حجتالاسلام ميرمعزی: اقتصاد سرمايهداری در متن فلسفی نفی حضور و دخالت خداوند شكل گرفت
پس از رواج دئيسم در دنيای غرب، كمكم عقيده از اين هم دورتر میشود و به جايی میرسد كه به تدريج به نفی خداوند (در شكل انكار يا لاادری) میانجامد و در چنين فضای فلسفی است كه آدام اسميت، كه او را پدر علم اقتصاد سرمايهداری خواندهاند، متولد شده و رشد پيدا میكند.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، دومين جلسه از سلسله جلسات نظريهپردازی در حوزه اقتصاد اسلامی با عنوان «نظام اقتصادی از ديدگاه قرآن كريم» با موضوع «مبانی فلسفی نظام اقتصادی اسلام از ديدگاه قرآن كريم»، با حضور حجتالاسلام و المسلمين سيدحسين ميرمعزی، عضو شورای عالی الگوی اسلامی ـ ايرانی پيشرفت و عضو هيئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی، حجتالاسلام و المسلمين تقوی رئيس سازمان فعاليتهای قرآنی كشور و مدير عامل خبرگزاری ايكنا و جمعی از اصحاب رسانه، دوشنبه 18 ارديبهشت ماه، در سالن كنفرانس سازمان فعاليتهای قرآنی كشور برگزار شد.
بنابر اين گزارش، حجتالاسلام ميرمعزی، در ابتدای سخنان خود با اشاره به مقدماتی در باب مبانی و اهداف نظام اقتصادی اسلام اظهار كرد: در نشست نخست مشخص شد كه مقصود از نظام اقتصادی اسلام مجموعهای از الگوهای مطلوب رفتاری در سه حوزه توليد، توزيع و مصرف است، كه از طريق الگوهای مطلوب روابط اقتصادی (بازارها: كالا، سرمايه، عوامل، مالی) به هم پيوند میخورند.
وی افزود: اين الگوهای رفتاری و روابط مطلوب كه از مردم و دولت و اقشار و گروههای مختلف مردم و دولت سر میزند، به صورت سازگار و هماهنگ باهم به صورت اهداف معينی مانند رشد، عدالت، امنيت اقتصادی هماهنگ میشوند. اين الگوهای رفتاری و روابط مطلوب مبتنی بر دو دسته مبانی (مبانی فلسفی و مبانی مكتبی) هستند كه در چارچوب اخلاق و حقوق (فقه اسلامی ) محقق میشوند.
اين مدرس حوزه و دانشگاه عنوان كرد: در حقيقت رفتارها و روابط اقتصادی مطلوب، اگر مبتنی بر مبانی فلسفی و مكتبی، در چارچوب اخلاق و فقه اسلامی در جهت اهداف ساماندهی شوند، اين مطلب نظام اقتصادی اسلام را شكل میدهد. برای مطالعه نظام اقتصادی از منظر اسلام، گام نخست آن است كه مبانی فلسفی آن را بشناسيم و تفاوت اين مبانی را با نظامهای اقتصادی ديگر از جمله نظام سرمايهداری تبيين كنيم.
وی تصريح كرد: بنابراين، مراد از نظام اقتصادی اسلام الگوهای مطلوب رفتاری مبتنی بر مبانی اسلامی و مراد از نظام اقتصاد سرمايهداری همان الگوهای مطلوب رفتاری مبتنی بر مبانی مكتب سرمايهداری است؛ بنابر اين اگر ما بخواهيم تفاوتهای اساسی اين دو نظام، يعنی اسلام و سرمايهداری را متوجه شويم، بايد به سراغ ريشهها برويم و ببينيم كه چه تفاوتی بين مبانی فلسفی و مكتبی اين دو مكتب وجود دارد و اين تفاوت چه تأثيری در خود نظام اقتصادی گذاشته است.
نظاهای اقتصادی سوسياليستی وسرمايهداری، فرض خود را بر اين گرفتهاند كه در روابط انسانی و تأثير و تأثرات پديدههای اقتصادی خداوند حضور ندارد و بنابراين هيچ تحليلی از حضور و دخالت خداوند در اين روابط و چگونگی تأثيرگذاری او در رشد و توسعه جوامع انسانی ارائه ندادهاند
حجتالاسلام ميرمعزی در توضيح و تشريح مبانی فلسفی نظام اقتصادی از ديدگاه قرآن گفت: مبانی فلسفی معمولاً به دو دسته جهانبينی و معرفتشناسی تقسيم میشوند: جهانبينی مشتمل بر چهار عنوان و سرفصل اصلی خداشناسی شامل تبيين رابطه خداوند با جهان انسان، جهانشناسی، انسانشناسی و جامعهشناسی است.
وی در تعريف جهانبينی تصريح كرد: شهيد مطهری در تعريف جهانبينی میگويد: نوع برداشت و طرز تفكری كه يك مكتب درباره جهان و هستی عرضه میدارد، زيرساز و تكيهگاه فكری آن مكتب به شمار میرود؛ اين زيرساز و تكيهگاه اصطلاحاً جهانبينی ناميده میشود. بنابراين جهانبينی در حقيقت نوع نگاه يك مكتب به عالم هستی شامل خدا، جهان، انسان و پديدهای به نام جامعه و ارتباط و تعامل اينها را مورد بحث قرار میدهد.
وی عنوان كرد: محور دوم معرفتشناسی يا نظريه معرفت است؛ اين مفهوم شاخهای از فلسفه است كه به بررسی ماهيت و حدود معرفت، پيشفرضها و مبانی معرفت و قابليت اعتماد به ادعاهای معرفتی را میسنجد. چيستی معرفت و چگونگی حاصل شدن آن، ابزارهای حصول معرفت، ملاك و ميزان اعتبار اين ابزارها، ملاك صحت و سقم معرفت و بحثهای از اين دست در مبانی معرفتشناسی مورد مطالعه قرار میگيرند.
نويسنده كتاب «نظام اقتصادی اسلام» با بيان اينكه مبانی معرفتشناسی معمولاً زيربنای روش علم قرار میگيرد، اظهار كرد: يعنی ما اگر مباحث معرفتشناسی را از قرآن استخراج كرده و بر اساس اين مبانی به پرسشهای معرفتشناسانه پاسخ داديم، آنگاه بايد روش كشف نظام اقتصادی يات علم اقتصاد را مبتنی بر مبانی معرفتشناسی استخراج كنيم.
بنيادهای فلسفی اقتصاد سرمايهداری غرب
وی در تشريح نخستين مبنا از مبانی فلسفی نظام اقتصادی اسلام به موضوع خداشناسی و اقتصاد پرداخت و گفت: در قرون وسطا اعتقادی كه در غرب نسبت به خداوند وجود داشت، اعتقاد درستی بود: اينكه خداوند خير اعلی و علتالعلل است و تدبير اين جهان به دست اوست و خداوند آن به آن در حال تدبير، حفظ و مراقبت از اين جهان است.
عضو هيئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی ادامه داد: گفته شده كه چند عامل موجب شد كه كمكم غربيان از اين نگاه ـ كه نگاه مسيحيت آن زمان بوده ـ دور شوند. يكی از اين عوامل نظريههای علمی تأثيرگذاری بود كه كسانی چون گاليله و نيوتن مطرح مطرح كردند. آنان با ابزار عقل و تجربه بشری و آزمايش به حقايقی دست میيافتند. به تدريج پيشرفت مطالعات اين چنينی موجب شد كه اين باور پيش بيايد كه عقل در شناخت حقايق برتر از وحی است.
اين محقق و پژوهشگر افزود: اين امر موجب كه اعتقادات كمكم از خداوندی كه تدبير امور به دست او بوده، گام به گام دور میشود تا در مرحلهای به دئيسم منتهی میشود. برای جايگاه خداوند در مكتب دئيسم دو تشبيه ارائه شده است: «ساعتساز لاهوتی» و ديگر «معمار بازنشسته»؛ مراد از اين دو تشبيه آن است كه خداوند متعال در خلقت اين جهان مؤثر است، اما در بقای آن هيچ تأثيری ندارد.
حجتالاسلام ميرمعزی در توضحيح اين مطلب خاطرنشان كرد: بنابر عقيده دئيسم خداوند اين جهان را آفريده و نظمی بين اجزای آن ايجاد كرده است؛ بهگونهای كه اين نظم خود به صورت خودكار كار میكند و فعاليت آن ادامه دارد. خداوند در گوشهای نشسته و حركت منظوم عالم را كه خود آفريده، مشاهده میكند. مانند ساعتسازی كه اجزای ساعت را به هم وصل میكند و آن را به كناری میگذارد و ساعت خود، بدون دخالت ساعتساز كار میكند و از همين روست كه در دئيسم خدا را «ساعتساز لاهوتی» خواندهاند.
وی اضافه كرد: تشبيه ديگر از خداوند در دئيسم «معمار بازنشسته» است؛ معماری كه خانهای را ساخته و اجزای آن را در كنار هم مرتب چيده و در گوشهای نشسته و اين بنای مجلل را مشاهده میكند. به هرحال بر اساس عقيده دئيسم خداوند متعال در بقای عالم هستی (اعم از عالم انسانی و غير انسانی و طبيعت) بر اساس نظمهايی كه در نهاد و طبيعت افراد قرار داده كار میكنند و به پيش میروند.
اگر ما بخواهيم تفاوتهای اساسی اين دو نظام، يعنی اسلام و سرمايهداری را متوجه شويم، بايد به سراغ ريشهها برويم و ببينيم كه چه تفاوتی بين مبانی فلسفی و مكتبی اين دو مكتب وجود دارد و اين تفاوت چه تأثيری در خود نظام اقتصادی گذاشته است
عضو شورای عالی الگوی اسلامی ايرانی پيشرفت خاطرنشان كرد: كمكم عقيده از اين هم دورتر میشود و به جايی میرسند كه از اين درجه نيز گذر كرده و به تدريج نافی خداوند میشوند؛ يعنی يا به طور كلی منكر خداوند شدند (مانند سوسياليستها) و يا اينكه لاادری شدند و گفتند ما ابزار فهم اين موضوع را نداريم كه بفهميم خدايی هست يا نيست؛ مثلاً درباره هيوم برخی گفتهاند كه منكر بود و برخی ديگر او را لاادری دانستهاند.
وی تصريح كرد: هيوم بر آن بود كه وسيله شناخت حقايق بشر تجربه حسی و مادی است و چون خداوند را نمیتوان تجربه كرد، بنابراين نمیتوان درباره او اظهار نظر كنيم و يا اينكه بايد بگوييم چنين حقيقتی وجود ندارد. اين فضای فلسفيی است كه نظام سرمايهداری در آن متولد میشود. آدام اسميت كه او را پدر علم اقتصاد سرمايهداری خواندهاند، متولد شده و رشد پيدا میكند.
اين مدرس حوزه و دانشگاه بيان كرد: آدام اسميت خود از شاگردان اصلی هيوم بوده و پس از او نيز حتی گذشته از آثار فلسفی، حتی در آثار اقتصادی نيز اثری از حضور خداوند در اين دانش مشاهده نمیشود. به هر حال اگر خداوند در ابعاد اقتصادی جامعه انسانی دخالت كند، با ابزار و روشی دخالت میكند و در اين علم اقتصاد، حتی يك جمله نمیتوان يافت كه چگونگی حضور و دخالت خداوند در آن علم را تحليل كند.
وی با اشاره به اينكه گذشته از اقتصاد سرمايهداری، در اقتصاد سوسياليستی نيز با توجه به اينكه آنها منكر خدواند هستند، اثری از دخالت و حضور خداوند مشاهده نمیشود، افزود: بنابراين میتوانيم بگوييم كه نظاهای اقتصادی سوسياليستی وسرمايهداری، فرض خود را بر اين گرفتهاند كه در روابط انسانی و تأثير و تأثرات پديدههای اقتصادی خداوند حضور ندارد و بنابراين هيچ تحليلی از حضور و دخالت خداوند در اين روابط و چگونگی تأثيرگذاری او در رشد و توسعه جوامع انسانی ارائه ندادهاند.