ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 6 دي 1404
شنبه 6 دي 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 11 اسفند 1390     |     کد : 33570

تفكيك حقيقت از شريعت و طريقت جزء انحرافات مكتب صوفيه است

برخی از صوفيان با استفاده از تمثيل‌هايی خاص سعی در توجيه نظريه خود مبنی بر اسقاط شريعت بعد از رسيدن به طريقت كرده‌اند...

برخی از صوفيان با استفاده از تمثيل‌هايی خاص سعی در توجيه نظريه خود مبنی بر اسقاط شريعت بعد از رسيدن به طريقت كرده‌اند؛ تصور آنان از پايان راه پنداشتن حقيقت و همانند كردن سير و سلوك معنوی با سير و سلوك مادی اشتباه است.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، حسن يوسفيان، عضو هيئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) در دومين نشست از سلسله‌نشست‌های «سومين جشنواره ملی مطالعات قرآنی دانشجويان كشور» با عنوان «نقد تصوف تاريخی» به بيان برخی از مواضع انحرافی در عرفان و تصوف اسلامی پرداخت و اظهار كرد: خود اهل عرفان بر بسياری از انحرافات راه‌‌يافته در تصوف تأكيد دارند و به نوعی می‌توان گفت كه زمينه انحراف در اين حوزه(به لحاظ عملی و نظری) از ديگر عرصه‌ها بسيار بيشتر بوده است؛ برای مثال اگر كسی بدون طی كرن مراحل و مقدمات علمی ادعای فيلسوف بودن كند، بطلان ادعای وی بر همگان آشكار می‌شود، اما در عرفان راه برای چنين ادعاهايی باز است و كسی می‌تواند ادعا كند كه فلان الهامات يا مكاشفه‌هايی به وی دست داده است.

يوسفيان با تأكيد بر اين كه زمينه‌‌های انحراف در اين مكتب بيش از مكاتب ديگر است، عنوان كرد: درطول تاريخ نيز عرصه عرفان خالی از انحراف نبوده و در طول تاريخ برخی از كسانی كه حتی از شخصيت‌های معروف عرفان و تصوف و ادبيات ما محسوب می‌شوند، نيز از برخی از اين انحرافات مصون نمانده‌اند. بنده در اثر خود با عنوان «خرقه می‌آلود»، برخی از عمده‌ترين انحرافات صوفيان را با توجه به منابع و مستندات خود آنان به تفصيل آورده‌ام.

وی در بيان فرق بين اصطلاحات «عرفان» و «تصوف» يا «عارف» و «صوفی» تصريح كرد: در متون متقدم و كهن ما اين دو واژه كاربردهای مختلفی داشته‌اند. در بسياری از متون متقدم اين دو واژه به صورت مترادف هم به كار رفته‌اند، هرچند گاهی به‌ندرت بين آنان تفاوت‌هايی نيز قائل شده‌اند و برای مثال در برخی مواضع عرفان را مرتبه بالای تصوف قلمداد كرده‌اند؛ يعنی هركس را كه وارد مراحل سير و سلوك می‌شد، او را صوفی می‌گفتند و به كسی كه به مراحل بالاتر دست می يافت، او را عارف می‌ناميدند. برای مثال در سخنی (ظاهراً) از مولانا آمده است: «صوفيت نگويم و درويشت هم نخوانم، بلكه عارفت گويم به كمال».

عضو هيئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) بيان كرد: در چند قرن اخير، و به عقيده برخی از زمان علامه مجلسی به بعد، ميان اين دو اصطلاح «عرفان» و «تصوف» تفاوت و تمايز قائل شده و سالكان تابع شريعت را عارف و كسانی را كه به شريعت چندان پای‌بند نبوده و گاه سخنان مخالف شريعت می گفته‌اند، صوفی ناميده‌اند. به سبب همين تمايز كه امروز صوفی در ذهنيت ما معنايی منفی يافته است. در دوران معاصر تفكيك بين اين دو بارزتر شده و كسانی چون حضرت امام(ره) و بسياری از عرفای زمانه كه خود از فقهای بنام و كاملاً ملتزم و مقيد به آداب و اركان شريعت بوده‌اند، لفظ صوفی برای آنان استعمال نمی‌شود و چنين نسبتی درباره ايشان ناپسند شمرده می‌شود.

اين محقق و پژوهشگر در ادامه سخنان خود به بيان پاره‌ای از انحرافات صوفيان با توجه به آثار سردمداران و شخصيت‌های برجسته اين مكتب در طول تاريخ پرداخت و تأكيد كرد: اين انحرافات در يك سطح نيستند و در رواج آن‌ها، علاوه بر صوفيان عوام، شخصيت‌های برجسته‌ای نيز نقش داشته‌اند كه با مبناسازی، برای انحراف از شريعت دليل جسته‌اند.

وی سپس به بيان عناوين برخی از انحرافات صوفيان پرداخت و با اشاره به سه اصطلاح شريعت، طريقت و حقيقت، اظهار كرد: يكی از انحرافاتی كه در اقوال برخی از صوفيان وجود داشته، تفكيك سه اصطلاح شريعت، طريقت و حقيقت و سپس اعتقاد به برافتادن طريقت پس از رسيدن به حقيقت و بی‌نيازی از شريعت است. يعنی كسانی به مراتبی می‌رسند كه برای مثال نماز و روزه و ... از ايشان ساقط می‌شود. اين سخن انحرافی را نه تنها عوام صوفيه، بلكه بسياری از صاحب‌نامان اين مكتب بيان كرده‌اند.

يوسفيان اضافه كرد: نقد روشن وارد بر اين جماعت نقدی درون‌دينی است و آن اين‌كه اين سخنان از كسی سر زده كه خود را مسلمان(شيعه يا سنی) می‌داند. با توجه منابع اسلامی، در پاسخ به چنين ادعاهايی بايد گفت كه اين سخن خلاف شريعت است: آيا پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) به عنوان پيشوايان مسلمانان، كه به تكاليف شريعت ملتزم بودند، به حقيقت نرسيده بودند؟

وی با بيان اين كه در تفسير و همچنين تعداد اصطلاحاتی چون شريعت، طريقت و حقيقت در بين خود صوفيان اختلاف وجود دارد، خاطرنشان كرد: در برخی از متون قديمی عرفانی تنها به دو اصطلاح شريعت و طريقت اشاره شده است و در قول نادری نيز آن را بيش از سه واژه دانسته و برای نمونه معرفت را نيز بدان‌ها افزوده‌اند.

وی به بيان تفسير صوفيه از اين سه واژه پرداخت و گفت: مراد از شريعت اعمال معمولی(نماز، روزه،...) كه در رساله‌های عمليه آمده، طريقت عبارت از آداب خانقاهی(ذكر، سماع،...) و حقيقت نيز رسيدن به معنويتی است كه دين از ما خواسته و هدفی است كه شريعت و طريقت در پی رسيدن به آن هستند. در تفسير ديگری نيز كل اعتقادات و اعمال ما چندلايه ای هستند. برای مثال نماز مطابق تفسير نخست مربوط به شريعت است، اما در تفسير دوم، خود نماز نيز چند لايه است: نمازی كه توده مردم انجام می‌دهند، نماز اهل شريعت، نمازی كه در آن علاوه بر آداب ظاهری، به آداب و اسرار معنوی نيز توجه شود، نماز اهل طريقت است.

يوسفيان تشريح كرد: سيدحيدر آملی يكی از عرفای شيعی جزء كسانی است كه شريعت، طريقت و حقيقت را باهم جمع كرده و تفسير درستی از آنها ارائه می‌دهد. او در كتاب «اسرارالشريعة و اطوارالطريقة و انوارالحقيقة» هم عبادات و هم اعتقادات را بر اساس اين سه اصطلاح تفسير كرده و برای توحيد، نبوت، امامت، معاد، نماز، روزه و... سه مرتبه قائل شده و برای نمونه توحيد اهل شريعت را از توحيد اهل طريقت و سپس اهل حقيقت متمايز كرده است. اصل اين درجه‌بندی و مرتبه‌بندی تفسير درستی است؛ هرچند ممكن است بنده با سيدحيدر آملی از اين نظر موافق نباشم كه وی اين سه اصطلاح را ابتدائاً از كجا آورده و برچه مبنايی مطرح كرده است.

عضو هيئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) ادامه داد: آنچه كه مورد تأكيد است انحرافانی اسـت كه با استفاده از اين سه اصطلاح در بين برخی از اهل تصوف رخ داده و آنان ادعا كرده‌‌اند كه كسانی پس از رسيدن به مرحله حقيقت، از شريعت و طريقت بی‌نياز می‌شوند؛ يا اين كه گاه می‌گويند كه طريقت(اعمال و آداب صوفيانه) جای شريعت را می‌گيرد. مثلاً در يكی از منابع ذكر شده كه فلانی در حال سماع بود و در آن حال به او خبر دادند كه «وقت نماز است، گفت: ما در نمازيم و رقص می‌كرد»!

وی در ادامه به برخی از تمثيل‌هايی كه برخی از متصوفه آن را دستاويز نظريه خود مبنی بر اسقاط شريعت بعد از رسيدن به طريقت قرار داده‌اند، اشاره كرد و گفت: گاه از تمثيل «چراغ راه، طی طريق و رسيدن به مقصد» استفاده كرده و گفته‌اند: شريعت مثل چراغ راه است و راه را نشان می‌دهد، طريقت مثل طی طريق است و حقيقت رسيدن به مقصد است. انسانی كه به مقصد رسيده است، ديگر نيازی به چراغ و طی طريق ندارد. يكی از مشايخ متصوفه با استفاده از همين تمثيل گفته است: «شريعت همچو شمع است، ره می‌نمايد؛ چون در ره آمدی آن رفتن تو طريقت است و چون رسيدی به مقصود آن حقيقت است و جهت اين گفته‌اند: «لو ظهرت الحقايق، بطلت الشرايع»، همين امر است.

يوسفيان افزود: تمثيل دوم مورد استفاده آنان تشبيه آن به «علم كيميا، به كار بردن كيميا و زر شدن» است. بر مبنای اين تمثيل آنان می‌گويند كه شريعت مانند كسی است كه علم كيميا می‌داند، طريقت مانند كسی است كه از كيميا استفاده می‌كند و حقيقت مانند كسی است كه زر شده و وجودش طلا شده است ديگر نيازی يه علم كيميا و به كار بردن آن ندارد. در يكی از منابع آمده است: «كيميادانان به علم كيميا شادند كه ما علم اين می‌دانيم، و عمل‌كنندگان به عمل كيميا شادند كه ما چنين كارها می‌كنيم و حقيقت يافتگان به حقيقت شادند كه ما زر شديم و از علم و عمل كيميا آزاد شديم»!

وی با اشاره به تعبير «عتقاءالله» كه در برخی از كتب صوفيه ذكر شده است، افزود: برای نمونه در شرح حال يكی از اينان آمده كه او به خداوند عرض كرد كه خدايا من عمری بندگی تو كرده‌ام و اربابان غلام پير خود را از بندگی آزاد می‌كنند، آزادم كن! آزاديش آن بود كه خداوند عقل از وی گرفت و همان شد كه برخی «مجانين العقلاء» گفته‌اند. «عتقاءالله» در تعبير صوفيه كسانی هستند كه خداوند آنان را از بندگی و عبادت خود آزاد كرده است.

اين محقق و پژوهشگر «فراگيری طب، عمل به دستورات طبی و شفا يافتن» را سومين تشبيه و تمثيل برخی از صوفيان برای اسقاط شريعت پس از رسيدن به حقيقت دانست و بيان كرد: بنابر اين تشبيه از منظر آنان كسی كه شفا يافته ديگر نيازی به مصرف علم طب و دارو ندارد! مرحوم علامه جعفری درباره اين بحث و در پاسخ به اين سخن، نكته بسيار جالبی دارند. ايشان می‌گويد: اولاً اينان تصورشان از حقيقت كه آن را پايان راه تصور می‌كنند، اشتباه است؛ چرا كه تشبيه و همانند كردن سيروسلوك معنوی به سير و سلوك مادی اشتباه است.

يوسفيان با بيان اين‌كه انسان در هر قدمی كه برمی‌دارد بهره‌ای از حقيقت می‌برد و هركس به اندازه يك روز هم كه نماز خوانده باشد، به اندازه آن يك روز از حقيقت بهره می‌برد، عنوان كرد: اين گونه نيست كه كسی حقيقت را انتهای راه قرار دهد. علامه جعفری در ادامه می‌گويد كه راه حقيقت، راهی بی‌نهايت است و هرگز كسی به پايان آن راه ندارد. حقيقت همراه شريعت است و برای نمونه انسان نمازخوان به هر اندازه نمازی كه خوانده است، به همان اندازه از حقيقت نصيب و بهره برده است.

عضو هيئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمينی(ره) افزود: هر قدمی كه مطابق دستور الهی برمی‌داريم و كوچك‌ترين گردی را از آينه دل می‌زداييم به همان اندازه از حقيقت مطلق برخوردار می‌شويم. پايان اين سير و سلوك را مانند سير طبيعی و حركت معمولی فرض كردن از نهايت بی‌خبری است، زيرا تصور پايان و آغاز و وسط در يك راه بی‌‌نهايت، به اندازه فرورفتن در تناقض بی‌اساس است. لذا تعبير «لو ظهرت الحقايق، بطلت الشرايع» به بازيگری ذهنی و روانی ما بيشتر مربوط است تا به واقع‌يابی ما.




نوشته شده در   پنجشنبه 11 اسفند 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode