جام جم آنلاين: این پرسش را عادل فردوسیپور برای نظرسنجی یكی از برنامههای نود سال 90 انتخاب كرده بود كه بيش از ۸۰ درصد بينندگان با ارسال گزينه اول يعني «بله»، موافقت خود را با حضور بازيكنان دورگه در تیم ملی پیامك كردند.
بحث حضور دورگهها در تیم ملی زمانی بیشتر قوت گرفت كه كارلوس كرش، سرمربی پرتغالی تیم ملی فوتبال، دایره انتخاب بازیكنانش را به اندازه تمام فوتبالیستهایی كه به واسطه داشتن پدر ایرانی، میتوانند تابعیت ایران را داشته باشند، گسترش داد.
«كرش» حتی برای زیر نظر گرفتن بازیكنان ایرانی مقیم خارج از كشور به اروپا هم سفر كرد.
این در حالی است كه تجربه استفاده از بازیكنان دورگه در تیم ملی، برای فوتبالدوستان ایرانی تجربهای متفاوت است.
هواداران همانطور كه از بازی تكضرب و اروپایی فریدون زندی در روزهای اول حضورش در تیم ملی لذت بردند، نسبت به بازی معمولی و سطح متوسط امیر شاپورزاده كه او هم از بوندسلیگا آمده بود، هیچ احساسی نداشتند.
حال در چنین شرایطی باید منتظر بود تا پای دورگههای دیگری هم به تیم ملی باز شود.
شروین رجبعلی فردی، آریا جسوروهاسه گاوا شمس، امین نظری و نیكلا هاتفی مفرد اسمهایی هستند كه الان برای خیلیها ناشناختهاند، اما هیچ بعيد نیست در آیندهای نزدیك نظر كارلوس كرش را برای بازی در تیم ملی ایران به خود جلب كنند.
سوای اینها چند بازیكن دیگر هم هستند كه چون پدر و مادری ایرانی دارند دورگه محسوب نمیشوند، اما به دلیل داشتن تابعیت دیگر كشورها، تا به امروز فرصت بازی برای تیم ملی ایران را به دست نیاوردهاند.
معروفترین آنها اشكان دژاگه است كه از سوی كارلوس كرش به تیم ملی دعوت شد.
رضا قوچاننژاد تبعه بلژیك، آرام خلیلی تبعه نروژ، عقیل اعتمادی تبعه هلند، كیوان زرینه تبعه ایتالیا و چند بازیكن دیگر از جمله این بازیكنان هستند كه الان در فوتبال اروپا مشغول بازی هستند.
آنچه در پي میآید، اطلاعاتی است از چهار بازیكن دورگه فوتبال ایران كه این روزها بازی در تیم ملی ایران یكی از رویاهای آنهاست:
شروین رجبعلی فردی
متولد 27 اردیبهشت 1370 (7 می1991) در برلین آلمان.
شروین پدری ایرانی و مادری آلمانی دارد، اما هیچگاه به ایران نیامده و حتی در فارسی صحبتكردن هم مشكل دارد. فقط پنج سال داشت كه در تیم نونهالان هرتا سلندورف آلمان بازی كرد؛ البته فوتبال برای او زمانی رنگ و بوی جدیتر به خود گرفت كه در 13 سالگی پیراهن تیم نوجوانان هرتابرلین را پوشید.
45 بازی با پیراهن تیم آماتوری هرتابرلین و حضور در تیم اصلی هرتا در رقابتهای 2009 ـ 2008 جام یوفا این بازیكن ایرانی را به یكی از پدیدههای فوتبال آلمان تبدیل كرد. آن روزها روزنامههای محلی آلمان از شروین به عنوان یكی از جوانترین بازیكنان تاریخ هرتابرلین یاد كردند.
این مدافع چپ پا خیلی زود بازی در تیمهای زیر 17 سال، زیر 19 سال و زیر 20 سال آلمان را هم تجربه كرد. 16 بازی برای تیمهای ملی ردههای سنی آلمان طی سالهای 2007 تا 2010. شروین در سال 2010 جایزه بهترین بازیكن جوان آلمان را هم دریافت كرد؛ جایزهای كه قبل از آن چهرههای سرشناسی چون ژرومه بوآتنگ و مانوئل نویر دریافت كرده بودند.
او كه الان به صورت قرضی در تیم دسته دومی آلمانیا آخن بازی میكند، میتواند در تیم ملی ایران بازی كند، هرچند كه شانس حضورش در تیم ملی بزرگسالان آلمان هم وجود دارد.
آریا جسوروهاسه گاوا شمس
تنها دورگه ایرانی ـ آسیایی فوتبال ما همین بازیكن است؛ آریا جسوروهاسه گاوا شمس.
او پدری ایرانی و مادری ژاپنی دارد و هفتم آبان 1367 (29 اكتبر 1988) در سایتامای ژاپن به دنیا آمده است. آریا فوتبال را از تیم جوانان یوكوهاما مارینوس آغاز كرد و پس از دو فصل بازی در این تیم، در سالهای 2004 تا 2006، به تیم بزرگسالان یوكوهاما مارینوس پیوست تا حضور در جی لیگ را هم تجربه كند. او طی 5 فصل حضور در این تیم مطرح فوتبال ژاپن 69 بار در جی لیگ به میدان رفت و چهار بار هم با پیراهن یوكوهاما گلزنی كرد.
آریا سابقه بازی در تیمهای ردههای پایه ژاپن را هم دارد. او كه هم اكنون عضوی از تیم زیر 20 سال ژاپن است، در سال 2007 میتوانست همراه با تیم ژاپن در جامجهانی جوانان شركت كند، اما مصدومیت این شانس را از او گرفت. آریا كه پست تخصصیاش، هافبك تهاجمی است بتازگی با تیم اف سی توكیو قرارداد بسته و در فصل جدید جی لیگ با پیراهن این تیم بازی خواهد كرد.
امین نظری
یكی از نفراتی كه سرمربی پرتغالی تیم ملی ایران بازیاش را زیرنظر دارد امین نظری است؛ یك فوتبالیست سوئدی از پدری ایرانی و مادری فیلیپینی. امین 6 اردیبهشت 1372 (26 آوریل 1993) در مالموی سوئد به دنیا آمده و فوتبالش را هم از تیم نونهالان همین شهر آغاز كرد. او در تمام ردههای سنی تیم مطرح مالمو بازی كرده و الان هم با 18 سال سن، یكی از نفرات تیم بزرگسالان مالمو است.
اسم امین نظری اولین بار مرداد ماه امسال سر زبانها افتاد، زمانی كه در یك تورنمنت دوستانه مقابل میلان ایتالیا به میدان رفت و در یك صحنه با یك دریبلینگ زیبا فانبومل و آمبروسینی را جا گذاشت.
آن بازی 2ـ2 مساوی شد و میلان در ضربات پنالتی مالمو را شكست داد. نظری كه 12 بار برای تیم زیر 17 سال سوئد و 6 بار هم برای تیم زیر 19 سال این كشور بازی كرده است، میتواند برای یكی از تیمهای ملی سوئد، ایران یا فیلیپین بازی كند.
او كه پست تخصصیاش هافبك میانی است، شش بار هم با پیراهن تیمهای نوجوانان و جوانان سوئد گلزنی كرده، اما درصورت قرار گرفتن در فهرست كرش مجبور است از میان دو تیم ملی ایران و سوئد یكی را انتخاب كند.
نیكلا هاتفیمنفرد
او پدری ایرانی و مادری بلژیكی دارد و تنها دروازهبان دورگه فوتبال ایران به شمار میرود. نیكلا هاتفیمنفرد 19 دی 1369 (9 ژانویه 1991) در آكله بلژیك به دنیا آمد و فوتبالش را از 16 سالگی با حضور در تیم جوانان اف سی بروژ آغاز كرد.
یك فصل بازی در اف سی بروژ، یك فصل بازی در استاندارد لیژ و یك فصل بازی در شارلوا، طی سالهای 2007 تا 2010 این دروازهبان دورگه ایرانی را به دروازهبانی آیندهدار در فوتبال بلژیك تبدیل كرد.
نیكلا در سال 2010 و 18 سالگی، در بازی با تیم سرشناش اف سی بروژ درون دروازه شارلوا ایستاد تا حضور در لیگ حرفهای بلژیك را هم تجربه كند. شش بازی با پیراهن شماره یك شارلوا باعث شد او در همان سال 2010 برای تیم زیر 19 سال بلژیك هم بازی كند.
درخشش هاتفیمنفرد و واكنشهای دیدنی او باعث شد عباس بیات، مدیر ایرانی باشگاه شارلوا با این دروازهبان جوان قراردادی پنج ساله امضا كند؛ البته نیكلای الان به صورت قرضی در عضویت تیم دسته دومی لالویره بلژیك قرار دارد و مدتی است كه به دلیل مصدومیت نتوانسته برای این تیم به میدان برود.
پدر و مادر هاتفیمنفرد علاقه دارند پسرشان برای ادامه فوتبالش تیم ملی ایران را انتخاب كند؛ البته باید دید كارلوس كرش هم گوشه چشمی به این دروازهبان دورگه ایرانی نشان میدهد یا خیر؟!
فریدون زندی: پشیمان نیستم؛ خوشحالم
«من دیشب به ایران آمدم، خوش آمدم» اولین جمله خاطرهانگیز فریدون زندی پس از حضور در تیم ملی بود؛ دورگهای كه خیلی زود محبوب شد و شانه به شانه سایر ستارههای تیم ملی آن زمان پیش رفت.
حالا با گذشت هفت سال از آن روزی كه تصمیم گرفت به ایران بیايد، همه او را به عنوان معروفترین دورگه فوتبال ایران میشناسند. تنها دورگهای كه در داربی بزرگ استقلال و پرسپولیس گلزده و البته تنها دورگهای كه گل ملی در كارنامهاش دیده میشود. بیشترین بازی ملی هم در میان دورگههای فوتبال ایران جلوی نام فریدون زندی ثبت شده است؛ 30 بازی ملی.
فریدون متولد ششم اردیبهشت 1358 (26 آوریل 1979) در شهر «امدن» آلمان است.
او تا قبل از آنكه در سال 2005 از سوی برانكو ایوانكوویچ برای اولین بار به تیم ملی ایران دعوت شد، هیچگاه ایران را ندیده بود، پرویز زندی، پدر فریدون خود ورزشكار بود و مادرش «الا كخ» (او پس از مسلمان شدن اسم لیلا را برای خود برگزید) هم یكی از مشوقان او برای اینكه تیم ملی ایران را برای ادامه فوتبال خود انتخاب كند.
فریدون پیش از آنكه به ایران بیاید پنج بار برای تیم زیر 21 سال آلمان بازی كرده بود و یكی از بازیكنان اصلی تیم كایزرسلاترن در بوندسلیگای یك به شمار میرفت.
اولین حضور زندی در بوندسلیگا در فصل 2001 ـ 2000 بود كه هفت بار با پیراهن فرایبورگ به میدان رفت. او سال بعد هم سه بار برای فرایبورگ در بوندسلیگا بازی كرد و به تیم لوبك در بوندسلیگای 2 منتقل شد.
درخشش خیره كننده فریدون طی دو فصل حضور در این تیم دسته دومی با انجام 54 بازی و 20 گل زده، باعث شد او یك بار دیگر به بوندسلیگای یك برگردد.
زندی در فصل 2005 ـ 2004، در 26 بازی با پیراهن كایزرسلاترن به میدان رفت و همان زمان به تیم ملی ایران دعوت شد.
اولین بازی فریدون مقابل بحرین بود و اولین گل ملیاش را هم در زمان سرمربیگری برانكو به تیم ملی آذربایجان زد. زندی در جام ملتهای آسیا یكی از نفرات اصلی امیر قلعهنویی بود، در مقدماتی جامجهانی 2010 مورد توجه علی دایی بود و آن گل سرنوشت ساز را در بازی با امارات به ثمر رساند و تا قبل از جام ملتها سال 2010 نیز از سوی افشین قطبی به اردوهای تیم ملی دعوت میشد.هفت سال از اولین بازی ملی زندی میگذرد، اما او هنوز یكی از گزینههای كادر فنی برای حضور در اردوهای تیم ملی است.
گفتوگو با زندی را از همان روزهایی كه به قول خودش برای پذیرفتن پیشنهاد بازی در تیم ملی ایران دلشوره داشت آغاز كردیم: «تا دو سال قبل از آنكه به ایران بیام اصلا فكر نميكردم براي ايران بازي كنم. به همين خاطر كاملا طبيعي بود كه در تيم ملي جوانان آلمان بازي كنم، اما وقتی پيشنهاد بازی در تیم ملی ایران را دریافت كردم شرایط تغییر كرد. من همیشه دوست داشتم در تيم ملی ايران باشم، ولي نميدانستم كه اين تصميم درست است يا خير؛ البته پیش داوریهایی هم در ذهن من ایجاد شده بود، اما دوستان ایرانی و بستگانم خیلی به من كمك كردند. آنها از خاطرات حضورشان در ایران برای من حرف زدند. با پدرم هم خیلی صحبت كردم اما خانوادهام هرگز مرا تحت فشار نگذاشتند كه این پیشنهاد را بپذیرم یا نه. در آخر هم این من بودم كه كاملا آزادانه تصمیم گرفتم برای تیم ملی ایران بازی كنم.»
او سپس از خاطره اولین بازی ملی اش گفت، خاطرهای كه زیاد هم شیرین نبود: «قبل از آنكه به ایران بیایم بزرگترین نگرانیام اين بود كه آيا بازيكنان تيم ملي مرا در جمع خودشان ميپذيرند يا نه؟! البته وقتی كه به اروی تیم ملی رفتم خیلی زود متوجه شدم كه این نگرانی كاملا بیدلیل بود. برای اولین بازی باید در مقدماتی جامجهانی 2006 مقابل بحرین قرار میگرفتم. شرایط به گونهای شد كه مستقیماً به منامه رفتم و اصلاً نتوانستم به ایران بیایم. 2 روز مانده به بازی به بحرین رسیدم و البته قبل از آن با مهدویكیا و هاشمیان در این زمینه صحبت كردم. به بحرین كه رسیدم علی دایی به اتاقم آمد و گفت اگر مشكلی داری به من بگو. به هر حال در آن مسابقه تیم اصلاً خوب بازی نكرد و من هم از آنجایی كه با سایر بازیكنان هماهنگ نبودم، نتوانستم بازی خوبی انجام دهم؛ البته آن خاطره بد را در آخرین بازی دور برگشت فراموش كردیم. من پاس گل دادم، نصرتی گل زد و ایران با پیروزی بر بحرین به جامجهانی صعود كرد.»
زندی سپس از مشكلی حرف زد كه شاید برای همه بازیكنان دورگه وجود داشته باشد: «زمانی كه تیم ملی ایران را انتخاب كردم، آلمانیها از این تصمیم من ناراحت شدند. این را وقتی فهمیدم كه دیگر مربی كایزرسلاترن آن حمایت همیشگی را از من نكرد. آنها حتی روز قبل از اولین حضور من در اردوی تیم ملی ایران، به من میگفتند، هنوز دیر نشده و من میتوانم تصمیمم را تغییر دهم. آنها دوست داشتند من یك آلمانی باشم تا یك ایرانی و من این موضوع را درك میكردم. به همین خاطر هم ناراحت نشدم چون در هر كشوری شرایط همینگونه است. همین جا در ایران اگر یك بازیكن ایرانی بد بازی كند، باز هم فرصت بازی پیدا میكند، اما برای یك خارجی فرصتها كمتر است.»
البته از نگاه زندی داشتن یك روحیه قوی میتواند بسیاری از مشكلاتی را كه پیش روی یك بازیكن دورگه قرار میگیرد، آسان كند: «انتظارها از بازیكن دورگهای كه در لیگهای مطرح جهان بازی كرده، زیاد است. بازیاش بیشتر به چشم هوادار و خبرنگار میآید تا دیگر بازیكنان تیم. به همین خاطر هم بازیكن دورگه باید از نظر روحی خیلی قوی باشد تا دچار مشكل نشود. این تجربه من است و دوست دارم آن را به دژاگه و همه بازیكنانی كه در كشورهای دیگر زندگی كردهاند و میخواهند روزی در تیم ملی ایران بازی كنند انتقال دهم.»
این موضوع از آن جهت اهمیت دارد كه خود زندی در برههای با این انتقاد روبهرو شد كه دچار افت شده و دیگر برای فوتبال ایران كارایی لازم را ندارد: «بعد از آن كه برانكو رفت، چون حضور من در تیم ملی كمرنگتر شد، همیشه این انتقاد را میشنوم كه مردم میگویند فریدون افت كرده است، اما خودم آن را قبول ندارم. من هرگاه اعتماد مربی را پشت سر خودم احساس كردم، به همان بازیكنی تبدیل شدم كه مردم میخواهند. چه آن زمان كه در تیم ملی برانكو بازی میكردم و چه امسال كه مظلومی در برههای از زمان فرصت بیشتری در اختیارم گذاشت تا در تركیب استقلال بازی كنم.»
از زندی در مورد تصمیم بزرگ دیگرش پرسيدم. اینكه چرا برای ادامه فوتبالش لیگ برتر ایران را انتخاب كرد و اینكه آیا پشیمان هست یا خیر: «به عنوان یك بازیكن دورگه اعتقاد دارم كسی از این انتخاب كه در تیم ملی سرزمین پدریاش بازی كند هیچگاه پشیمان نمیشود، اما اگر كسی در كشور خودش بزرگ نشده باشد و بخواهد به كشورش برگردد و در لیگ آن بازی كند، باید در انتخاب تیمش خیلی دقت كند.»
اشاره زندی به قراردادی بود كه با باشگاه استیلآذین امضا كرد: «من اعتراف میكنم در انتخاب استیلآذین اشتباه كردم؛ البته این فقط اشتباه من نبود. همه بازیكنان مطرحی كه در آن برهه به استیلآذین پیوستند فكر میكردند قرار است در یك تیم حرفهای بازی كنند، اما گذشت زمان همه چیز را تغییر داد.»
یعنی هیچگاه نشده كه از حضور در ایران و انتخاب تیم ملی ایران پشیمان شوی؟ زندی با اندكی مكث به این سوال جواب داد: «نه! اینطور نبوده كه پشیمان بشوم، اما شده كه دلم برای فوتبال آلمان تنگ شود. مخصوصا وقتهایی كه بازیهای بوندسلیگا را میبینم.» او پاسخ خود را با این جواب كامل كرد: «اگر به چند سال پیش برگردم بازهم همین تصمیم را میگیرم. در آن شرايط من این تصميم را گرفتم و هنوز هم خوشحالم؛ هم برای بازی در تیم پرطرفدار استقلال و هم برای بازی در تیم ملی.»