آسيبشناسی عرفانهای كاذب
محمدتقی فعالی:
خروج روح؛ غايت كمال معنوی در آئين «اكنكار»/ در آيين «اك» جايی برای خدا وجود ندارد
غايت و هدف نهايی در آئين معنوی «اك» خروج روح از بدن معرفی میشود؛ اين درحالی است كه اسلام هدف از خلقت را نه خروج روح از بدن، بلكه «عبوديت» يا «قرب» میداند و خروج روح از بدن يكی از مراحل و منازلی است كه سالك در آغاز راه به آن نائل میشود؛ از سوی ديگر در آيين اك جايی برای خدا وجود ندارد و در آن تنها سخن از بهشت سوگماد است.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، حجتالاسلام و المسلمين دكتر محمدتقی فعالی، مدرس حوزه و دانشگاه و نگارنده 9 جلد كتاب در باب جنبشهای نوظهور معنوی، در سيزدهمين نشست از سلسله نشستهای «آسيبشناسی عرفانهای كاذب» كه در سازمان فعاليتهای قرآنی دانشجويان كشور برگزار شد، به ايراد سخنرانی پرداخت.
فعالی با اشاره به آئين اك يا اكنكار اظهار كرد: در ميان كيشهای نوظهور در ايالات متحده امريكا تنها آئينی كه مخصوص اين كشور و برخاسته از درون آن است، آئين اكنكار است. مؤسس اين آئين شخصی به نام پالتوئيچل است كه وی در ارتش ايالات متحده امريكا خدمت میكرد.
وی با بيان اينكه آئين اكنكار در جهان تا به امروز 56 كتاب منتشر كرده است، اضافه كرد: تمام اين كتابها ترجمه، چاپ و منتشر شده و حتی برخی از اين كتابها با تيراژهای بالا بيش از 20 مرتبه تجديد چاپ شده است.
اين استاد حوزه و دانشگاه با تأكيد بر اينكه از جمله كتب اين آئين كتاب اول پال توئيچل با عنوان «دندان ببر» است، گفت: كتاب دوم آئين اك از نقطه نظر اهميت كتاب «نسيم تحول» نوشته هارولد كلمپ است. همچنين كتاب «اكنكار كليد اسرار جهان» از جمله كتب معروف در اين آئين محسوب میشود.
فعالی ادامه داد: از ديگر كتب مهم در آئين اكنكار دو كتاب با عناوين «كتيبه رشيديه» و «شريعت كیسوگماد» (به معنی شريعت برای سوگماد) است كه كتاب اخير برای پيروان اين آئين حكم رساله عمليه دارد. سوگماد در حقيقت همان بهشت موعود است كه در طبقات بالای جهان وجود دارد.
در دين مبين اسلام خروج روح از بدن هدف نيست؛ بلكه يكی از مراحل و منازلی است كه سالك در آغاز راه به آن نائل میشود. هدف و غايت سلوك چيزی جز وصول به مقام قرب الهی نيست. از سوی ديگر در آيين اك جايی برای خدا وجود ندارد، در اين مكتب فقط سخن از بهشت سوگماد است كه ارتباطی به خداوند ندارد
اين محقق و پژوهشگر با بيان اينكه تعاليم آئين اك نسبت به ديگر آئين¬ها از يك پيچيدگی خاصی برخوردار است، عنوان كرد: در اين جلسه در چند محور بهطور خلاصه به انديشههای اين آئين اشاره میشود و در نهايت يك نگاه منتقدانه را نسبت به آئين اكنكار مورد بررسی قرار خواهيم داد.
وی افزود: مهمترين مؤلفه آئين اكنكار پديدهای با نام «سفر روح» است. در اين اعتقاد بيان میشود كه زمين سفرگاه است و در اين زمين رهبران معنوی فراوانی وجود دارند كه نام اين رهبران «سفيران روح» يا «مسافران بهشت» است. اين رهبران به دنبال اين پديده هستند كه انسان را به چنان تعالی برسانند كه روح از بدن ايشان خارج شود.
فعالی با بيان اينكه از نظر آئين اك اگر انسان بتواند با تعاليمی كه در اين آئين مطرح میشود كاری كند كه روح از بدنش خارج شود، او به اوج معنويت و تعالی رسيده است، تصريح كرد: در يك كلام میتوان چنين بيان كرد كه عصاره آئين اكنكار جداسازی روح از بدن و سفر به هر نقطه، مكان يا زمانی است كه بخواهد.
اين استاد حوزه و دانشگاه خاطرنشان كرد: پال توئيچل عنوان میكند كه در سن سه سالگی از پدر و پدربزرگش آموخته است كه چگونه روحش را از بدنش جدا كند. وی سپس عنوان میكند كه تمامی اهالی منزل جز ناخواهری وی به سادگی روح خود را از بدنشان جدا میكردند. حتی وی اضافه میكند كه در سن 14 سالگی چنان به سادگی روح خود را از بدنش جدا میكرد كه ديگر مردمان آب میخورند.
فعالی با بيان اينكه بيش از 80 درصد از آموزههای اين آئين تكنيكهای خروج روح از بدن است، گفت: كسیكه بتواند در هر زمان و مكان روح خود را از بدنش جدا كند، از جمله رهبران برجسته آئين اك در جهان محسوب میشود، حال چه خود بداند يا نداند و چه خود بخواهد يا نخواهد. روح (آتماساروپ) كالبد طبيعی انسان است كه اكثريت نسل متفكر طی اعصار متمادی استفادهی صحيح از آنرا فراموش كردهاند.
وی ادامه داد: اساتيد فن سفر روح كه توانستهاند به كالبد معنوی و ماورائی سفر كنند، سعی بر اين داشتند كه اين فن را به جويندگان بياموزند؛ فنی برای سياحت قلمرو بهشت. برای اساتيد، كره خاكی مدرسه قديمی و بزرگ بوده است و حضور در اين مدرسه صرفنظر از يادگيری، روش خواندن و نوشتن و حل محاسبات پيچيده، دليل ديگری هم دارد و آن يافتن راه بازگشت به طبقات فوقانی عالم است.
اين محقق و پژوهشگر خاطرنشان كرد: هدف اكنكار (حكمت باستانی برای سفر روح) آموزش علوم پايه است. قادرساختن روح برای ترك كالبد فيزيكی و سفرِ آن به سمت دنياهای معنوی ماوراء و در نهايت وصول به هدف نهايی يعنی وصول به سرزمين بهشت حقيقی «آنامی لوك» جايی كه «سوگماد» در آن به سر میبرد، لذا میتوان اكنكار را بهعنوان حكمت باستانی برای سفر روح در عصر حاضر معرفی كرد.
وی با تأكيد بر اينكه عصاره آئين اك خروج روح از بدن است و اين اوج تعالی و تكامل در جهت رسيدن به معنويت و بينش انسان در اين آئين بهشمار میآيد، اظهار كرد: حال بايد به اين سؤال پاسخ گفت كه برفرض اين افراد بتوانند خروج روح از بدن داشته باشند، آيا اين پديده اوج تعالی بشر محسوب میشود.
وی ادامه داد: پاسخ اين پرسش از نگاه عقلی و دينی واضح و مشخص است. در نگاه دينی و از منظر قرآن هيچگاه اوج تعالی انسان خروج روح از بدن معرفی نشده است، همانطور كه قبلاً در مورد كسب قدرتهای معنوی نيز سخن به تفصيل رانده شد كه اين مطلب نيز از سوی خالق بشر به عنوان غايت خلقت وی درنظر گرفته نشده و معرفی نشده است.
فعالی با بيان اينكه غايت خلقت بشر و اوج تعالی وی تنها يك چيز است، خاطرنشان كرد: تنها راه تعالی انسان آشتی وی با خالق خود و آشنايی او با اسمای زيبای خدا است. در يك حساب منطقی ساده میتوان اينگونه مطرح كرد كه اين جهان خالقی دارد و بندگان مخلوق او هستند، لذا اوج تعالی هر مخلوقی در اين است كه به خالق خود نزديك شود. خالق هستی اين مفهوم را در مضامين دينی و آخرين نامهاش به بندگان با نام قرآن كريم، از اين مفهوم با عنوان «عبوديت» يا «قرب» ياد كرده است.
وی تصربح كرد: سؤالی جدی و اساسی در برابر فلسفه اكنكار بهعنوان يك مكتب معنوی كه شاكله آن را سفر روح تشكيل میدهد، وجود دارد و آن اينكه هدف از سفر روح چيست؟ سراسر اين مكتب به دنبال آن است كه انسان سفر روح كند و روح را از بدن خارج نمايد. بايد پرسيد هدف اين عمل چيست؟ و ما با اين عمل به دنبال چه نتيجهای هستيم؟
فعالی خاطرنشان كرد: ظاهراً مكتب اك پاسخی برای اين سوال ندارد؛ يعنی همين را غايت و هدف نهايی میداند. اين در حالی است كه در دين مبين اسلام خروج روح از بدن هدف نيست؛ بلكه يكی از مراحل و منازلی است كه سالك در آغاز راه به آن نائل میشود. هدف و غايت سلوك چيزی جز وصول به مقام قرب الهی نيست. از سوی ديگر در آيين اك جايی برای خدا وجود ندارد، در اين مكتب فقط سخن از بهشت سوگماد است كه ارتباطی به خداوند ندارد.
اين استاد حوزه و دانشگاه با بيان اينكه از سوی ديگر قيامت هم در تفكر اك جايگاهی ندارد، اضافه كرد: كافی است به اين جمله توئيچل توجه كنيم كه میگويد: فرضيه جهنم توسط كليسا اختراع شد تا بشر را با ترساندن از كيفر برادركشی، بيشتر به سوی تمدن سوق دهد! كليسا مجبور بود ترس از كيفر اخروی و امثال آن را بيافريند تا بدينوسيله تودههای مردم را هرچه بيشتر تحت كنترل داشته باشد.
قيامت هم در تفكر اك جايگاهی ندارد، كافی است به اين جمله توئيچل توجه كنيم كه میگويد: فرضيه جهنم توسط كليسا اختراع شد تا بشر را با ترساندن از كيفر برادركشی، بيشتر به سوی تمدن سوق دهد!
وی خاطرنشان كرد: توئيچل كلمه خدا را زياد به كار میبرد، اما منظور او چيست؟ تأمل در سخنان او نكاتی را روشن میسازد. در اينجا به برخی سخنان وی درباره خدا مینگريم و سپس نكاتی يادآوری میشود. وی میگويد:
«ما در ذات خود از همان جوهريم كه خدای تعالی/ ما همه يك روح هستيم/ خدا روح است و میبايست در قالب روح و حقيقت پرستش شود/ ماده، چيزی نيست جز روح خدا كه به شكلهای پايينتری درآمد.
آنچه میخواهم بگويم اين است كه خدا به صورت روحی تشريح میشود كه در تمامی وجود همه چيزهاست، همين زمان و همين مكان/ روح خدا يا اِك به آن ترتيب كه میناميمش، عملاً خود سوگماد نيست، بلكه آن چيزی است كه از او ساطع میشود/ در بسياری مواقع نمیتوان بين روح خدا و خود خدا وجه تمايزی قائل شد/ خدا مؤنث و مذكر و آن است/ ما خود حقيقت هستيم، حقيقت زنده و تجسم خود خدا.
خدا در درون همه چيز وجود دارد، اما در مورد هر چيز زنده در اين كهكشان يا در سرتاسر جهان هستی بیتفاوت است/ به عنوان يك مقام الهی او میبايستی نگران زندگی در آن مرتبه باشد/ از آنجا كه خدا همان آگاهيی است كه در حال كار و فعاليت در تمام موجودات است، چنين نتيجه میشود كه ما بايد با وجود خود به توافق برسيم و در واقع از ملاحظاتی كه وجود حقيقی ما وضع كرده، تبعيت كنيم.
خدا در مورد آنچه در جهان میگذرد، بیتفاوت است؛ زيرا كه اين دنيا چون ماشينی است كه پس از روشنكردن آن خودبهخود به كارش ادامه خواهد داد، تمام آنچه پس از آن باقی میماند نظارت خداست به جهان و عملكردهای مكانيكی آن/ سفر روح هيچ كاری با طبقات مختلف ندارد، مگر با بالاترينش كه طبقه خداست.
آيا خدا میتواند با ما مادامی كه در جسم مادی هستيم صحبت كند؟ پاسخ البته منفی خواهد بود. ما میتوانيم هر خدايی را كه ميل داريم پرستش كنيم/ ما آگاهيم كه اين خدا نيست كه درون ماست بلكه اقليم بهشتی است كه در درون ما واقع است و اين اقليم بهشتی همان است كه ما بدان روح حق میگوييم.
روح خدا يا نفس خدا آنچنان كه در فلسفه هندو ناميده میشود، منشأ تمام چيزهايی است كه روح را تشكيل میدهد، آن روحی كه به خودی خود میتواند در يك گياه، درخت، حيوان و يا انسان قرار گرفته باشد/ برای خدا هيچ تفاوتی نمیكند كه چه شكلی به خود بگيرد و پس از پذيرفتن اين شكل تنها آن چيزی را دريافت میكند كه قابليتش را داشته باشد.
فعالی پس از اشاره به اين سخنان و آموزههای توئيچل، اظهار كرد: در اين كلمات تناقضهايی به چشم میخورد؛ زيرا وی از يك طرف میگويد: خدا در درون هر چيزی است و از طرف ديگر میگويد: اين خدا نيست كه در درون ماست، بلكه اقليم بهشتی است كه در درون ما واقع است. از سوی ديگر توئيچل درباره مراتب انسان، نكاتی را مطرح میكند كه اين بحث ريشه در يوگا و مسأله بدنها و چاكراها دارد؛ لذا اين مسئله همانند بسياری از مسائل ديگر اكنكار، ريشه هندی دارد.