمينه آيات الاحكام كه دستورالعملهای عبادی و احكام مرتبط با اعمال را بيان كرده است، در همه اين موارد بايد به سخن معصوم(ع) توجه داشته باشيم و اگر معصوم(ع) مطلبی فرموده بود بايد آن مطلب را تلقی كنيم و اگر مطلبی از سوی ايشان اظهار نشده بود، افراد ديگر حق تفسير آيه مورد نظر را نخواهند داشت.
مقيسه با اشاره به اين نكته كه اين روش هم در نزد شيعيان و هم در نزد اهل سنت مورد پذيرش بوده و هست، افزود: براساس تعريف و شرايط تفسير مأثور از نظر اهل تسنن، تفسير نه منحصر به معصومين(ع) بلكه شامل سخنان صحابه نيز میشود. بنابراين مقصود از مأثور در بين اهل سنت، كلام پيامبر اكرم(ص) و كلام صحابه است، در حالی كه در بين مفسران شيعی، كلام قابل اعتماد در تفسير قرآن، كلام پيامبر اكرم(ص) و جانشينان معصوم آن حضرت است.
اين محقق و مدرس حوزه علميه قم با بيان اين كه معتقدان به تفسير مأثور دلايل و مستندات زيادی را برای موضع و گرايش خود ارائه میكنند، اظهار كرد: اين دلايل عموماً در پی اثبات اين نكته هستند كه غير معصوم، مخاطب قرآن نيست و از اين امر نتيجه میگيرند كه قرآن برای ديگران قابل فهم نيست و بنابراين حق تفسير آن را نيز ندارند.
مقيسه در ادامه عنوان كرد: ما در پاسخ به اين گرايش و معتقدان به آن، در ابتدا بايد به اين مطلب، اعتراف كنيم كه فهم تمام معانی قرآن در مرحله اول در اختيار شخص خاتم حضرت محمد بن عبدالله(ص) و در مرحله بعد در اختيار جانشينان معصوم(ع) آن حضرت است و ما در اين امر هيچ شك و شبههای نداريم كه دلايل قرآنی و سنت قطعيه اين مطلب را اثبات میكند كه فهم كامل قرآن در اختيار ايشان است و معلمان واقعی، راستين، جامع و كامل معارف قرآن، معصوميناند كه از هر نظر حجت و سخنانشان مفيد به حق و واقع و قابل اعتماد است؛ بنابراين در اين بخش بحثی نيست كه كاملترين فهمها و جامعترين فهمها از آن حضرات معصومين(ع) است.
وی با تأكيد بر اين مطلب كه فهم قرآن منحصر به آن حضرات نيست، گفت: هم در خود قرآن و هم در شيوه آن بزرگان اشارات و تصريحاتی هست كه حاكی از اين است كه همه انسانها از عهده فهم بخشی از آيات قرآن برمیآيند و انسانهايی كه دارای افكار بلند و ويژهای هستند، میتوانند از قرآن بهرهمند شوند.
مقيسه با بيان اين كه در خود قرآن آيات زيادی دال بر عدم انحصار فهم قرآن است، با اشاره به سه دسته از آيات قرآن، بيان كرد: تحدی از سوی خداوند متعال و اين كه در آيات بيان شده است كه قرآن برای تذكر، تيسير و آسان شده است و اين كه از سوی ديگر در آيات عديدهای دعوت به تفكر و تدبر در آيات قرآن، صورت گرفته، انحصارگرايی در تعريف تفسير مأثور را نقض میكند و دال بر اين مطلب است كه بخشی از معانی، مفاهيم و معارف آيات قرآن برای بشر قابل نيل و فهم است.
وی در خصوص دلالت آيات تحدی بر عدم انحصار فهم قرآن، اظهار كرد: آيات زيادی در قرآن دعوت به همآوردی و تحدی میكنند و اين آيات بر اين فرض استوارند كه بشر و حتی كفار و معاندان میتوانند آيات قرآن را بفهمند و براساس همين فهم اعتراف كنند كه اين آيات قرآن مصنوع فكر بشر نيست، در صورتی كه اگر چنين فهمی ميسر نبود، كافران و معاندان به چنين چيزی دعوت نمیشدند تا از اين طريق به اعجاز قرآن پی ببرند.
مقيسه افزود: آيات تحدی در شكلهای مختلف آن بر اين نكته دلالت دارد كه اگر قرآن از نزد غير خداوند متعال آمده باشد، حاوی تضاد و تهافت است. بنابراين تحدی به عدم خلاف و به عدم اختلاف میرساند كه افراد میتوانند بخشی از آيات قرآن را مورد تحقيق قرار دهند و فرجام تحقيقشان اعتراف به اين باشد كه چون اختلاف، تهافت، تناقض و تضادی ميان آيات قرآن و در محتوای آنها نيست، پس قرآن كتابی بشری نيست.
وی در خصوص تيسير لذكر و دعوت به تدبر نيز گفت: براساس آيه «يسرنا القرآن للذكر»، قرآن خود میگويد كه برای متذكر كردن انسانها آسان شده است؛ بدين معنا كه برای درك و تأثير يافتن قابل فهم شده است. همچنين آياتی كه از بشر میخواهند كه به تفكر و تعقل در آيات قرآن و سخنان الهی بپردازد، حاكی از اين امر است كه آيات قرآن بايد قابل نيل و قابل فهم باشند.
مقيسه در نتيجه سخنان خود گفت: بنا بر اين سه دسته از آيات، كه هر يك آيات متعددی را تحت پوشش قرار میدهند، اين نتيجه حاصل میشود كه فهم بسياری از آيات و درك محتوای بخشی از آيات قرآن در اختيار كثيری از افراد هست.