نمايش «نويسنده مرده است» از اميدهاي اصلي جشنواره امسال تئاتر فجر است
نويسنده مرده است
جام جم آنلاين: نمايش «نويسنده مرده است» از جمله نمايشهايي است كه روز 13 بهمن در كارگاه نمايش مجموعه تئاتر شهر در بخش صحنهاي سيامين جشنواره تئاتر فجر به روي صحنه رفت.
گويا «آرش عباسي» پس از موفقيت نسبي نمايش «آفتاب از ميلان طلوع ميكند»در سال جاري، از اين ترفند كه خود نيز به عنوان بازيگر درمتون نمايشياش به ايفاي نقش بپردازد، لذت برده و بناست از اين پس به اين روند ادامه دهد.
ضمن اين كه عباسي انگار عهد كرده پاي ستارگان سينما را كه از صحنه تئاتر دور مانده يا فرارياند، به عرصه نمايش باز كند.
تازهترين اثر نمايشي عباسي در مقام نويسنده و كارگردان، اين هر دو ويژگي را در خود داشت. گرچه دليل استقبال گرم تماشاگران در روز سرد باراني 12 بهمن، هيچ كدام از آن دلايل نبودند. «نويسنده مرده است» در اولين روز اجراي نمايشهاي صحنهاي به خاطر ساختار منسجم، كمنظير و غافلگيركننده متن نمايشنامه، موفق شد تماشاگران خود را راضي از سالن سايه بيرون بفرستد.
با وجودي كه متن «نويسنده مرده است» كماكان در ادامه شيوه هميشگي او در نمايشنامهنويسي بود، ولي ميتوان اين اثر را در كارنامه عباسي گامي رو به جلو تلقي كرد.
او در اين نمايش برگ برندهاي به نام غافلگيري در دست دارد كه آن را به درستي و در زمان مناسب خرج ميكند و همين غيرقابل پيشبيني بودن متن است كه تماشاگر را سر ذوق ميآورد. عباسي در «نويسنده مرده است» مجموعهاي از موقعيت و شوخيهاي دور از انتظار پديد ميآورد تا مخاطب مدام از نويسنده نمايشنامه اصلي رودست بخورد و تا دقايق پاياني، كار را مشتاقانه دنبال كند.
هر چند ساختار نمايشي «بازي در بازي» در تئاتر، شيوه و شگرد تازهاي نيست، با اين حال كارگردان از اين مِتد كليشهاي و تكراري، استفادهاي نو و خلاقانه در نگارش متن و فضاسازي كار كرده است و اگر با وجود تكرر بازيسازيهاي 2 كاراكتر نمايش، تماشاگر خسته نميشود و اتفاقا بيشتر مجذوب اين گول خوردنها ميشود، تنها به دليل شيوه هوشمندانه ديالوگنويسي آرش عباسي است.
او ديالوگ شخصيتها را حتي زماني كه مشغول فريب دادن يكديگرند، چنان طبيعي و منطبق بر باورهاي ذهني مخاطب نوشته كه او به سختي ميتواند تفاوتي ميان خيالات و حقيقت قائل شود و اين مسير آنقدر درست پيش ميرود كه تماشاگر حتي در صحنه پاياني و شام خوردن شخصيتها، با شك و دو دلي حرفهايشان را پي ميگيرد و در واقع از اين واهمه دارد كه نكند يك بارديگر اين مرز شوخي و صميميت بين آنها بشكند و اعلام كنند اين هم يك بازي ديگر بود. جالبترين قسمت ماجرا آنجاست كه عباسي تلاش كرده لابهلاي اين مسخرهبازيهاي فرهاد و ليلي، اطلاعات مفيدي از روابط زن و شوهرها، ماجراهاي عاشقانه، سير توليد فيلم و تئاتر و شايعههاي موجود در اطراف اين مشاغل و آموزههايي براي چگونه نوشتن و چطور بازي كردن ارائه كند تا فضاسازي نمايش «نويسنده مرده است» كاملا رئاليستي و چنان كه بايد باشد جلوه كند كه البته در اين امر موفق هم بوده است.
اگر بخواهيم ضعفي براي «نويسنده مرده است» قائل باشيم، بايد بگوييم طولاني بودن بخش نخست يا همان مقدمه و ورودي نمايش و صحبتهايي كه حواشي مسائل فيلم و فيلمنامهنويسي شكل ميگيرد، توجه تماشاگر را براي لحظههايي كوتاه از آنچه روي صحنه ميگذرد، دور ميكند و خستگي او را رقم ميزند.
در حقيقت عباسي نقطه طلايي نمايشنامه را خيلي دير رو ميكند، ولي وقتي اين اتفاق ميافتد، ديگر مسلسلوار اين بازي را ادامه ميدهد و اين بار از آن سوي بام ميافتد. چون حتي وقتي كاراكترها ديالوگهاي تراژيك و حسي ميگويند، از آنجا كه ديگر دست نويسنده براي تماشاگر رو شده، به اين ديالوگ و لحظهها ميخندد، بهجاي آن كه متاسف و متاثر شود! ضمن اين كه در تقابل بازي بازيگران، هر چند كه آرش عباسي تلاش ميكند پابهپاي همبازياش بيايد و در نقش خود بدرخشد، اما لادن مستوفي در نقش ليلي آنقدر محكم و مسلط بازي كرده كه عملا سايه سنگين بازياش، كوشش عباسي را ميپوشاند و اجازه نميدهد او نيز در حد و اندازه واقعي خود ديده شود.
اين به آن معني نيست كه عباسي دچار ضعف بازيگري است، بلكه او نتوانسته همسطح و هماهنگ با توان و انرژي مستوفي روي صحنه ظاهر شود. با تمام اين تفاسير، «نويسنده مرده است» را بايد از اميدهاي اصلي جشنواره فجر امسال در بخش بهترين متن و بازيگري دانست كه شروع خوبي را براي افتتاحيه اجراهاي صحنهاي ترتيبداد.
احمدرضا حجارزاده / جامجم