سينماي ايران در 1390
سال پيروزي تراژدي بر كمدي
جام جم آنلاين: بيشك ميتوان از سال 90 به عنوان عجيبترين سال تاريخ سينماي ايران، دستكم پس از انقلاب نام برد. طي سال گذشته آنقدر اتفاقات ريز و درشت در اين فضاي هنري رخ داده كه نميدانيم از كجا شروع كنيم و چطور به همه آنها بپردازيم.
از دستيابي آخرين فيلم فرهادي به بزرگترين جايزه سينمايي جهان يعني اسكار گرفته تا انحلال خانه سينما و حضور گسترده بازيگران جوان در فيلمها و چند رويداد جنجالي ديگر در حاشيه سينما كه سبب شد هنر هفتم در عجيب بودن وقايع اول شود و سالي بهيادماندني را پشت سر بگذارد.
با اين حال، به لحاظ فروش و رونق اقتصادي، غير از يكي دو مورد، اغلب فيلمهاي به نمايش درآمده در سال 90 نتوانستند چندان رضايت تهيهكنندگان را جلب كنند و تقريبا بيشتر آنها با شكست مواجه شدند.
پراكندهگويي را كنار بگذاريم و مروري كامل با ذكر جزئيات داشته باشيم بر مهمترين حوادث و دستاوردهاي قابلذكر سينماي ايران در سال90.
سالي كه نكوست...
سينماي ايران، امسال يك آغاز باشكوه و گرانقيمت داشت. بهار امسال، دو فيلم «جدايي نادر از سيمين» و سري سوم «اخراجيها» همزمان روي پرده آمد تا سينماروها شاهد افتتاحيه موفقي در سال پيشرو باشند؛ گرچه اين دستاورد موفقيتآميز زودهنگام، ديري نپاييد و در ادامه سال، سينما مسيري سراشيبي را طي كرد.
فيلمهاي نامبرده كه از نظر ژانر در تقابل و در سوژه و محتوا ـ تا حدودي ـ در تشابه با يكديگر بود با اختلاف ناچيزي از هم توانست به فروشي ميلياردي دست يابد.
با وجود اين به نظر ميرسد در سال 90، اقبال با فيلمهاي تراژيك همراه بود تا كمديهايي نظير اخراجيها و امثال آن.
در كنار اين دو فيلم، «يكي از ما 2 نفر» آخرين ساخته تهمينه ميلاني هم مهمان فروردين ماه بود كه براساس انتظار، با سردي از جانب تماشاگران روبهرو شد.
ورود اخموها ممنوع!
رويدادهاي بسياري، فصل دوم سال را به خبرسازترين بخش اين گزارش بدل كرد. نخست آنكه سينماي تابستان 90، به لطف اكران كمدي ميلياردي و خوشساخت «ورود آقايان ممنوع!» بدجوري گرم بود.
رامبد جوان با سومين ساخته بلند سينمايياش نشان داد موفقيت «پسر آدم، دختر حوا» و تثبيتش در جايگاه يكي از بهترين بازيگران سينماي كمدي، اتفاقي نبوده و گويا زبان كمدي را خيلي خوب ميشناسد.
«ورود آقايان ممنوع!» بهانه خوبي براي آشتي دوباره آنهايي بود كه از آخرين حضورشان در سالنهاي سينما، سالها ميگذشت.
فروش فيلم جوان نهتنها ركورد فيلمهاي فصل بهار را جابهجا و عنوان فيلم پرفروش سال را از آن خود كرد كه هزينه توليد فيلم را هم درآورد و ادامه راه را براي كارگردان جوانش سختتر كرد.
اتفاق خوشمزه روزهاي داغ تابستان، اكران همزمان فيلم ديگري با نامي شبيه فيلم رامبد جوان بود كه البته دردسرهايي هم آفريد.
رويداد ديگر تابستان، شيوه عجيب تبليغات برخي فيلمها از جمله همين «ورود آقايان ممنوع!» بود.
رضا عطاران و پگاه آهنگراني در حركتي نمادين و مشتريجذبكن در نخستين روزهاي نمايش فيلم، به گيشه سينما آزادي رفتند و شروع كردند به فروختن بليت فيلم خودشان.
در ادامه هم نيكي كريمي با حضور در گيشه سينما آزادي و فروش بليت براي فيلم سومش در مقام كارگردان ـ «سوت پايان» ـ از اين حركت موثر استقبال كرد.
غير از مواردي كه به آنها اشاره شد، ديگر هيچكدام از فيلمهاي اكران تابستان، تبليغات پرشور و مفصلي نداشت.
اينجا بدون من، آقايوسف، آلزايمر، سيزده59، شبانهروز، مرهم و قصه پريا حتي از اهميت كمتري نسبت به رقبايشان در نمايش عمومي برخوردار بود.
در ضمن اكران يوسف پيامبر همزمان با روزهاي ماه رمضان و اجراي طرح شبانه اذان تا اذان، كمك چنداني به جذب تماشاچيان سينمادوست و رونق گيشه نكرد.
بادها خبر از تغيير...
با آغاز ماه مهر، فيلمها يكسره تغيير كرد و برنامههاي تازه و جالبتري براي نمايش عمومي در سينماها در نظر گرفته شد.
مهمترين فيلمهاي پاييز، «يه حبه قند» و «سعادتآباد» بود كه هر دو، هم خوب فروختند و هم شيوه مناسبي در اكران آنها اتخاذ شد.
رقابت سخت و شانه به شانه اين دو فيلم، انتخاب را براي هر فيلمبين حرفهاي سخت ميكرد. جالب آنكه بخت با «سعادتآباد» يار بود تا در فروش خود از فيلم رضا ميركريمي پيش بيفتد.
اسب حيوان نجيبي است، راه آبي ابريشم، زندگي با چشمان بسته، ندارها و شيش و بش ديگر فيلمهاي اين فصل بود كه نتوانستند به فروش مطلوبي دست يابند.
همينطور دو فيلم سفارشي و ضدصهيونيستي «33 روز» و «شكارچي شنبه» با وجود هزينه توليد بالايشان، نتوانستند به كف فروش دست يابند و حتي هزينه توليدشان را برگردانند.
زمستان است...
فصل پاياني هر سال براي اكران فيلمهاي سينمايي، بدترين زمان ممكن است. با اين حال نميتوان سينماها را تعطيل كرد. درعوض ميشود فيلمهايي را كه حتي در شرايط مناسب، اميد چنداني به ديده شدن و فروش آنها نميرود، در اين فصل مرده روي پرده فرستاد.
نگاهي به اسامي فيلمهايي كه اينك در سينماها نمايش داده ميشود.
گوياي چنين احوالي است؛ فيلمهاي درهمي كه مخاطب بايد با توسل به سليقه و دانش سينمايياش يكي از آنها را برگزيند و گاهي تماشاگر بين آنها، به موارد عجيبي از قبيل «چيزهايي هست كه نميداني»، «شب»، «زماني براي دوستداشتن» و البته كمدي بيارزش «قبرستان غيرانتفاعي» برميخورد.
در ميان اين آثار، شايد فقط فيلم خاص «چيزهايي هست كه نميداني»، كمي بيشتر از بقيه فيلمها ارزش رفتن به سينما در لابهلاي انبوه مشغلههاي شب عيد را داشته باشد حتي آخرين يادگار اكران شده مرحوم شكيبايي( شب) نيز فيلم چشمگيري براي تماشا نيست.
انگار سردي اين شب و روزهاي فصل آخر، يقه سينماي ايران را هم چسبيده و خيال ندارد تا پوشاندن لباس نو بر تن طبيعت، دست از سر بيرونقي سالنها بردارد.
مهمترين واقعه سينمايي اين فصل و همچنين تمام سال، شكستن طلسم جايزه اسكار براي فيلمهاي ايراني است كه بالاخره پس از سالها انتظار، اين جايزه نيز با رسيدن به فيلم جدايي نادر از سيمين، به گنجينه افتخارات سينمايي ايران در جهان افزوده شد تا كارگردان آن در آستانه سال جديد، عيدي و مژدگاني شيرين و پيش از هنگامي به ملت ايران داده باشد.
احمدرضا حجارزاده