مراد علامه طباطبايی از مشرب تفسيری «محدثان» كه در تفسير خود به كلمات صحابه و تابعين قناعت كرده و حجيت عقل و كلام معصوم(ع) را ناديده گرفتهاند، اهل سنت هستند و محدثان شيعه حجيتی برای كلمات صحابه و تابعين قائل نيستند.
حجتالاسلام والمسلمين ابراهيم يعقوبيان، محقق و نويسنده
حجتالاسلام و المسلمين ابراهيم يعقوبيان، مدرس حوزه علميه مشهد، محقق و نويسنده، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، در آغاز سخنان خود درباره علامه طباطبايی و روش تفسيری الميزان در بيان وجه تسميه اين تفسير اظهار كرد: درباره وجه تسميه «الميزان» تا آنجا كه بنده ديدهام، خود علامه در مقدمه اين كتاب چيزی نفرمودهاند، ولی آنچه كه برخی از محققان استفاده كردهاند اين است كه شايد اين تسميه به اعتبار اين باشد كه كلمات مفسران در اين اثر نوعاً در حد اعلا مورد نقد و ارزيابی قرار گرفته است.
وی افزود: برای مثال «علیالاوسی» نويسنده و محقق عراقی در كتاب «روش علامه طباطبايی در تفسير الميزان» (ص 161) معتقد است كه علت اين تسميه شايد آن بوده كه ايشان در اين كتاب آرا و انظار مفسران و ساير دانشمندان ذكر شده و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است، علامه طباطبايی خود میگويد كه در موارد بسياری، آرای مفسران گذشته را درباره يك موضوع ارزيابی كرده و برخی را تأييد و برخی را رد كرده است.
يعقوبيان با اشاره به نكاتی درباره روش تفسيری علامه در الميزان عنوان كرد: مرحوم علامه طباطبايی در مقدمه اين كتاب درباره روش خود در تفسير الميزان توضيحاتی داده و البته اين توضيحات مورد نقد و مناقشه هم قرار گرفته است. ايشان در ابتدا پس از ارائه معنای تفسير آوردهاند كه در صدر اسلام، وقتی صحابه درصدد تفسير قرآن برآمدند، بيشتر با تكيه بر فرمايشات پيغمبر اكرم(ص) به تفسير كتاب وحی پرداخته و كلمات قرآن را معنا میكردند.
نويسنده كتاب «لوامعالبيان» در تشريح نظر علامه طباطبايی اضافه كرد: در دوره تابعان پارهای روايات مجعوله و اسرائيلياتی نيز وارد مباحث تفسيری شده است (كه ايشان رواياتی در حوزه پيدايش آسمان و زمين و دريا و... را مثال زدهاند). گسترش دامنه فتوحات اسلامی نيز سبب شده تا مسلمانان با اقوام و فرهنگهای ديگر ـ از جمله مباحث عقلی و فلسفی يونان ـ آشنا شوند و بحثهای عقلی و فلسفی نيز به عرصه تفسير راه يابد.
وی با اشاره به اينكه از ديدگاه علامه طباطبايی همين مسائل باعث شده ايجاد مشارب متعدد تفسيری در طول زمان شد، خاطرنشان كرد: علامه در بيان مشارب و مسالك تفسيری قاعدتاً اولين مشرب تفسيری را مشرب محدثان و اخباریها ذكر میكنند. تعبير ايشان اين است كه پيشينيان و محدثان و اخباریها وقتی به تفسير قرآن روی آوردند، به كلمات صحابه و تابعين قناعت كرده و آنچه در كلمات آنان بود، گرفته و در توضيح آيات ذكر میكردند و اگر هم روايتی از آنان در توضيح آيهای نمیيافتند، بدان ايمان آورده و از توجيه عقلی آن پرهيز میكردند.
اين محقق بيان كرد: علامه پس از نقل اين مطلب میگويد كه دليل محدثان به آيه 7 سوره مباركه آل عمران بود: «وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا» و آنان با استناد به اين آيه معتقد بودند كه آيهای كه روايتی در باب آن ذكر نشده، ما تنها بايد به آن ايمان داشته باشيم و از پيش خود به توجيه عقلی آن مبادرت نكنيم.
اين محقق و پژوهشگر با بيان اينكه علامه طباطبايی آنان را در اين مسئله خطاكار دانسته است، افزود: علامه طباطبايی بر آن است كه حتی اگر در ذيل آيهای روايتی نبوده باشد، انسان میتواند با تكيه بر عقل و قواعد عقلی نيز آيات را بفهمد. خداوند در قرآن كريم حجيت عقل را تأييد فرموده و آنان میتوانستند با مراجعه به عقل بسياری از آيات را بفهمند.
ابراهيم يعقوبيان:
در مقام دفاع از علامه بايد گفت كه قطعاً منظور ايشان از محدثين، محدثين شيعه نبوده است؛ چون تفسير مأثور، معمولاً از رهگذر اهل سنت نقل شده است و با قرائن و شواهد فهميده میشود كه مرحوم علامه طباطبايی به جريان تفسيری روايی غالب اشاره كرده و اين جريان نيز معمولاً جريان اهل سنت را شامل میشود
وی در تشريح اين موضوع از ديدگاه علامه طباطبايی گفت: رجوع محدثان شيعه به كلام اهل بيت(ع) نيز دليل دارد و آن حديث شريف ثقلين پيامبر اكرم(ص) است و عترت در كنار قرآن و ثقل اكبر، مفسر قرآن است. ملا امين استرآبادی كه به رئيس اخباريون معروف است، در كتاب «الفوائد المدنيه» در پنج صفحه رواياتی را نقل كردهاند كه استفاده از آيات قرآن منهای رجوع به روايات اهل بيت عصمت و طهارت(ع) جايز نيست؛ چه اينكه ما قدرت فهم اين آيات را نداريم.
يعقوبيان تشريح كرد: برخی در اين مسئله به علامه طباطبايی اعتراض كردهاند كه اين سخن علامه در خطاكار دانستن محدثان و تعطيل عقل از سوی آنان و ناديده گرفتن حجيت آن، سخن درستی نيست و محدثان چنين سخنی نگفتهاند. به عقيده معترضان اگر مراد علامه اهل سنت بودهاند كه اصلاً ما كاری با آنان نداريم و اگر مراد ايشان محدثان شيعه بودهاند، اينها به كلام اهل بيت(ع) رجوع میكنند و كلام صحابه و تابعان حجيتی برايشان ندارد.
وی در بيان اشكالاتی كه درباره اين موضوع به علامه طباطبايی گرفتهاند، عنوان كرد: درباره اين موضوع چند اشكال به كلام علامه طباطبايی شده است؛ نخست آنكه علامه گفته است كه محدثان تنها به كلمات صحابه و تابعين مراجعه میكنند و به عقل بها نمیدهند. برخی بر اين سخن اشكال گرفته و گفتهاند كه مراد از محدثان كدام دسته از محدثان هستند؟ اگر مراد شما محدثان شيعه باشد كه آنان به كلام صحابه و تابعين نگاه نمیكنند. محدثان شيعه اصلاً كلام غير معصوم را حجت نمیدانند و صحابه و تابعين نيز معصوم نبودند تا محدثان شيعه بخواهند در فهم قرآن به روايات آنان رجوع كنند.
اين مدرس حوزه علميه در تشريح اين مطلب ادامه داد: اگر مراد از محدثان، محدثان شيعه باشد، اين كلام، كلام تامی نيست و بلكه خلاف مكتب اهل بيت(ع) است كه محدثان و بزرگان شيعه كلمات اهل بيت(ع) را ناديده گرفته و به كلمات صحابه و تابعين رجوع كنند؛ بنابراين از منظر معترضان، اين سخن علامه كه محدثان فقط به رواياتی كه از صحابه و تابعين رسيده اكتفا میكنند، سخن تامی نيست.
وی تصريح كرد: در مقام دفاع از علامه بايد گفت كه قطعاً منظور ايشان از محدثان، محدثين شيعه نبوده است؛ چون تفسير مأثور، معمولاً از رهگذر اهل سنت نقل شده و تفاسير مأثور شيعه (لااقل آنچه كه بر جای مانده) متعلق به دوران متأخر است و با قرائن و شواهد فهميده میشود كه مرحوم علامه طباطبايی به جريان تفسيری روايی غالب اشاره كرده و اين جريان نيز معمولاً جريان اهل سنت را شامل میشود كه به حديث معروف شدهاند.
اين محقق و پژوهشگر با بيان اين كه واژه «محدثون» در كلام علامه طباطبايی بيشتر ناظر به آن واژه كلامی و طائفه «اهل حديث» است، خاطرنشان كرد: مراد از اهل حديث طايفهای از اهل سنت هستند كه بيشتر به كلمات صحابه و تابعان استناد میكنند؛ وگرنه محدثان شيعه نوعاً به روايات اهل بيت(ع) مراجعه میكنند و به كلمات صحابه و تابعين كاری ندارند.
وی ادامه داد: قيد «من الصحابة و التابعين» به خوبی نشان میدهد كه نظر علامه بيشتر ناظر به اهل حديث و نه اخباريون شيعه است و اگر هم ناظر به اخباریهای شيعه باشد، مراد آن گروهی از متعصبان آنهاست كه فقط بر ظواهر الفاظ آيات جمود دارند و حتی هرگونه تعمقی در آيات را نفی میكنند و از همين روی بايد گفت كه مطلق محدثان شيعه مورد نظر علامه نبوده است.