اولین جمعه ماه مبارک رمضان؛ سالروز درگذشت شیخ الرئیس
شیخ الرئیس، حجة الحق، شرف الملک، امام الحکماء، معروف به ابْنِ سینا، ابوعلى حسین بن عبدالله بن سینا (370- 428 ق/ 980- 1037 م)، بزرگترین فیلسوف مشائى و پزشک نامدار ایران در جهان اسلام است.
بر اساس نقل مشهور، وی در اولین جمعه ماه رمضان سال 428 هجری دار فانی را وداع گفته است.
حجتالاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان درباره این حکیم عالیقدر چنین مینویسد: ابنسینا جملهاى دارد که بسیار پرارزش است. شیخ الرئیس که خود انسان باارزشى بود، در شهر بلخ و در سن هجده سالگى، طاقت ماندن نداشت، به سبب اینکه در تمام منطقه بلخ استادى نبود که بتواند از او استفاده کند، زیرا حرکت عقلىاش فوقالعاده سریع بود.
کتابهاى او عبارتاند از: کتاب شِفا که یکى از کتابهاى بزرگ فلسفه در طول تاریخ است و نمونهاش در این پنج هزار سال عمر فلسفه کمتر آمده است، همچنین کتاب اشارات، و کتاب قانون که در علم طب است. دانشمندان بزرگ شرق و غرب مىگویند که اکثر مطالب این کتاب نه تنها کهنه نشده، بلکه هنوز هم زنده است.
1100 سال پیش، او در گوشه شهر همدان نشسته و کتاب قانون را نوشته و بیمارىها را با درمانش توضیح داده است. او وقتى به مسئله معده مىرسد مىگوید: معده انسان مىتواند دچار 10 نوع درد شود. یازدهمى آن هنوز پیدا نشده است!
رمز موفقیت ابنسینا
به یقین، مغز ابن سینا از مغز ما سنگینتر نبوده. او هم یک ایرانى معمولى بوده که تنها تفاوتش با ما در بهرهگیرى از عقل بوده است. به هر حال، در این دنیا، یکى دنبال زیبایى بازو و قدرت مچ مىرود؛ یکى در پى زیبایى اندام خویش است و دیگرى به دنبال کسب مقام قهرمانى است. ابنسینا هم در پى قهرمانى عقل بود. براى همین، عقلش را به کار گرفت و لحظهاى وقتش را تلف نکرد.
برخورد ابن سینا با نظامالعلماء این استاد اخلاق و خطیب توانمند در صفحه 268 کتاب اندیشه در اسلام نیز درباره ابنسینا چنین مینویسد: ابن سینا با نظام العلماء که شخص حسود و بىتربیتى بود برخوردى داشت. این فرد با آنکه باسواد بود و موقعیت علمى خوبى هم در جامعه آن روز داشت، تحمّل ابن سینا را نداشت. در حالى که انسان خوب، انسانى است که هر وجود شایستهاى را تحمّل کند و بدها را هم به جهت راهنمایى آنها به خوبى تحمّل نماید. اما او از قدرت علمى خود استفاده کرد و به کُفر ابن سینا حکم داد.
ابن سینا، که مانند خواجه نصیر طوسى از حکماى شیعه و بزرگترین فیلسوف مشاء کره زمین بود، در جواب نظام العلماء یک رباعى نوشت:
کفر چو منى گزاف و آسان نبود
محکمتر از ایمان من ایمان نبود
یعنى به این راحتى حکم به کفر من دادى؟ حال آنکه هیچ درى از کفر به روى من باز نیست.
در دهر چو من یکى و آن هم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود
اگر من با این مقام علمى کافر شده باشم، پس در همه عالم یک مسلمان هم وجود ندارد.
اگر شیعه با این قرآن و روایات و فرهنگ، به بهشت نرود، یک نفر هم بهشت رفتنى نیست. اینجاست که انسان به امیدى عالى دست پیدا مىکند و مىفهمد که خدا به او چه عنایتى کرده است. به این معنا که او را در چنین خطى قرار داده است. این جاست که ارزش این فرهنگ و آراسته شدن به آن معلوم مىشود.