جام جم آنلاين: سريال شوق پرواز با شهادت قهرمان اصلي داستان بهپايان رسيد. شوق پرواز در خلق تصويري ملموس و پذيرفتني از شهيد عباس بابايي كاملا موفق بود، اما جذابيت ديگر اين اثر در اين بود كه توانست در دل داستان جنگي و تاريخياش، يك نوع ساختار دراماتيك را با قصهاي شيرين بيان كند.
شوق پرواز در كنار قصه تاريخياش يك عاشقانه ديدني بود. انتخاب هوشمندانه شهاب حسيني در نقش شهيد بابايي نه صرفا از حيث شباهتهاي ظاهرياش با شهيد بابايي بلكه توانايي و ستاره بودن وي در عرصه بازيگري، نقطه قوت ديگر سريال بود.
طبيعتا به خاطر حساسيت بالاي چنين سريالهايي كه شخصيت اصلي آنها يك قهرمان واقعي است كمتر كسي به سراغ ساخت آن ميرود، چرا كه در اين سريالها بخش مهمي از كار بر دوش قصه و داستانپردازي مناسب ميافتد.
اينكه چگونه داستان زندگي شخصيتي را كه نوع و شيوه زندگي و منشاش الگو بوده است در قالب سريال نشان دهيم به جذابيت اينگونه سريالها كمك زيادي ميكند و داستان اين سريال نيز كشش كافي براي مخاطبان ايجاد كرده بود كه تا قسمت آخر آنها را با خود همراه كند.
همچنين پايانبندي اين گونه سريالها، آنچنان كه در ذهن مردم باقي بماند، يكي از سختترين مراحل كار است به طوري كه ميتوان گفت اينكه شهادت يك قهرمان به عنوان اوج داستان چگونه به تصوير دربيايد با ويژگيهايي كه ذكرش رفت شايد به نوعي پاشنه آشيل اين گونه آثار به حساب بيايد.
تا آنجا كه كوچكترين اشتباه ممكن است كل سريال را زير سوال ببرد اما خوشبختانه قسمت آخر شوق پرواز توانست وقايع و تاثير سريال را تكميل كند.
دليل اين مدعا شايد به نحوه چينش عناصر داستاني در كل سريال برگردد. مخاطب طي سريال صرفا با وجوه قهرمانگونه عباس بابايي و شجاعت و دليرياش در عرصه جنگ مواجه نميشد، بلكه بخشي از قصه به زندگي روزمره او اختصاص داشت، به نحوي كه در كل سريال شاهد لحظات عاشقانه نابي بين او و همسرش بوديم كه هر بينندهاي را جذب ميكرد.
اين نكته هنگامي مشخص ميشود كه ديالوگهاي پاياني وداع مليحه حكمت با همسرش در قسمت آخر سريال در هليكوپتري كه در حال حمل شهيد بابايي است، به علت همان عقبه عاشقانهها و بزرگيهايي كه در طول داستان شاهد آن بوديم، مخاطب را بهشدت تحت تاثير قرار ميداد.
يكي ديگر از حلقههاي مفقودهاي كه در قسمت آخر تكميل شد و نكته مثبتي در نحوه روايت سريال نيز به حساب ميآمد نگاه غيرمستقيمي بود كه اين سريال در برخي از بخشها به زندگي شهيد بابايي داشت.
نگاه و پرسوجو از دريچه زندگي زوج به بنبست رسيده و آماده مهاجرت از كشور، توجهي غيرمستقيم و تقابل مدارانه به زندگي شهيد بابايي و خانوادهاش ميانداخت و تلاش ميكرد كه با ايجاد اين موقعيت تقابلآميز ميان اين دو فرصتي فراهم كند تا روايت زندگي شهيد بابايي به فضاي جذاب و دراماتيك از نوع تقابل و تضاد شخصيتها نائل آيد، اين نوع پرداخت تا قسمت آخر نيز مخاطب را همراهي كرد و درست در لحظهاي به اوج خود رسيد كه بيننده در سكانس پاياني ليلي را ميبيند كه در بيمارستان چشمانش را باز ميكند و بيننده شهيد بابايي را ميبيند كه با خنده عبارت پرواز خوش گذشت؟ را بيان ميكند... و اين همان نقطه اتصالي بود كه مخاطب انتظار آن را داشت... ليلي در شوق پرواز شايد نماينده مخاطباني بود كه در طول سريال با شخصيت شهيد بابايي آشنا شده بودند و در قسمت آخر به او نزديك ميشوند، او را ميشناسند و در لحظههاي آخر سريال با او يكي ميشوند.
مهراوه فردوسي - جام جم