همين كه رسول اكرم و اصحاب و ياران از مركبها فرود
آمدند ، و بارها رابر زمين نهادند ، تصميم جمعيت براين شد كه برای غذا
گوسفندی را ذبح وآماده كنند .
يكی از اصحاب گفت : " سر بريدن گوسفند با من "
. ديگری : " كندن پوست آن بامن " . سومی : " پختن گوشت آن بامن " . چهارمی : . . .
رسول اكرم : " جمع كردن هيزم از صحرا بامن "
.
جمعيت : " يا رسول الله شما زحمت نكشيد و راحت
بنشينيد ، ما خودمانبا كمال افتخار همه
اينكارها را میكنيم " .
رسول اكرم : " میدانم
كه شما میكنيد ، ولی خداوند دوست نمی دارد بندهاش را در ميان يارانش با وضعی متمايز ببيند كه
، برای خود نسبت به ديگران امتيازی قائل شده باشد "(ان الله يكره
من عبده ان يراه متميزا بين اصحابه) .
سپس به طرف صحرا رفت . و مقدار لازم خار و خاشاك از
صحرا جمع كرد و آورد.
( كحل البصر
، صفحه . 6۸)