ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 24 آذر 1404
دوشنبه 24 آذر 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 5 خرداد 1391     |     کد : 37114

رابطه ايران و عثماني؛از ضعف تا اقتدار

با ظهور شاه اسماعيل صفوي، سرحدات باختري ايران نيز در محدوده دوران باستان احيا شد. شاه اسماعيل در 914 قمري به خوزستان لشكركشي كرد و موفق شد قلمرو حكومت علوي مشعشعيان را به‌هويزه محدود ساخته و شوشتر و دزفول را به قلمرو دولت صفوي ملحق كند.

جام جم آنلاين: با ظهور شاه اسماعيل صفوي، سرحدات باختري ايران نيز در محدوده دوران باستان احيا شد. شاه اسماعيل در 914 قمري به خوزستان لشكركشي كرد و موفق شد قلمرو حكومت علوي مشعشعيان را به‌هويزه محدود ساخته و شوشتر و دزفول را به قلمرو دولت صفوي ملحق كند.

شاه اسماعيل در همان سال به عراق عرب نيز لشكر مي‌كشد و ضمن تسخير بغداد، سرتاسر عراق عرب را در زمره قلمرو دولت ايران در‌آورد.1

شاه اسماعيل سال پيش‌تر نيز ايالات دياربكر و ارزنجان را متصرف شده بود. بدين‌گونه شاه اسماعيل سرتاسر عراق عرب و مناطق كردنشين را تسخير كرد و سرحدات ايران را به نزديكي سوريه و آناتولي ‌رساند.

اما در 920 قمري و به دنبال شكست چالدران، دولت عثماني منطقه دياربكر را تسخير كرد و بدين ترتيب دياربكر از ايران تجزيه شد.2

تجزيه دياربكر از ايران، به معناي دوپاره شدن مناطق كردنشين نيز بود و پس از اين رويداد، دولت‌هاي ايران ديگر قادر به اعمال حاكميت بر سرتاسر مناطق كردنشين نبودند.3

در عصر پادشاهي شاه‌طهماسب، سيادت ايران بر عراق عرب نيز به‌چالش گرفته ‌شد. در 940 قمري سلطان سليمان به آذربايجان يورش ‌آورد و پس از شكست در برابر سپاه ايران از طريق كردستان عقب‌‌نشيني و در هنگام عقب‌نشيني، موصل را تصرف كرد.

سلطان سليمان سپس با خيانت برخي از سران طايفه تكلو كه از طرف شاه‌ طهماسب در بغداد به سر مي‌بردند بر بغداد دست يافت و در 940 قمري بغداد به اشغال سپاه عثماني درآمد.

متعاقبا در 963 قمري اولين پيمان صلح مرزي بين ايران و عثماني منعقد ‌گشت. در اين پيمان كه به پيمان آماسيه شهرت يافت، دولت ايران، حاكميت عثماني بر عراق را به رسميت شناخت. 4

با وجود از دست رفتن حاكميت ايران بر عراق، در عصر شاه‌طهماسب صفوي حاكميت دولت ايران بر كردستان و خوزستان تثبيت شد.

در اين دوره، سرخاب بيگ اردلان از 945 قمري با تأييد شاه‌طهماسب بر بخش‌هاي وسيعي از كردستان از جمله سنندج فعلي، مريوان، اورامان، سليمانيه و شهرزور حكومت مي‌كرد.

اگر چه شهرزور به تصرف عثماني در‌آمد، ولي حاكميت ايران بر كردستان از طريق خان‌هاي اردلان يعني سرخاب بيگ و سپس فرزند وي بساط‌بيگ ادامه يافت.5

در اين عصر، حاكميت دولت صفوي بر بخش‌هاي گسترده‌اي از خوزستان از جمله دزفول و شوشتر نيز بيش از گذشته تثبيت شد. در اين زمان، حاكمان قزلباش به طور مستقيم و بي‌واسطه، حاكميت دولت مركزي را بر دزفول و شوشتر اعمال مي‌كردند.6

در عصر جانشينان شاه‌طهماسب صفوي در دوره شاه محمد، چهارمين شاه صفوي، وضعيت سرحدات باختري ايران با يورش گسترده عثماني‌‌ها روبرو شد. يورش عثماني‌‌ها در سال‌هاي آغازين حكومت شاه‌عباس ادامه يافت و كردستان، لرستان و نهاوند نيز به تصرف عثماني درآمد. 7

در 999 قمري شاه‌عباس پيماني با عثماني‌‌ها امضا كرد كه براساس آن افزون بر آذربايجان و قفقاز در شمال باختري، كردستان و لرستان و نهاوند در باختر نيز به عثماني واگذار ‌شد.8

اما اين وضعيت ديري نپاييد، در 1012 قمري پادگان عثماني در نهاوند تسليم شد و متعاقبا سرتاسر لرستان و كردستان به تصرف شاه‌عباس درآمد.9

شاه‌عباس در 1033 قمري به عراق عرب لشكركشي كرد و در ربيع‌الاول 1033 بغداد را تصرف كرد. شاه‌عباس سپس به نجف و كربلا رفت و بر عتبات عاليات نيز اعمال حاكميت ‌كرد. شاه‌عباس همچنين موصل و كركوك را نيز به اطاعت از دولت ايران واداشت و بدين‌گونه تا پايان 1033 قمري سرتاسر عراق به تصرف دولت ايران درآمد.10

در 1035 قمري عثماني‌‌ها به عراق لشكركشي كردند. يورش گسترده عثماني‌ها با مقاومت شاه‌عباس مواجه شد و عثماني‌ها شكست سنگيني را متحمل شدند و حاكميت ايران بر عراق عرب بيش از گذشته تثبيت ‌شد.11

تجزيه دياربكر از ايران به معناي دوپاره شدن مناطق كردنشين نيز بود و پس از اين رويداد دولت‌هاي ايران ديگر قادر به اعمال حاكميت بر سرتاسر مناطق كردنشين نبودنداما با درگذشت شاه‌عباس در 1038 قمري وضعيت دگرگون ‌شد. عثماني‌ها به دنبال مرگ شاه‌عباس و آغاز پادشاهي شاه‌صفي به عراق يورش آوردند اما شاه‌صفي جانشين شاه‌عباس به‌شدت با اين يورش مقابله كرد و نظاميان عثماني را شكست ‌داد.

با وجود اين در 1048 قمري سلطان‌مراد چهارم پادشاه عثماني به همراه قشون بزرگي به عراق يورش آورد. قشون عثماني به نيم ميليون نفر مي‌رسيد.12

اين قشون در رجب 1048 به بغداد ‌رسيد و پس از محاصره بغداد، اين شهر را تصرف ‌كرد. سقوط بغداد به معناي پايان حاكميت ايران بر سرتاسر عراق بود. در 1049 قمري سلطان‌مراد چهارم نامه‌اي به شاه‌صفي نوشت و در آن سرحدات ايران و عثماني را اعلام ‌كرد. در اين نامه تصريح شده بود:

از حدود و ثغوري كه در سمت بغداد و آذربايجان واقع شده است محل‌هايي كه موسوم به جسان و بادراني است متعلق به ايران شده و قصبه مندليج الي درتنگ (كه محل موسوم به سرميل سنود در تنگ معين شده است) با صحراهايي كه مابين است متعلق به ماست و كوهي كه در نزديكي واقع است براي آن طرف مانده، ميل‌باشي كه براي درتنگ سنور معين شده است و درنه به ما متعلق شود و از عشيرت جاف قبايل موسوم به ضياءالدين و هارون متعلق به اعليحضرت همايون ماست.

بيره و دزدولي براي طرف مقابل مانده، قلعه زنجير كه در روي كوه واقع است خراب شود و دهاتي كه در طرف غربي قلعه مهدومه مزبوره واقع است براي ما مانده دهاتي كه در طرف مشرق است براي آن طرف باشد و در نزديكي شهرزور، كويي كه آن طرف قلعه ظالم واقع شده هر نقطه از آن كه مشرف به قلعه مزبور است از جانب همايون ما ضبط شده و قلعه اورامان با دهاتي كه جزء توابع آن مي‌باشد براي طرف مقابل تعلق مي‌گيرد.

گدوك چغان براي شهرزور سنور معين شده، قزلجه و توابع آن از جانب همايون ما ضبط شده، مريوان با توابعش متعلق به طرف مقابل است و طرفين مقرر داشتند كه در سرحد وان قلعه قطور و ماكو و در طرف قارص قلعه مغازبرد را منهدم سازند.13

بر اساس مفاد اين نامه، عراق عرب در زمره قلمرو عثماني دانسته شده است و سرتاسر منطقه شهرزور و باختر دشت زهاب نيز متعلق به عثماني شده و در مقابل مالكيت ايران بر مريوان و اورامان به رسميت شناخته شده است.14

تاريخ‌نگاران عثماني و عراقي نامه سلطان‌مراد چهارم به شاه‌صفي را نشانه‌اي از وجود عهدنامه مرزي بين ايران و عثماني به نام عهدنامه قصرشيرين مي‌دانند؛ عهدنامه‌اي كه بر اساس آن مرزها به گونه‌اي كه در نامه سلطان‌مراد چهارم به شاه صفي آمده، ترسيم شده است.

تاريخ‌نگاران و ديپلمات‌هاي ايراني وجود عهدنامه قصرشيرين را زير سوال مي‌برند. ميرزاجعفرخان مشيرالدوله رياست كميسيون سرحدي ايران در زمان محمدشاه و ناصرالدين‌شاه قاجار درباره بي‌اعتباري عهدنامه ادعايي قصرشيرين ابراز مي‌دارد:

حقيقتا اصل عهدنامه مزبور، كه عبارت از تصديق‌نامه دو پادشاه است، در هيچ‌يك از دولتين موجود نيست. در ايران به سبب فترت و در عثمانيه به سبب حرقت تلف شده است و مستندي كه اكنون مأمورين عثمانيه به عنوان عهدنامه مزبور ابراز مي‌نمايند، عبارت از مواد نامه‌اي است كه به قول عثمانيه از طرف سلطان‌مراد رابع به شاه صفي به‌طريق امضاي تصديق نامه معاهده تلقي شده است.15

البته عهدنامه قصرشيرين مواردي به نفع ايران را نيز در مورد سرحدات جنوب باختري دربر داشت. بر اساس اين عهدنامه، سرحد جنوب باختري ايران در پنجاه فرسنگي باختر خرمشهر فعلي قرار داشت و بدين ترتيب بر مالكيت ايران بر سرتاسر خوزستان و نيز تمام ساحل خاور اروندرود (شط‌العرب) تأكيد شده بود.16

به هر روي عهدنامه قصرشيرين يا نامه يك‌جانبه سلطان‌مراد چهارم به شاه صفي براي صدها سال پايه و اساس سرحدات باختري ايران شد البته از جانب هر دو طرف (ايران و عثماني) به قلمرو طرف مقابل تجاوزهايي مي‌شد. به دنبال سقوط اصفهان در يورش افغان‌ها در 1135 قمري، عثماني‌ها موقعيت را مناسب ديدند و از باختر و شمال باختري به ايران يورش آوردند.

عثماني‌ها كردستان، كرمانشاه و لرستان را اشغال كرده و سپس به همدان تاخته و اين شهر را نيز تصرف كردند. متعاقبا نهاوند و خرم‌آباد و بروجرد را نيز تصرف ‌كردند.17

اشغال مناطق باختري ايران تا ظهور نادر افشار ادامه داشت. نادر در شعبان 1142 نهاوند را آزاد كرد سپس در تويسركان نبرد نظامي بزرگي ميان سپاه ايران و قشون عثماني در‌گرفت كه منجر به شكست سنگين قشون عثماني و آزادي تويسركان شد.

نادر متعاقبا همدان، كرمانشاه و كنگاور را نيز آزاد كرد و تا قصرشيرين و رودخانه دياله پيش ‌رفت. بدين‌گونه نادر بر سرتاسر لرستان، همدان، كرمانشاه و كردستان خاوري دست يافت18و در پايان عصر صفويه سرحدات باختري ايران را در حدود مندرج در عهدنامه ادعايي قصرشيرين تثبيت نمود.

منابع

1. بُرن، نظام ايالات ايران در عصر صفوي،تهران.1350.بنگاه ترجمه ونشر كتاب ص 118.2. همان، ص 12.3. پناهي سمناني، شاه اسماعيل، تهران.كتاب نمونه1372. ص 222.4. بُرن، پيشين، ص 9.5. اصغر جعفري‌ولداني، بررسي تاريخي اختلافات مرزي ايران و عراق، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي، 1367، ص 10.6 . بُرن، پيشين، صص 120 و 121.7. همان، ص 118.8 . لويي بلان، شاه عباس،تهران.اساطير. 1375 ص 72.9. همان، ص 84.10. همان، صص 164-158.11. همان، صص 293-12. همان، صص 303-300.13. نوئل باربر، فرمانروايان شاخ زرين از سليمان قانوني تا آتاترك، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، تهران، گفتار، چ 7، 14. لارودي، زندگاني نادرشاه پسر شمشير.تهران.ايران زمين.1370، صص 101-98.

شهاب سليمي


نوشته شده در   جمعه 5 خرداد 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode