ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 15 تير 1403
جمعه 15 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 21 تير 1388     |     کد : 3767

انبياي الهي در صحنة كربلا

برخي از پيش‌گويي‌هاي پيامبران و اوليا درباره حادثه كربلا...

برخي از پيش‌گويي‌هاي پيامبران و اوليا درباره حادثه كربلا

ابراهيم(ع) به سرزمين كربلا رسيد. آرام آرام با مركبش مي‌گذشت كه ناگهان به گودال قتل‌گاه رسيد و اسب، او را به زمين زد. ابراهيم(ع) زبان به استغفار گشود و عرض كرد: خدايا! از من، چه خطايي سر زده است كه به اين بلا دچار شدم؟

جبرئيل نازل شد و عرض كرد: «اي ابراهيم! از تو گناهي سر نزده است. در اين سرزمين، فرزند آخرين فرستاده خدا، ـ محمدبن عبدالله ـ را به قتل مي‌رسانند.

 حضرت آدم در كربلا

هنگامي كه حضرت آدم(ع) به زمين فرستاده شد، ميان او و همسرش «حوا» جدايي افتاد. آدم براي يافتن همسرش، به جست‌وجو پرداخت. در ميانة راه، گذارش به كربلا افتاد. پس بي‌اختيار، اشك از چشمانش جاري شد و ابري از غم، دلش را تسخير كرد. سر به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! آيا ديگربار، دچار معصيتي شده‌ام كه اين حال به من دست داده است؟

خطاب رسيد : «اي آدم! گناهي از تو سر نزده است، بلكه در اين سرزمين، فرزند تو ـ حسين(ع) ـ  را با ستم، به قتل مي‌رسانند»

عرض كرد: خدايا حسين كيست؟ آيا از پيامبران است؟

ندا آمد: «نه، پيامبر نيست، ولي فرزند پيامبر آخرالزمان ـ محمد بن عبدالله ـ است.»

عرض كرد: خدايا! قاتل او كيست؟

خطاب آمد: «نامش يزيد است كه ملعون آسمان‌ها و زمين‌ است.»

در اين هنگام، به جبرئيل رو كرد و گفت: دربارة قاتل حسين(ع) چه بايد كرد؟

جبرئيل گفت: «بايد او را لعن كرد».

آدم(ع) چهار بار يزيد را لعن كرد و راه خود را در پيش گرفت و از سرزمين كربلا خارج شد.1

 كشتي نوح در كربلا

عجله كنيد: «همه سوار بر كشتي شويد. كودكان را فراموش نكنيد. عذاب خداوند نازل شده است» اين كلامي بود كه حضرت نوح(ع) به قوم خود مي‌گفت: از آسمان و زمين آب فوران مي‌كرد. وزش باد شديد نيز وحشت و اضطراب مردم را دو چندان كرده است. همه بر كشتي سوار شدند و كشتي بر امواج پر تلاطم آب سرگردان شد. مدتي در راه بود كه ناگهان از حركت ايستاد. نوح(ع)، مضطرب و نگران با خود مي‌گفت: خدايا! چه شده است؛ چرا كشتي حركت نمي‌كند؟

ناگهان ندا آمد: «اي نبي‌الله! اين‌جا، سرزميني است كه فرزند زادة خاتم الانبيا(ص) و پسر اشرف اوليا كشته مي‌شود.»

نوح پرسيد: قاتل او كيست؟

ندا آمد: «قاتل او، ملعون آسمان‌ها و زمين است.» نوح(ع) چهار بار قاتـلان آن حضرت را لعن كرد تا سرانجام كشتي به راه افتاد و از غرق شدن نجات پيدا كرد.2

 عبور حضرت ابراهيم از قتل‌گاه

ابراهيم(ع) به سرزمين كربلا رسيد. آرام آرام با مركبش مي‌گذشت كه ناگهان به گودال قتل‌گاه رسيد و اسب، او را به زمين زد. ابراهيم(ع) زبان به استغفار گشود و عرض كرد: خدايا! از من، چه خطايي سر زده است كه به اين بلا دچار شدم؟

جبرئيل نازل شد و عرض كرد: «اي ابراهيم! از تو گناهي سر نزده است. در اين سرزمين، فرزند آخرين فرستاده خدا، ـ محمدبن عبدالله ـ را به قتل مي‌رسانند.»

قاتل او كيست؟

جبرئيل گفت: «قاتل او، ملعون آسمان‌ها و زمين است كه قلم، بر روح اعظم، لعن او را نگاشته است.» در اين هنگام، ابراهيم دست خود را به طرف آسمان بالا برد و در حق قاتلان آن حضرت، لعن و نفرين كرد.3

 

 

 باد و سليمان(ع)

سليمان بر بساط خود، در آسمان در حال حركت بود. ناگهان، باد به جنب‌و جوش افتاد و بساط سليمان از كنترل وي خارج شد. سليمان(ع) تعجب كرد و وحشت و اضطرابي عجيب، سراپاي او را فرا گرفت.

پرسيد: چه شده است؟

باد جواب داد: ما به

 قتل‌گاه حسين(ع) رسيده‌ايم.

سليمان پرسيد: حسين(ع)

 كيست؟

باد گفت: او فرزند علي بن ابي‌طالب و دختر خاتم ‌الانبيا ـ محمد مصطفي ـ است كه در اين سرزمين، به دست قومي جفاكار به قتل مي‌رسد.

سليمان پرسيد: نام قاتلش كيست؟

پاسخ داد: او ملعون زمين و آسمان‌ها است.

در اين هنگام، سليمان دست به آسمان برداشت و يزيد را لعن كرد. باد به خود آمد و بساط سليمان را برداشت و از زمين كربلا دور كرد.5

 موسي و كربلا

موسي(ع) با «يوشع‌بن نون» در راه بودند كه ناگهان، نعلين موسي پاره شد و خاري در پايش فرو رفت و خون از آن جاري شد. موسي رو به آسمان گفت: خدايا! مگر از من گناهي سر زده است كه به چنين كيفري، در دنيا مبتلا مي‌شوم؟

خطاب رسيد: «اي موسي! نام اين سرزمين كربلا است و در همين سرزمين، خون حسين(ع) ريخته مي‌شود و به دست قومي جفاكار به قتل مي‌رسد.»

موسي گفت: خدايا! حسين كيست؟

خطاب آمد: «او فرزند محمد مصطفي، آخرين فرستادة من، است.»

عرض كرد: قاتل او كيست؟ فرمود: «كسي است كه ماهيان دريا و وحشيان صحرا و پرندگان هوا نيز او را لعن مي‌كنند.»

موسي(ع) نيز رو به آسمان كرد و قاتلان حسين(ع) را لعن و نفرين كرد و با يوشع از زمين كربلا گذشت.5

 عيسي(ع)  و كربلا

عيسي(ع) كه در جمع حواريان بود و از سرزمين كربلا مي‌گذشت، پس از شنيدن خبر قرار گرفتن شيري بر سر راه عابران، جلو آمد و رو به شير گفت: چرا در اين راه نشسته‌اي و مانع رفت و آمد عابران هستي؟

حيوان به زبان آمد و گفت: يا نبي‌الله! نمي‌گذاريم از اين‌جا بگذري، مگر آن كه بر يزيد، قاتل حسين، لعن كني.

عيسي(ع) پرسيد: قاتل او كيست؟

شير گفت: ملعون چرندگان و پرندگان و درندگان بيابان‌ها است، به ويژه در ايام عاشورا.

عيسي(ع) به همراه حواريان دست به آسمان برداشت و يزيد و قاتلان امام حسين(ع) را لعن كرد. آن‌گاه شير از سر راه كنار رفت و آنان از آن سرزمين گذشتند.6

 

پي‌نوشت‌ها:

1. علاّمه مجلسي، بحارالانوار، ج10، ص 156.

2. همان، ص 158.

3. همان.

4. همان، ص 157.

5. همان، ص 156.

6. همان، ص 157

 

ماهنامه موعود شماره 72

 

 

 

 


نوشته شده در   يکشنبه 21 تير 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode