ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 7 دي 1404
يکشنبه 7 دي 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 19 تير 1391     |     کد : 39299

علامه طباطبايی در اثبات وجود خداوند، از اصالت وجود صدرايی گذر كرده است

به گفته علامه جوادی آملی، علامه طباطبايی برهانی در اثبات خداوند ذكر كرده است كه نياز به هيچ مقدمه‌ای ندارد و تبيينی است كه بر اساس آن خدا با اصل نخست فلسفه مساوی می‌شود؛ اين برهان از اصالت وجود گذر كرده، ولو اين‌كه كسی اين سخن و ثمرات آن را پيگيری نكرده است.

 
به گفته علامه جوادی آملی، علامه طباطبايی برهانی در اثبات خداوند ذكر كرده است كه نياز به هيچ مقدمه‌ای ندارد و تبيينی است كه بر اساس آن خدا با اصل نخست فلسفه مساوی می‌شود؛ اين برهان از اصالت وجود گذر كرده، ولو اين‌كه كسی اين سخن و ثمرات آن را پيگيری نكرده است.


حجت‌الاسلام والمسلمين حسين سوزنچی، عضو هيئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع)، در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، ضمن بحث از تحول علوم انسانی به ذكر مصاديقی از فلسفه‌های مضاف در راستای تحقق علوم انسانی اسلامی پرداخت.

وی در خصوص امكان سخن گفتن از شاخه‌ای به نام فلسفه اخلاق در فلسفه اسلامی، اظهار كرد: هرچند كه در فلسفه اسلامی، از فلسفه اخلاق به شكل محصِّل نمی‌توان سخن گفت، اما در عين حال مبانی فلسفه اخلاق در فلسفه اسلامی وجود دارد و با قبول تلقی فوق از فلسفه مضاف در مباحثی نظير فلسفه اخلاق، فلسفه اقتصاد و فلسفه فيزيك، احتمال سخن گفتن از اين شاخه‌های مضاف نيز بسيار جدی است.

عضو هيئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با تأكيد بر وجود تمايز موضوعی ميان فلسفه محض و فلسفه‌های مضاف، ادامه داد: از اين جهت، همه شاخه‌های فلسفه‌های مضاف از يك سنخ هستند و تفاوت آنها با فلسفه محض اين است كه فلسفه محض به معنای وجودشناسی و شناخت وجود بماهو وجود و موجود بماهو موجود است؛ اما فلسفه مضاف از آن نگاه كلان وجودشناختی، در عرصه‌های خاص استفاده می‌كند.

وی در پاسخ به اين پرسش كه آيا فلسفه اسلامی خودش نياز به تحول ندارد و با شرايط فعلی می‌تواند پاسخ‌گوی تحول در علوم انسانی باشد، اظهار كرد: سخن گفتن از نياز به تحول در فلسفه اسلامی به عنوان يك امر توصيه‌ای، محلی از اعراب ندارد. ممكن است فلاسفه با بررسی ديدگاه‌های فلسفی به تحولی در اين زمينه دست بزنند و به عرصه‌ای بالاتر از اين دست بيابند و فيلسوفی تحول واقعی را ايجاد كرده است كه عرصه جديد معرفتی را باز كند. اگر چنين افق جديدتری باز شود، خود به خود تحول ايجاد شده است و اگر پيدايش چنين افقی تحقق نيابد، يعنی چنين افقی به ذهن فيلسوفی خطور نكرده و در چنين فضايی توصيه به تحول بی معناست.

بين‌الاذهانی بودن، ملاك علم بودن علم نيست و اين پارادايمی است كه تفكر غربی مطرح كرده و نمی‌‌توان آن را در خصوص فلسفه و علوم اسلامی به كار برد. مضمون گفته‌ مهمی از فايرابند كه تلقی جديد از علم مانع خلاقيت شده است، اين است كه اگر شما ملاك را بين‌الاذهانی بگذاريد، علم پيشرفت نخواهد كرد، زيرا هر تئوری‌پرداز جدی وقتی برای اولين بار تئوری خود را مطرح می‌كند، كسی آن را نمی‌پذيرد

حجت‌الاسلام سوزنچی با تأكيد بر اين‌كه نظام‌سازی برای تحول در عرصه فلسفه بی‌معناست، افزود: فيلسوف می‌كوشد واقعيت را بشناسد و فلاسفه مسلمان حدی از واقعيت را شناخته‌اند. در اين وضعيت، يك گام جلوتر رفتن در صورتی معنا پيدا می‌كند كه كسی اين گام را بردارد و در غير اين صورت سخن گفتن از نياز به پيشرفت در فلسفه بيهوده است.

عضو هيئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) ادامه داد: می‌توان از به‌كارگيری فلسفه محض در نظام‌های خاص نظير آنچه در خصوص فلسفه‌های مضاف گفته شد، سخن گفت، اما سخن گفتن از ضرورت تحول در فلسفه محض فايده‌ای ندارد. در اين خصوص فيلسوفی لازم است كه از ملاصدرا به عنوان پيشروترين فيلسوف مسلمان، يك گام جلوتر برود.

وی با تأكيد بر پيشتازی علامه طباطبايی در عرصه فلسفه اظهار كرد: برخی معتقدند علامه طباطبايی چنين كاری را آغاز كرده، هرچند كه آن را به اتمام نرسانده است. به عنوان مثال، آيت الله جوادی آملی معتقد است كه علامه طباطبايی برهانی در بحث اثبات وجود خدا آورده است كه نياز به هيچ مقدمه‌ای ندارد و تبيينی است كه خدا با اصل نخست فلسفه مساوی می‌شود. اين برهان از اصالت وجود گذر كرده، ولو اين‌كه كسی اين سخن و ثمرات آن را پيگيری نكرده باشد.

حجت‌الاسلام سوزنچی ادامه داد: اما اين تحول در فلسفه زمانی فهم می‌شود كه مثلا علامه طباطبايی واقعاً اين كار را انجام داده باشد و در غير اين صورت سخن گفتن از چنين تحولی نابجاست. از جهت ديگر اگر علامه طباطبايی با اين سخن، از ملاصدرا گذر كرده باشد، می‌توانيم بگوييم كه گذر كرده است و اگر گذر نكرده باشد، سخن گفتن از اين‌كه كسی بايد از ملاصدرا گذر كند، به چه معناست؟

وی با تأكيد بر اين‌كه پيشرفت علم توصيه‌ای نيست، افزود: تئوری‌پردازی در عرصه علوم كاربردی، قابليت طرح دارد كه به عنوان مثال برای حل يك معضل اجتماعی، تئوری‌پردازی متناسب با آن صورت می‌گيرد، اما فلسفه به دنبال حل معضل اجتماعی نيست، بلكه به دنبال شناخت احكام عام واقعيت است كه فلسفه كنونی حدی از اين واقعيت را مورد شناسايی قرار داده است.

عضو هيأت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) از باب مثالی برای درك اين مطلب، با اشاره به مقاله‌ای كه يكی از محققين در زمينه علوم انسانی اسلامی ارائه كرده است، اظهار كرد: طبق نظر او در آراء فارابی و علامه طباطبايی ظرفيت‌هايی هست كه عرصه تفهمی را متحول كند. اين واقعيت‌شناسی فارابی كه پيش از ابن سينا مطرح شده است، ظرفيتی دارد كه طبق بررسی گفته شده، در عرصه مباحث علوم اجتماعی می‌تواند كمك‌كننده باشد.

فيلسوف می‌كوشد واقعيت را بشناسد و فلاسفه مسلمان حدی از واقعيت را شناخته‌اند. در اين وضعيت، يك گام جلوتر رفتن در صورتی معنا پيدا می‌كند كه كسی اين گام را بردارد و در غير اين صورت سخن گفتن از نياز به پيشرفت در فلسفه بيهوده است

وی ادامه داد: اما نمی‌توان به فارابی توصيه كرد كه به كاری ديگر بپردازد، زيرا فارابی خواهد گفت كه بنا به بررسی‌هايی كه انجام داده‌ام، احكام عام واقعيت را تا اين حد خاص شناخته‌ام و ملاصدرا به حد ديگری از اين شناخت واقعيت رسيده است و توصيه كردن به پيشرفت در فلسفه قابل فهم نيست و غالب افرادی كه چنين توصيه‌ای را مطرح می‌كنند، درك صحيحی از مفهوم فلسفه اسلامی ندارند.

حجت‌الاسلام سوزنچی با بيان اين‌كه در فلسفه اسلامی احكام عام واقعيت و احكام موجود بماهو موجود، مورد بررسی قرار می‌گيرد، افزود: با توجه به اين‌كه هر نوع واقعيتی، اعم از واقعيت فيزيكی، واقعيت اقتصادی و... محكوم به احكام عام واقعيت است و مثلا يا علت است يا معلول، يا واجب است يا ممكن، و ...، عرصه واقعيت را می‌توان بستر تأملات فلسفی قلمداد كرد.

وی با اشاره به اين‌كه فلسفه به سراغ احكام عام واقعيت می‌رود، اظهار كرد: بين‌الاذهانی بودن، ملاك علم بودن علم نيست و اين پارادايمی است كه تفكر غربی مطرح كرده و نمی‌‌توان آن را در خصوص فلسفه و علوم اسلامی به كار برد. مضمون گفته‌ مهمی از فايرابند كه تلقی جديد از علم مانع خلاقيت شده است، اين است كه اگر شما ملاك را بين‌الاذهانی بگذاريد، علم پيشرفت نخواهد كرد، زيرا هر تئوری‌پرداز جدی وقتی برای اولين بار تئوری خود را مطرح می‌كند، كسی آن را نمی‌پذيرد.

عضو هيئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با اشاره به اين‌كه كار فلسفه مفهوم‌پردازی نيست، افزود: فلسفه می‌كوشد در واقعيت مسائل بيشتری از شما را حل كند و فيلسوف ديدگاه خود را در واقعيت نشان می‌دهد، خواه ديگران آن را بپذيرند، خواه نپذيرند. ملاك علم، توافق اكثريت نيست.

وی با بيان اين‌كه ملاك بين‌الاذهانی، مفهومی است كه سابقه آن كمتر از 50 سال است، ادامه داد: هويت علم در گرو بين‌الاذهانی بودن نيست و صرفا در توسعه و كاربرد علم و نيز در جامعه‌شناسی علم معنا پيدا می‌كند. توسعه علم متفاوت از بحث خود علم است. توسعه علم مقوله‌ای از سنخ سياست‌گذاری است و از چگونگی توسعه علم در جامعه سخن می‌گويد كه مسئله‌ای متمايز از خود علم است.


نوشته شده در   دوشنبه 19 تير 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode