ضرورت احترام به طبيعت، ميراث گمشده انسانهاي عهد باستان براي فرزندان امروزي آنهاست
روح قدسي طبيعت
جام جم آنلاين: به دنيا آمدن انسان در طبيعت، رشد او در طبيعت و در نهايت بازگشت او به طبيعت اصلي بود كه انسانهاي دوره باستان آن را درك ميكردند و زندگي خود را بر پايه آن بنا كرده بودند. انسانهاي باستان در رابطهاي مستقيم با طبيعت بودند. آنها خود را با اجزاي طبيعت يكسان ميپنداشتند.
زمين را مادر و آسمان را پدر خود ميدانستند. زمين نزد انسانهاي باستان نماد باروري و سخاوت بود. زمين آنها را ميپروراند. آسمان نيز پدر آنها بود و با بارش روي زمين، آن را باور ميكرد. در هندوستان باستان آسمان را ديوس پيتار به معناي پدر آسمان ميناميدند. در آيين زرتشتي نيز اهورا به معناي آسمان آبي است. (ويل دورانت، 1367) باور به مادر زمين و پدر آسمان در بسياري از اديان ابتدايي مانند آيين مصريان كه در آن نخستين زوج نوت (آسمان) و گب (زمين) بود و همچنين در آيين شينتو در ژاپن كه نخستين زوج ايزانامي (آسمان) و ايزاناگي (زمين) بود، ديده ميشود. در كل، ازدواج زمين و آسمان باور اساسي اساطير را تشكيل ميدهد.
انسانهاي باستان براي ماه و خورشيد نيز احترام قائل بودند و خود را مسئول نگهداري و حفظ طبيعت ميدانستند.
مردمان باستان همچنين شهر خود را مركز عالم ميدانستند و بر اين باور بودند كه ستوني مقدس وجود دارد كه نگهدارنده شهر آنهاست. بنا بر باور آنها، اگر اين ستون به هر علتي فرو ميافتاد، آسمان روي شهر آنها خراب ميشد. آنها راه شيري را نشانه اين ستون در آسمان و تيرك عبادتگاه شهر خود را نماد آن روي زمين ميدانستند. (الياده، ميرچا) ديگر اقوام بر آن بودند اين كوهها هستند كه ستون و نگهدارنده آسماناند. از همين رو در برخي كشورها مانند ژاپن و چين بعضي كوهها مقدس شمرده ميشدند. در الهيات زرتشتي نيز كوه دماوند از ارزشي بسيار والا برخوردار است.
برخي ديگر از مردمان باستان ستون نگهدارنده عالم را درختاني ميدانستند كه جنبه قداست دارند. شايد امروزه باور به قداست درختان از بين رفته باشد، اما هنوز هم داستانهايي درباره درختان وجود دارد كه نشاندهنده ارزش آنها نزد مردم بوده است. از آن نمونه ميتوان به عهد عتيق اشاره كرد كه در آن ذكر درخت زندگي و درخت معرفت آمده است. (سفر پيدايش، باب 4، آيه 34 و سفر پيدايش، باب 2، آيه 18) درخت زندگي نماد ستون مقدس يا ستون كيهاني است؛ درختي كه جهان را تحت حمايت خود دارد و و پلي بين زمين، بهشت و عالم اموات به شمار ميرود.
درخت در باور اسطورهاي و ديني اكثر ملتها نقش مهمي ايفا كرده است. اقوام مختلف شاهد زندگي، رشد و رستاخيز درختان در بهار و مرگ آنان در پاييز بودهاند. به عنوان مثال بوميان آمريكا شكست خود را در نتيجه از بين رفتن درختان توسط سفيدپوستان ميدانستند. در فرهنگ مسيحيت درخت كريسمس، در آيين بودايي درخت انجير و در ايران سرو و در آيين زرتشتي درخت همه تخمه از جمله درختان مقدس به شمار ميروند. در سنت اسلامي نيز به درختان بهشتي مانند طوبي و سدرهالمنتهي اشاره شده است. در برخي سنتها به بعضي درختان خاص كه اغلب بر سر مزارها و آرامگاه ميرويند و شكلي خاص دارند و غالبا كهن و چند صد سالهاند احترام گذارده ميشود. درخت كهني كه قرنها زينتدهنده امامزاده صالح تهران بود، از همين نمونه است.
همچنين ديده شده است در برخي سنتها هنگام بروز اتفاقات بزرگي همچون به دنيا آمدن كودك، ازدواج يا به سلطنت نشستن پادشاه درختي كاشته ميشد. داستان سرو كشمير كه در شاهنامه و كتاب تاريخ بيهق آمده است، شاهدي بر اين مدعاست.
نكته: چندي است قداست آسمان و ستارهها و سيارات آن براي آدمي از بين رفته است، ديري است كه انسان مدرن، شب هنگام در جستجوي ماه و ستارههاي دنبالهدار برنميآيد و راه شيري نيز مدتهاست از حافظه او پاك شده است آسمان و اجزاي آن طبيعتفراموششده بشر هستند
بايد دانست احداث محوطههاي محصور پرورش گل و گياه از عهد هخامنشي و در منطقه پاسارگاد و شايد مدتها قبل از آن در ايران سابقه داشته است. با رواج اسلام در ايران و ديگر كشورها شيوه طرح سنتي باغ ايراني به كشورهاي ديگري همچون عربستان، اسپانيا (اندلس و كاخ الحمراء) و هند (تاج محل) نيز راه يافت. از طرفي نقش سرو روي پارچه، فرش و حتي نقش برجستههاي هخامنشي نه تنها اين درخت سر سبز را نماد خلود و جاودانگي به تصوير ميكشد كه سعي در حفظ درختان دارد.
بياعتنايي انسان مدرن نسبت به طبيعت و جانداران آن صدمات جبرانناپذيري به طبيعت زده است. انسان مدرن برخلاف انسان باستاني كه سعي در بقاي طبيعت پيرامون خود داشت، خود را بي نياز از طبيعت و حفظ آن ميداند. او تصور ميكند همه چيز در اين دنيا فقط براي بقاي او ساخته شده است.
انسان مدرن نهتنها زمين و هوا كه فضا را نيز آلوده كرده است. چندي است قداست آسمان و ستارهها و سيارات آن براي آدمي از بين رفته است. تا وقتي آدمي قدم به فضا نگذاشته بود، فضا براي او قداستي خاص داشت. اما هنگامي كه او دريافت دو نيّر اعظم و ديگر ثوابت مكاني همانند زمين هستند و مواد تشكيل دهنده آنها با زمين يكسان است، ارزش و اعتبار آنها نزد او از بين رفت.
اين چنين انسان مدرن كه دريافته بود آسمان و فضا ديگر جايگاه فرشتگان نيست، ماهوارههايي به فضا فرستاد تا به وسيله آنها فضا را بيشتر بشناسد. اما افسوس كه لاشه اين ماهوارهها به زبالههاي فضايي تبديل شدند؛ زبالههايي كه دفع آنها براي بشر امروزي معضلي بزرگ است. ديري است كه انسان مدرن، شب هنگام در جستجوي ماه و ستارههاي دنبالهدار برنمي آيد و راه شيري نيز مدتهاست از حافظه او پاك شده است. آسمان و اجزاي آن طبيعت فراموششده بشر هستند.
در اين ميان دين به ياري انسان مدرن آمد و به او گوشزد كرد آفريده شدن او مطابق صورت خداوند (پيامبر: إنّ اللّه خلق آدم علي صورته) به معناي احترام گذاردن به همنوعان، موجودات و طبيعت بوده است. از اين رو از ديرباز و حتي قبل از آنكه تخريب زيستمحيطي به اين وسعت فراگير شود، اديان مختلف نسبت به حفظ محيطزيست خود را مسئول ميدانستند. در دين اسلام بارها به حفظ و احترام به طبيعت اشاره شده است. در آيات قرآن ذكر شده است خداوند اين جهان را بيهدف و تصادفي نساخته است. (سوره 23، آيه 115 و سوره 3، آيه 191) اين دنيا بازتاب حقيقتي والاست. آيات بسياري وجود دارد كه خداوند در آنها به توصيف طبيعت پرداخته است. برخي سورهها با مطلع قسم به عناصر طبيعت همچون قسم به صبح، به شب، به باد، به ماه، به خورشيد، به آسمان آغاز ميشود. از طرفي احترام به طبيعت در گفتار و كردار پيامبر(ص) و ائمه بخوبي مشهود است. كتاب مفاتيح الحياه اثر آيتالله جوادي آملي نيز به ديدگاه پبامبر و ائمه در اينباره ميپردازد. در اينجا فرد مسلمان كه وظيفه خليفه اللهي خود را ميشناسد و ميداند اشرف مخلوقات است، سعي در حفظ طبيعت دارد.
تلفيق سنت ديني حفظ طبيعت در دين زرتشتي با ديدگاهي كه پيامبر(ص) و ائمه نسبت به آن داشتند، باعث گرديده امروزه نيز شاهد بقا و حفظ درختان كهن و عظيمي باشيم كه در كنار چشمه سارها و زيارتگاههايي از قبيل زيارتگاه كوهستاني پير سبز در اردكان و يزد روييده است.
علاوه بر موضعي كه اديان مختلف نسبت به حفظ محيطزيست اتخاذ كردهاند، گروهها و نهضتهايي نيز به وجود آمدند كه طرفدار محيطزيست بودند.
آدمي براي برقراري نسل خويش به طبيعت نياز دارد. او بايد به منظور حفظ طبيعت به چرخه غذايي موجودات كه خود نيز يكي از آنهاست بينديشد. از اين رو آدمي اگر حتي خود را مسئول طبيعت نميداند، حداقل نبايد آن را نابود كند.
منابع در دفتر روزنامه موجود است
هما شهرامبخت / جامجم