جام جم آنلاين: معلم نه حتما اويي است كه 20 سال پيش از فرط عصبانيت سر همكلاسيها فرياد ميزد و بدون آنكه بچهها را نگاه كند تكه گچ گردشدهاش را از پشت سر به سمتشان پرتاب ميكرد و نه حتما اويي است كه شيلنگ سفيد و تابدارش را كه اسمش را افعي گذاشته بود، مرتب به نشانه تهديد به كف دستش ميكوبيد.
آن فرشته مهربان كه دو گوش شنوا و يك دل لرزان داشت و پا به پاي بچههاي كلاس با غمشان غصه ميخورد و با شاديشان ميخنديد هم حتما معلم نبود؛ كه البته گاهي بود.
آن زن و مرد خشمگين وآن زن و مرد مهربان گاهي معلم ما بودند و گاهي نبودند، در نگاه بچهها، آنها هم در دسته آدمهاي خوب ميگنجيدند و هم در دسته آدمهاي بد، ولي دراين ميان يك واقعيت بيشتر وجود نداشت.
معلمهاي ما همه آدمهاي معمولي بودند و بعد از تمام شدن كلاس و مدرسه پي گرفتاريهاي روزمرهاي ميرفتند كه حتي روح بچهها هم از آنها خبر نداشت.
حالا اما جو كلاس و مدرسه خيلي نرمتر و دوستداشتني شده، ولي گذشت زمان فرق چنداني در اوضاع معلمها به وجود نياورده است.
جدا از آنهايي كه استخدام رسمياند و متعلق به خانوادهاي بدون مشكلات اقتصادي، بيشتر معلمها هنوز دغدغه آسايش و رفاه دارند، آنها هنوز هم گوش به زنگ اخبار وزارتخانه مينشينند تا وزير وعدهاي بدهد و قولي را عملي كند.
معلمان حقالتدريس هنوزهم بين ماندن و تحمل كردن و رفتن و خلاص شدن مرددند. معلمان پرورشي كه گزينش شدهاند و راهي براي بازگشت ندارند همچنان معترضند و معلمان شركتي نميدانند كه بالاخره وضعيت استخداميشان چطور ميشود.
سالهاست كه تمام اين گروهها در اعتراض به وضعيت شغلي و حقوقيشان اعتراض كردهاند و اگر فرصتي پيدا كنند، باز هم اعتراض ميكنند.
محوطه روبهروي مجلس شوراي اسلامي پاتوق معلمان معترض است، شمارش ديگر از دست خارج شده تا بگوييم تا به حال چه تعداد معترض در اينجا جمع شده و اعتراضهاي ترتيب اثر داده نشده تاكنون چند تا بوده است.
معلمان براي بهبود اوضاعشان يك چيز كم دارند تا هم ديگرمجبور نشوند به اين و آن متوسل شوند و بينتيجه، راه آمده را برگردند و هم به جايي برسند كه نقطه پاياني بر تجمعاتشان بگذارد.
اينها هيچ گاه يك تشكل صنفي قدرتمند نداشتهاند و اگر اين تشكل روزي بوده يا هنوزهم هست آنقدر ضعيف است كه راه به جايي نميبرد.
مشكل معلمان دقيقا اين است اما بايد ديد كه آيا در اين تعلل، تقصير از خود معلمهاست و چون آنها خودشان براي راهاندازي اين تشكل پا پيش نميگذارند از اين اهرم محروم ماندهاند يا اينكه آموزش و پرورش، وزارتخانهاي است كه از راه افتادن تشكلي كه تريبون و بلندگوي معلمان باشد، حمايت نميكند.
معلم در سيستم آموزشي نقش وزير در صفحه شطرنج را بازي ميكند و همانطور كه اگر شطرنج بازي وزيرش را از دست بدهد، بزودي مهار بازي را ميبازد، آموزش و پرورش بدون معلمان بيمشكل و بيدغدغه هم كار چنداني از دستش برنميآيد حتي اگر سندي جامع كه مدعي تحول است داشته باشد.
مريم خباز - گروه جامعه