!
گردآوري و تنظيم: رضا صابري خورزوقي
به مناسبت سالروز ميلاد حضرت سيدالساجدين، زين العابدين عليه السلام، به منظور تيمم و تبرك، يك بررسي اجمالي در مورد مادر امام، علي بن الحسين(ع) را تقديمتان كنیم. اميد كه مورد استفاده واقع گردد.
چكيدهاي از آنچه
در اين مقاله ميخوانيد
1 - بقعهاي كه در كوه بيبي شهربانو وجود دارد – با همه احترامي كه براي آن قائل هستيم – هيچ ارتباطي با امام سجاد(ع) ندارد.
2 - مادر امام سجاد(ع) – هركه بوده – بعد از بدنيا آوردن آنحضرت رحلت نموده.
3 - قطعاً مادر امام سجاد(ع) در كربلا نبوده.
4 - مادر امام زين العابدين(ع) دختر يزدگرد سوم نيست.
5 - سپاه اسلام، نه هنگام فتح ايران، و نه، بعد از آن، هيچ دختري از دربار پادشاهي ايران به اسارت نبرده است.
6 - اساساً يزدگرد سوم؛ دختري به نامهائي كه در برخي روايات آمده نداشته است.
7 - احتمالاً؛ داستان ازدواج امام حسين(ع) با دختر يزدگرد سوم، افسانهاي است كه به قصد تبرئه ساسانيان و تقدس بخشي به آنان ساخته شده است.
مجموع قرائن، اين احتمال را تشديد ميكند که دست جعل در ساختن مادرى ايرانى و مدفون در كوهي در ري، با اوصافي غيرواقعي، براى امام سجاد(ع) دخالت داشته و عمداً ديدگاههاى ديگر درباره مادر آن حضرت(ع) - بويژه ديدگاههايى که او را از کنيزکان بلاد ديگر همانند سند مىداند - ناديده گرفته است. در حالىکه تا قبل از اواخر قرن سوم بيشتر ناقلان، مادر امام سجاد(ع) را از کنيزان سِند يا کابل مىدانستند.(شعوبيه، ص 305)
با رجوع به منابع مختلف شيعه و سنى درمىيابيم که از ميان ائمه شيعى بيشترين اختلاف درباره نام مادر امام سجاد(ع) وجود دارد تا جائیکه برخى از محققان با استفاده از منابع مختلف چهارده نام(1)و برخى ديگر تا شانزده(2).نام براى مادر آن حضرت(ع) ذکر کردهاند(3). مجموع اين نامها چنين است:
1. شهربانو، 2. شهربانويه، 3. شاه زنان، 4. جهان شاه، 5. شه زنان، 6. شهرناز، 7. جهان بانويه، 8. خولة، 9. برّة، 10. سلافة، 11. غزالة، 12. سلامة، 13. حرار، 14. مريم، 15. فاطمة، 16. شهربان.
با آن که در منابع تاريخى اهل سنّت بر روى نامهايى چون سلافة، سلامة، غزاله بيشتر مانور داده شده است،(4).اما در منابع شيعى و به خصوص منابع روايى آنها، نام شهربانو بيشتر مشهور شده است.
بنا به نوشته برخى از محققان(5): اولين بار نام «شهربانو» در کتاب «بصائر الدرجات» محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق) ديده شده است.(6) بعدها محدّث معروف شيعه، شيخ کلينى (م 329 ق) روايت همين کتاب را در کتاب کافى آورد.(7). بقيه منابع يا از اين دو منبع بهره گرفته و يا آن که رواياتى ضعيف و بدون سند معتبر را در نوشتههاى خود آوردهاند.(8)
روايت مشهور
در اين روايت چنين آمده است:
«چون دختر يزدگرد را نزد عمر آوردند، دوشيزگان مدينه براى تماشاى او سر مىکشيدند و چون وارد مسجد شد، مسجد از پرتوش درخشان گشت. عمر به او نگريست، دختر رخسار خود را پوشيد و گفت: اف بيروج بادا هرمز (واى، روزگار هرمز سياه شود)! عمر گفت: اين دختر مرا ناسزا مىگويد و بدو متوجه شد! اميرالمؤمنين(ع) به عمر فرمود: تو اين حق را ندارى که به او آسيبي برساني، به او اختيار ده که خودش مردى از مسلمانان را انتخاب کند و در سهم غنيمتش حساب کن. عمر به او اختيار داد. دخترآمد و دست خود را روى سر حسين(ع) گذاشت. اميرالمؤمنين على(ع) به او فرمود: نام تو چيست؟ گفت: جهان شاه. حضرت فرمود: بلکه شهربانويه باشد. سپس به حسين(ع) فرمود: اى اباعبدالله! از اين دختر بهترين شخص روى زمين براى تو متولد مىشود و على بن حسين(ع) از او متولد گشت. آن حضرت را ابن الخيرتين (پسر دو برگزيده) مىگفتند؛ زيرا برگزيده خدا از عرب «هاشم» بود و از عجم «فارسى».(9)
بررسي اين روايت
اين روايت، هم از جهت سند و هم از جهت متن داراي اشكال است
از جهت سند:
از جهت سند در آن افرادى مانند ابراهيم بن اسحاق احمر(10) و عمرو بن شمر وجود دارند که متهم به غلو شده و از سوى علماي شيعه مورد تأييد واقع نشدهاند.(11)
جهت متن:
اما از جهت متن اشکالاتي بدين شرح وارد است:
* اولاً: اسارت دخترى از يزدگرد، به شدّت محل ترديد است.
* ثانياً: اسارت چنين دخترى در زمان عمر و به ازدواج امام حسين(ع) درآمدن در اين زمان نيز غيرقابل قبول است.
زيرا؛ بنا بر قول مشهور، امام سجاد علیه السلام در سال 37 هجری به دنیا آمده و عمر بن خطاب در سال 23 هجری کشته شده است; یعنی اگر شهربانو در آخرین سال خلافت عمر به اسارت درآمده و با امام حسین علیه السلام ازدواج نموده باشد; معنا و مفهوم آن، چنین خواهد شد که وی حداقل بعد از 14 سال «نازایی » به ولادت فرزندش امام سجاد علیه السلام نایل آمده است. و به راستی که پذیرش این مطلب، بسیار دشوار و شگفت بوده و نیاز به توجیه دارد! بويژه كه در هيچيك از كتب تاريخ، هيچ ذكري زندگي اين بانو، در كنار امام حسين(ع) در هيچيك از منابع وجود ندارد.
* ثالثاً: گزارش فوق با روایات ديگري كه در اين زمينه وارد شده در تعارض کامل است.
(براي اطلاع بيشتر رجوع کنيد به: زندگانی امام زین العابدین (ع) نوشته مرحوم استاد جعفر شهيدي، ص 29 و 30 + زندگانی علی بن الحسین (ع)، ص 13 – 19 + پرسش ها و پاسخ ها، ص 75 – 79 + خدمات متقابل اسلام وایران، ص 131و132)
* رابعاً: در هيچيک از منابع معتبر شيعى به جز اين روايت، لقبى با عنوان «ابن الخيرتين» براى امام سجاد(ع) نقل نشده است.
آيا در اين جا نمىتوان نوعى ايرانىگرايى افراطى را ديد که - به خيال خود - خواستهاند بوسيله ايجاد پيوند بين نسل ساسانيان با نسل پيامبر(ص) تولد امام سجاد(ع) از اين ازدواج، و ناميدن آنحضرت به «ابن الخيرتين»، ساسانيان را به عنوان «خير اهل الارض» معرفى کنند؟
اينگونه نقدها بر گزارشهاى حاوى نام شهربانو باعث مىشود تا اين گزارشها را از ساحت ائمه(ع) به دور و آن را ساخته دست حديثپردازان بدانيم و نام شهربانو را براى مادر آن حضرت(ع) نفى کنيم.
نَسَب مادر امام سجاد(ع)
درباره نَسَب مادر امام سجاد(ع) نيز منابع متقدم تاريخى و روايى دچار اختلاف گشتهاند.
برخى مانند يعقوبى (متوفى 284 ق)(12) ، محمد بن حسن قمي(13) ، کلينى (متوفى 329 ق)(14) ، محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق) علامه مجلسي(15) ، شيخ صدوق (متوفى 381 ق)(16) و شيخ مفيد (متوفى 413 ق)(16) او را دختر يزدگرد دانستهاند، هر چند در نام او اتفاق نظر ندارند.
اين نَسَب تقريباً در ميان منابع متأخر به عنوان يک شهرت فراگير جاى خود را باز کرده است؛ به گونهاى که ميدان اظهار وجود براى ديدگاههاى مخالف نگذاشته است.(17)
در مقابل اين قول، برخى از منابع متقدم و متأخر ديدگاههاى ديگرى مانند سيستانى ، سِندى ، و ياکابلى بودن او را متذکر شده و بسيارى از منابع بدون ذکر محل اسارت او، تنها با عنوان «امّ ولد» (کنيز صاحب فرزند) از او ياد کردهاند. (18)
برخى نامهاى بزرگان ايرانى هم چون سبحان، سنجان، نوشجان و شيرويه را به عنوان پدر او ذکر کردهاند.(19)
بررسى اين نَسَب
اسناد روايت معتبر نيست
براى نقد و بررسى اين نَسَب نمىتوانيم به بحثهاى سندى اين گزارشها تکيه کنيم؛ زيرا هيچيک از اين روايات (به جهت وجود راوياني چون: عمرو بن شمر و ابراهيم بن اسحاق احمر که مورد تأييد دانشوران علم رجال نيستند) داراى سند مستحکمى نيست.
بررسي محتوائي:
علاوه بر آن که بيشتر کتابهاى تاريخى همانند تاريخ يعقوبى، مطالب خود را بدون ذکر اسناد نقل مىکنند.
بنابراين بايد فقط از راه محتوا به بررسى آن ها پرداخت که در اين راستا اشکالات زير خود را نشان مىدهد:
1. اسامى گوناگون دختري كه از ايران به اسيري رفته است
مهمترين اشکال اختلاف اين گزارشها در ذکر نام او است که منابع مختلف پيش گفته اسامى گوناگونى همانند شهربانو، سلاخه، غزاله براى او نقل کردهاند. و اين نشان مىدهد که اين مطالب، سازندگان مختلف با انگيزههاى يکسانى داشته است که همان تعصب ايرانىگرى وارتباط دادن ميان ايرانيان و امامان(ع) از راه نَسَب بوده است تا به خيال خود فرّ ايزدى را از ساسانيان به امامان شيعه منتقل سازند.
2. اختلاف نقلها در مورد زمان اسارت
اختلاف اين گزارشها در زمان اسارت او نيز يکى ديگر از اشکالات است که برخى آن را در زمان عمر، برخى ديگر در زمان عثمان و برخى مانند شيخ مفيد آن را در زمان خلافت حضرت على(ع) دانستهاند.(20)
3 . عدم ذكر اسارت دختران يزدگرد
در منابع تاريخ
نکتهاي كه جعلى بودن خبر اسارت دختران يزدگرد را تقويت مىکند اين است كه، کتابهايى مانند تاريخ طبرى و الکامل ابن اثير که به صورت سالشمار جنگهاى مسلمانان با ايرانيان را تعقيب کرده و مسير فرار يزدگرد را به شهرهاى مختلف ايران نشان دادهاند، در هيچ موردى به ذکر اسارت فرزندان او نمىپردازند؛ با آن که اين مسأله، بسيار مهمتر از حوادث جزئىِ ديگري است که به آن ها اشاره شده است.
4 . يزدگرد سوم، دختري به هيچيك از نامهاي ذكرشده نداشته است
برخى از نويسندگان متقدم همانند مسعودى، هنگام ذکر فرزندان يزدگرد سوم، دخترانى با نامهاى ادرک، شاهين و مردآوند براى او ذکر مىکنند که اولاً با هيچيک از نامهايى که براى مادر امام سجاد(ع) گفته شده، هماهنگى ندارد و ثانياً خبرى از اسارت آن ها در تمام نوشتههاى خود به ميان نمىآورد.(21)
5 . يك سند مهم تاريخي
از مهمترين اسناد تاريخى که مىتوان درباره مادر امام سجاد(ع) به آن استناد کرد، نامههاى منصور به محمد بن عبدالله معروف به «نفس زکيه» است که رهبرى مخالفان طالبى (اولاد ابوطالب) را در مدينه بر عهده داشت و هميشه ميان او و منصور نزاع و درگيرى بود.
در يکى از اين نامهها که منصور قصد ردّ ادعاهاى محمد مبنى بر افتخار به نَسَب خود را داده چنين مىنگارد: «ما وُلِدَ فيکم بعد وفاة رسول الله(ص) افضل من على بن الحسين و هو لِاُم ولد».(22) يعني، بعد از رحلت پيامبر خدا(ص)در ميان شما شخصيتى برتر از على بن حسين (امام سجاد(ع)) ظهور نکرده، در حالىکه او فرزند ام ولد (کنيز داراى فرزند) بود.
اين درحالي است كه اگر داستاني كه در روايت مشهور آمده صحت داشته باشد؛ دختر يزدگرد سوم آزادشده بوده و پس آزادي، با خواست آزادانه خود، به عقد امام حسين(ع) در آمده و ديگر به او «امولد» گفته نميشود.
جالب آن است که هيچ اعتراضى - نه از سوى محمد و نه از سوى ديگران - به اين فقره شنيده نمىشود که على بن حسين(ع) فرزند کنيز نبود؛ بلکه فرزند شاهزادهاى ايرانى بود! در حالىکه اگر اين داستان واقعيت داشت، حتماً محمد بن عبدالله براى پاسخ دادن، به آن استناد مىکرد.
مجموعه اين قرينهها ما را به اين نتيجه مىرساند که دست جعل در ساختن مادرى ايرانى با اين اوصاف براى امام سجاد(ع) دخالت داشته و عمداً ديدگاههاى ديگر درباره مادر آن حضرت(ع) - بويژه ديدگاههايى که او را از کنيزکان بلاد ديگر همانند سند مىداند - ناديده گرفته است.
و اين در حالى است که تا قبل از اواخر قرن سوم، بيشتر ناقلان، او را از کنيزان سِند يا کابل مىدانستند.(22)
اشکالات عالمان و پژوهشگران برجسته زمان:
قابل توجه است که عالمان و پژوهشگران برجستهاي چون «شهيد مطهري « بر شاهزاده بودن وي، اشکالاتي وارد ساختهاند. به طوري که آن استاد شهيد فرموده است: «... اگر از زوايه تاريخ بنگريم، اصل داستان شهربانو و ازدواج او با امام حسين عليه السلام و ولادت امام سجاد عليه السلام از شاهزادهاي ايراني، مشکوک است ...» (خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 120 - 134، صدرا، قم، نهم، 1357 ش)
بدينسان اظهار نظر قطعي در باره ايراني بودن امام سجاد(ع) مشکل و دلائل وقرائن خلاف آن را اثبات مينمايد .
اگر چه مشهور آن است «مه شهر» بانو، دختر يزگرد، مادر امام سجاد (ع) ميباشد وعلت شهرت آن ميتواند تلاش براي ايجاد پيوند بين نسل ايراني با بني هاشم و خاندان پيامبر(ص) وهم چنين حضور ايرانيان در کربلا باشد بدين معنا که هم مادر امام سجاد وهم خود حضرت در کربلا حضور داشته واين افتخار بزرگ براي ايرانيان است .
بارگاه منتسب به شهر بانو در شهرري
همچنين وجود بارگاه منتسب به شهر بانو در شاه عبد العظيم مي تواند موجب اين شهرت باشد وحال آنکه در اين باره بايد بگوييم که تقريباً تمام منابع متقدم شيعى - که به زندگانى مادر امام سجاد(ع) پس از اسارت پرداختهاند - چنين نگاشتهاند: او در هنگام تولد امام(ع) در همان حالت نفاس از دنيا رفت.(23)
و نيز چنين گفتهاند: يکى از کنيزان حضرت على(ع) به عنوان دايه به بزرگ کردن او پرداخت و مردم خيال مىکردند که او مادر امام(ع) است.(24)
بنابراين، از مطالب قبل و اثبات عدم حيات مادر امام بعد از تولد امام(ع) خود به خود اين موضوع روشن مىشود كه قطعاً از ديدگاه منابع معتبر، حضور مادر امام(ع) در کربلا منتفى است؛ حال با هر نام و نسبى که مىخواهد باشد.
هم چنين از سوى محققان معاصر با دلايل قطعى ثابت شده است که بقعه بىبى شهربانو - که در منطقه کوهستاني شرق رى وجود دارد و معروف به کوه بىبى شهربانو است - هيچ ربطى با مادر امام(ع) ندارد و بنايى است که در قرون بعدى ساخته شده است. چنانکه عدم ذکر چنين بقعهاى در آثار شيخ صدوق - که خود ساليان دراز در رى مىزيسته و به آن آشنايى کامل داشته - مؤيد ديگرى بر عدم وجود اين بقعه در قرن چهارم و در زمان شيخ صدوق (متوفى 381 ق) است.
ديگر نويسندگانى هم که به ذکر احوال عبدالعظيم حسنى و شخصيتهاى بزرگ مدفون در رى پرداختهاند، نامى از چنين بقعهاى نبردهاند.
اشتباه در اشتباه
سوء استفاده از يك اشتباه مشهور
اين احتمال وجود دارد که در قرون بعدى زنى پارسا با نام شهربانو در اين مکان دفن شده و با گذشت ساليان، مردمان آن سامان او را با مادر امام سجاد(ع) - که در آن زمان مشهور به شهربانو بوده - اشتباه گرفتهاند و يا برخى اين اشتباه را در زبان مردم انداخته و با انگيزههايى به تقويت آن پرداختهاند.(26)
و شايد قصه پردازان به انگيزههاي مختلف، حکايت بي اساسِ» سوار شدن وي بر ذوالجناح يا اسبي ديگر و آمدنش به ايران و سرانجام غائب و پنهان گشتن او در کوه (کوه بي بي شهربانو شهر ري)» را چنان با آب و تاب در ميان برخي کتابها، وارد ساختهاند و در بين عوام رواج دادند که جايگزين وقايع تاريخي شده است .
از اين رو پژوهشگران بزرگ زمان ما، همچون: علامهي شهيد استاد مطهري، شيخ ذبيح الله محلاتي و دکتر سيد جعفر شهيدي، هر يک به نوبه خود، به تجزيه و تحليل و نقد اين قبيل تحريفات پرداختهاند.
پي نوشت
1- ملاآقا دربندى، اکسير العبادات فى اسرار الشهادات، ج 3، ص 110.
2- همان.
3- شهيدى، سيدجعفر، زندگانى على بن الحسين(ع).
4- زندگانى على بن الحسين(ع)، ص 10 و 11.
5- مقاله «حول السيدة شهربانو» نوشته شيخ محمد هادى يوسفى، مندرج در مجله رسالة الحسين(ع)، سال اوّل، شماره دوّم، ربيعالاول 1412
6-.بحارالانوار، ج 46، ص 8-13
7-: افتخارزاده، محمودرضا، شعوبيه ناسيوناليسم ايران، ص305 که از منابعى چون انساب الاشراف بلاذرى، طبقات ابنسعد، المعارف ابنقتيبه دينورى و الکامل مبرّد اسامى فوق را نقل مىکند
8- شهيدى، زندگانى على بن الحسين(ع)، ص 12
9- بحارالانوار، ج 46، ص 9، ح 20.
10 - اصول کافى، ج 2، ص 369
11- شعوبيه ناسيوناليسم ايرانى، ص 289-337.
12- با استفاده از ترجمه حاج سيد جواد مصطفوى (اصول کافى، ج 2، ص 369).
13 - آيت الله خويى، معجم رجال الحديث، ج 1، ص 202 و ج 13، ص 106.
14- همان.
15- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 303.
16 -تاريخ قم، ص 195
17- اصول کافى، ج 2، ص 369.
18- بحارالانوار، ج 46، ص 9
19- عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 128
20- الارشاد، ص 492
21- زندگانى على ابن الحسين(ع)، ص 12.
22- شعوبيه، ص 305.
23- حول السيدة شهربانو، ص 28.
24- شعوبيه، ص 324.
25- همان، ص 304.
26- الکامل فى التاريخ، ج 2، ص 570.