ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 7 مرداد 1403
يکشنبه 7 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 19 مرداد 1391     |     کد : 40921

سوسک جیغ‌جیغو

یه سوسک پری از کوچه رد می شد سر و صدای دست شنید. مثل اینکه مجلس عروسی به پا بود. سوسک پری عاشق مجلس عروسی بود.

یه سوسک پری از کوچه رد می شد سر و صدای دست شنید. مثل اینکه مجلس عروسی به پا بود. سوسک پری عاشق مجلس عروسی بود. دنبال صدا رفت و جای عروسی رو پیدا کرد. اول یه گوشه روی لبه پنجره ایستاد و نگاه کرد.

کم کم از شادی و ولوله عروسی خوشش اومد. یه دفعه پرید وسط و می خواست مثل همه شادی کنه اما مهمونا ازش ترسیدن و شروع کردن به جیغ زدن. سوسک پری دست پاچه شد هی پرید اینور و پرید اونور .اما هر چی بیشتر می پرید مهمونا بیشتر جیغ می زدن .

سوسک پری پرید روی دامن عروس نشست. عروس از همه جیغ جیغوتر بود. سوسک پری ناراحت شد . پرید لب پنجره و گفت اوووووه چه خبره ، خوب منم می خوام شادی کنم.

یه دفعه یکی با دمپایی اومد جلو،سوسک پری تعجب کرد و گفت چه عجب یه آدم شجاع هم این وسط پیدا شد. سوسک پری قیافشو زشت کرد تا اونو بترسونه. اما آدم شجاعه ازش نترسید نزدیک بود بزنه تو سرش، که به موقع از جا پرید . ولی آدم شجاعه رفت دنبالش . حالا این سوسک پری بود که شروع کرد به جیغ زدن. هی جیغ زد و هی پرید این ور و اون ور تا بلاخره یه راه فرار پیدا کرد.

اما شب دیگه صداش درنمی یومد. شب توی خونه مامانش پرسید سوسک ور پریده چرا صدات گرفته؟ سوسک پری گفت آخه عروسی بودم خیلی آواز خوندم ! 


نوشته شده در   پنجشنبه 19 مرداد 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode