دانش تفسير در بين مسلمانان از همان آغاز نزول قرآن، فعال شد و طی ادوار مختلف از منابع مختلف؛ از سؤال صحابه از پيامبر(ص) در فهم برخی از آيات گرفته تا خودِ قرآن، حوزه ادبيات و لغت، سياق، اجتهادات شخصی، منابع اهل كتاب، منابع عقلی و رويكردهای جديد دانش بشری استفاده كرده است.
حجتالاسلام و المسلمين عبدالكريم بهجتپور، مدير گروه دانشنامه قرآنشناسی پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، به بيان سخنانی درباره مباحث هرمنوتيك و تاريخ تفسيرنگاری اسلامی، روشهای عقلايی و متعارف فهم قرآن و نيز معيارهای تشخيص خطای در تفسير، از منظر مفسران مسلمان پرداخت.
وی اظهار كرد: هرمنوتيك در لفظ به معنای خبر دادن، ترجمه كردن، تعبير كردن و تفسير كردن يك متن و در اصطلاح، علمی است كه مسئله فهم متون و اينكه ادراك و فهم يك متن چگونه اتفاق میافتد، را مورد بررسی قرار می دهد و كيفيت درك يك متن و فهم و روند آن را تحليل میكند.
بهجتپور ادامه داد: اتفاقاً در اروپا هدف از تعقيب موضوع هرمنوتيك اين بود كه كتاب مقدس را چگونه بفهمند و به بررسی مطلب بپردازند كه فهم متن با چه روندی اتفاق میافتد. در آنجا چند ديدگاه توليد شد؛ يك ديدگاه بر آن بود كه بايد مؤلفمحور بود؛ ديدگاهی متنمحوری را توصيه میكرد و ديدگاهی ديگر مؤلفمحوری و متنمحوری را پيشنهاد میداد.
مفسرين تا به امروز برای استفاده از منابع تفسيری، شكی به خود راه ندادهاند كه اگر توليدی در دانشهای بشری بوده، آن را در استخدام فهم گزارههای قرآن قرار دهند؛ دليل اين امر آن است كه قرآن گزارههايی دارد كه میتوان با استفاده از همه اين منابع و دانشها، آنها را فهميد
اين محقق و پژوهشگر با اشاره به اينكه هر كدام از اين ديدگاهها شيوه و كيفيتی خاص از فهم را تحليل كردند، افزود: اين موضوع نسبتهايی با عملكرد ما مسلمانان نيز دارد؛ ما مسلمانان از قديم وقتی كه از تفسير سخن میگفتيم، مراد ما از تفسير آن بود كه مفسر تلاش كند تا مراد جدی خدای متعال را درك كند.
وی ادامه داد: خداوند متعال متنی را نازل فرموده و ما میكوشيم تا مراد گوينده را از اين متن بفهميم و از همين رو موضع تفسيری مسلمانان روشن است. دانش تفسير در بين ما مسلمانان از همان آغاز نزول قرآن، فعال شد و كسانی كه در محضر پيامبر(ص) بودند، هر جايی از آيات را كه متوجه نمیشدند و احياناً در فهم آن با مشكلی مواجه میشدند، برای فهم آن خدمت آن حضرت مراجعه و از ايشان سؤال میكردند.
نويسنده كتاب «تحريفناپذيری قرآن» بيان كرد: آنان گاهی پاسخ مشكل خود را در حوزه لغت میگرفتند و گاهی با دقت در سياق به حل آن مشكل می رسيدند و گاهی در لايههايی از فهم قرآن، با استفاده از وحیهای مكمل كه خدای متعال در اختيار پيامبر(ص) میگذاشت، معنای آيه روشن میشد.
وی افزود: پس از آن صحابه و شاگردان پيامبر(ص) دست به كار شده و آنان نيز با استفاده از منابعی مانند خود قرآن و روايات پيامبر(ص)، ادبيات و گاهی اجتهادات خود، سعی كردند كه جامعه مخاطب خود را به فهم قرآن نزديك كنند. اين گروه صحابه دانش خود را به تابعين دادند؛ يعنی شاگردانی كه پيامبر(ص) را نديده بودند و تنها صحابه را ديده و از آنها تلمذ كرده بودند.
عضو هيئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی ادامه داد: تابعين نيز منابعی در تفسير داشتند و افزون بر منابع گذشته، به دو منبع جديد روی آوردند؛ نخست استفاده از منابع اهل كتاب و ديگری اجتهادات آنها بود؛ يعنی ورود به عرصههايی كه در تراث گذشته پاسخی برای آن وجود نداشت؛ اين ماجرا شايد در دوره تابعينِ تابعين يعنی طبقه چهارم از مفسرين شدت بيشتری گرفت.
وی با اشاره به اينكه غالباً تفسير با محوريت فهم آيات از خود قرآن و از روايات و در دورههای بعد از اقوال صحابه و استفاده از لغت، همچنان حرف نخست را میزد، اضافه كرد: شيعيان و مكتب اهل بيت(ع) البته در اين ميان راه ديگری داشتند و معتقد بودند كه علاوه بر قرآن و سنت پيامبر(ص)، اولیترين منبع، فرمايشات اهل بيت عصمت و طهارت(ع) است و بر اين اساس میكوشيدند تا قرآن را بفهمند.
نويسنده كتاب «درآمدی بر اصول تحول فرهنگی (با الهام از نزول تدريجی قرآن)» تصريح كرد: البته شيعه از منابع ديگر همچون لغت نيز استفاده میكرد و در ميان مفسرينی كه رويكرد شيعی داشتند ـ مانند ابن مجاهد يا ابن عباس ـ چهره اجتهاد و تحقيقات عقلی نيز نمايانتر بود. تا حدود قرن پنجم مسلمانان غالباً بر مدار تراث گذشته و منابع روايی (حتی منابع اهل كتاب) كه در اختيارشان بود، عمل میكردند.
شيعيان و مكتب اهل بيت(ع) البته در اين ميان راه ديگری داشتند و معتقد بودند كه علاوه بر قرآن و سنت پيامبر(ص)، اولیترين منبع، فرمايشات اهل بيت عصمت و طهارت(ع) است و بر اين اساس میكوشيدند تا قرآن را بفهمند
مدير گروه دانشنامه قرآنشناسی پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی ادامه داد: از حدود قرن پنجم به بعد چهره اجتهاد را به معنای استفاده از منابعی كه توليد فكر بشر بود (مانند منابع فقهی، كلامی، فلسفی، شهودی و عرفانی) در تفسير مشاهده میكنيم و مفسرين میكوشند تا اين ابعاد را نيز در هنگام فهم آيات مورد توجه قرار دهند.
وی اظهار كرد: شايد يكی از جامعترين تفاسيری كه در اين دوره نوشته شد، تفسير تبيان شيخ طوسی و سپس مجمع البيان مرحوم طبرسی است كه در كنار همه تراث نقلی، سعی كردند از اجتهادات و فهمهای منابع توليد شده بشر نيز استفاده كنند. تفسير كبير فخر رازی و روضالجنان و روحالجنان ابوالفتوح رازی نيز از اين دسته تفاسير هستند.
بهجتپور خاطرنشان كرد: در واقع در اين دورهها به تدريج يك سلسله منابع جديد كه توليد فكر بشر بود ـ ولو اينكه اين فكر از منابع اصلی و حتی خود قرآن برگرفته باشد (مانند دانشهايی چون فقه، كلام و...) ـ در تفسير مورد استفاده قرار میگيرد و هرچه جلوتر میرويم، دامنه استفاده از منابع توليد شده بشر كه به اصطلاح آنها را منابع اجتهادی يا گاه منابع عقلی مینامند، بيشتر میشود.
وی بيان كرد: شايد در قرنهای 12 هجری قمری به بعد كه با دوران رنسانس در اروپا همزمان است، به تدريج شاهد رويكردهايی جديد مانند علوم تجربی و علوم انسانی و علوم اجتماعی و دانشهای ديگر در استفاده از منابع اجتهادی هستيم. البته شايد اين كار با اولويت دانش تجربی آغاز شد و به تدريج علوم اجتماعی خود را به عنوان يك منبع برای فهم گزارههايی از قرآن نمايان كرد.
عضو هيئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی بيان كرد: بنابراين مفسرين تا به امروز برای استفاده از منابع تفسيری، شكی به خود راه ندادهاند كه اگر توليدی در دانشهای بشری بوده، آن را در استخدام فهم گزارههای قرآن قرار دهند. دليل اين امر آن است كه قرآن با همه منابع و دانشها میتواند ارتباط داشته باشد و گزارههايی دارد كه میتوان با استفاده از همه اين منابع، آنها را فهميد.