ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 5 مرداد 1403
جمعه 5 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 15 بهمن 1390     |     کد : 32231

شنبه 15 بهمن 12 ربيع الاول 4 فوريه

قيام مختار در كوفه در سال 66 هجرى قمرى ...

قيام مختار در كوفه در سال 66 هجرى قمرى

مختار بن ابى عبيده ثقفى وخاندان مبارز وى، به ويژه عمويش سعد بن مسعود، همگى از شيعيان و علاقمندان امام علي(ع) و فرزندانش امام حسن و امام حسين )عليهماالسلام(و ازطرفداران و محبان اهل بيت(ع) بودند.

سعد بن مسعود، عموى مختار در ايام خلافت امام علي(ع) از جانب آن حضرت، حاكم مدائن شد و در كنار آن حضرت با دشمنانش به نبرد برخاست و در ايام خلافت امام حسن مجتبى(ع) نيز بر اين مقام، باقى بود.

در آغاز قيام امام حسين)ع(، مختار از هواداران اصلى آن حضرت در كوفه به شمار مى‏آمد و به شدت با حكومت يزيد مخالفت مى‏ورزيد و هنگامى كه مسلم بن عقيل، نماينده امام حسين(ع) وارد كوفه گرديد، در خانه مختار، منزل گزيد و از همن جا، قيام ضد اموى را رهبرى مى‏كرد ولى در روز قيام مسلم بن عقيل، كه پيش از موعد مقرر به وقوع پيوست، مختار در كوفه نبود و زمانى به كوفه برگشت كه مسلم بن عقيل، شهيد و عبيدالله بن زياد بر شهر تسلط كامل يافته بود و مختار به محض ورود به شهر دستگير و زندانى گرديد و با بزرگانى از شيعه، هم چون ميثم تمّار، عبدالله بن حارث و بسيارى از دوستداران اهل‏بيت(ع) در زندان، هم بند شد و روحيه رزمى تازه‏اى يافت.

عبدالله بن عمر، كه همسر صفيه خواهر مختار بود، از دستگيرى وى با اطلاع شد و جهت رهايى وى نامه‏اى به يزيد نوشت و از او تقاضاى خلاصى مختار از بند عبيدالله را نمود.

يزيد درخواست وى را پذيرفت و به عبيد الله، نامه‏اى نوشت و دستور داد كه مختار را آزاد نمايد. عبيد الله بن زياد كه قصد اعدام مختار را داشت، به ناچار وى را آزاد كرد ولى دستور داد كه از شهر كوفه بيرون رود.

مختار، هنگامى از زندان رهايى يافت كه واقعه كربلا و قيام اباعبدالله الحسين(ع) و شهادت آن حضرت و يارانش در كربلا به پايان رسيده بود و او افسوس فراوان مى‏خورد كه چرا توفيق حضور در ركاب آن حضرت را نداشت. مختار از آن پس به سوى حجاز رفت و در مكه با قيام "عبدالله بن زبير" آشنا شد. وى پس از ديدارهايى با عبدالله بن زبير، وى را هم فكر و هم عقيده خويش نيافت و بدين جهت از وى جدا شد و به طائف رفت و پس از يك سال، بار ديگر به مكه رفت و با وساطت برخى از شخصيت‏ها، دوباره با عبدالله بن زبير ديدار كرد و با او به صورت مشروط بيعت كرد و شرط او اين بود كه وى، پس از عبدالله بن زبير بالاترين پست حكومتى را داشته باشد، تا از اين طريق به هدف‏ها و خواسته هايش برسد.

مختار در جريان هجوم "حصين بن نمير" به مكه و مقاومت سرسختانه عبدالله بن زبير، در كنار عبدالله بن زبير بود و شجاعانه با لشكريان شام به نبرد مى‏پرداخت. سرانجام يزيد بن معاويه در سال 64 قمرى به هلاكت رسيد و رشته حكومتى امويان از هم پاشيد و عبدالله بن زبير، خود را خليفه مسلمانان ناميد و بسيارى از مناطق اسلامى، از جمله حجاز، عراق، ايران و يمن را در تصرف خويش درآورد. پس از پيروزى عبدالله بن زبير، مختار دريافت كه وى به فكر و رأى خود عمل مى‏كند و تنها به پيروزى خويش مى‏انديشد. بدين جهت، از وى جدا شد و راه عراق را در پيش گرفت و بار ديگر در كوفه ساكن شد.

وى پيش از حركت به سوى عراق، در حجاز با "محمد بن حنفيه" فرزند اميرمؤمنان(ع) تماس گرفت و هدف‏هاى خويش را با وى در ميان گذاشت.

به همان مقدار كه وى به خاندان پيامبر(ص) علاقه نشان مى‏داد و براى خون خواهى شهيدان آنان قيام مى‏كرد، به همان اندازه عبدالله بن زبير، پس از پيروزى، با آنان دشمنى مى‏نمود و زمينه آزار آنان را فراهم مى‏كرد.

مختار پس از ورود به كوفه، شيعيان و بزرگان اين شهر را به خود دعوت كرد و از آنان درخواست نمود، كه جهت گرفتن انتقام خون شهداى كربلا، وى را يارى دهند.

جنايت كاران واقعه كربلا كه در كوفه ساكن بوده و با استاندار عبدالله بن زبير، رفت و آمد داشتند، از فعاليت‏هاى مختار به هراس افتاده و استاندار را براى دستگيرى وى تحت فشار قرار دادند. بدين جهت، مختار بار ديگر دستگير شد.

مختار پيش از دستگيرى، با سران توابين، از جمله "سليمان بن صرد خزاعى" در مبارزه با قاتلان واقعه كربلا، همفكرى و همكارى داشت ولى با شيوه آنان موافق نبود.

به هر روى، وى در زمان "قيام توابين" در زندان عبدالله بن زبير به سر مى‏برد. پس از واقعه شهادت توابين و بازگشت باز ماندگان آن به كوفه، مختار از زندان با آنان تماس گرفت و زمينه قيام خويش را فراهم ساخت. عبدالله بن عمر، بار ديگر بنا به درخواست مختار، براى وى وساطت كرد و از عبدالله بن زبير تقاضا نمود، كه وى را آزاد كنند.

مختار از زندان آزاد شد و به سازماندهى مجدد شيعيان و خون خواهان امام حسين(ع) پرداخت. در همين زمان، عبدالله بن زبير، طى حكمى "عبدالله بن يزيد انصارى" و خزانه دارش " ابراهيم بن محمد طلحه" را از حكومت كوفه بركنار و " عبدالله بن مطيع " كه از ياران بسيار نزديك وى بود، به اين مقام منصوب كرد.

گستره دعوت مختار به بصره نيز رسيد و تعداد زيادى از شيعيان اين شهر پس از زد و خوردهاى متعدد، به كوفه وارد شده و به مختار پيوستند. برخى از بزرگان شيعه و سران قبايل، نسبت به حقانيت دعوت مختار ترديد نموده و بدين لحاظ نماينده‏اى به مدينه فرستاده و از محمد بن حنفيه درباره صحت دعوت مختار استفسار نمودند. محمد بن حنفيه در پاسخ آنان گفت: مختار، وزير و پشتيبان من است و فرستاده و دوستدار ماست.

پس از اين پيام، بسيارى از سران شيعه، از جمله " ابراهيم بن مالك اشتر نخعى" به او پيوسته و از جهت نيرو و امكانات تقويتش نمودند.پس از آنكه زمينه قيام فراهم آمد، مختار و ابراهيم بن مالك و ديگر سران نهضت، تصميم گفتند كه در شب پنج شنبه، 14 ربيع الاوّل سال 66، قيام را آغاز كرده و حكومت كوفه را به دست گيرند. ولى با برخورد رئيس پليس كوفه با ابراهيم بن مالك اشتر و كشته شدن رئيس پليس در روز سه شنبه 12 ربيع الاوّل، عملاً قيام مختار دو روز زودتر از موعد مقرر آغاز گرديد.

انقلابيون كوفه، با شعار " يالثارات الحسين" حركت خويش را گسترش داده و با نيروهاى عبدالله بن مطيع، نماينده عبدالله بن زبير به نبرد برخاستند و با شكست دشمن، حكومت كوفه را به دست گرفته و نماينده عبدالله بن زبير را اخراج كردند.

ياران مختار كه عموماً از مواليان و ايرانيان مقيم عراق و شيعيان و دوستداران اهل بيت(ع) بودند، در اندك مدتى بر بخش هايى از عراق تسلط پيدا كردند.

مختار پس از پيروزى، به تعقيب جنايت كاران واقعه كربلا پرداخت و بسيارى از آنان را دستگير و به سزاى كردارشان رسانيد و برخى از آنان را در ميدان جنگ به قتل آورد و برخى ديگر را در هنگام شكست، اسير و به وضع فجيعى به هلاكت رسانيد.

وى با اين اقدامات خويش، قلب شيعيان و اهل بيت داغدار را شاد كرد و دعاى آنان را بدرقه خويش نمود. ولى مختار با سه جبهه مهم از دشمنانش روبرو بود:

1. عبدالله بن زبير، كه برادرش مصعب بن زبير را به جنگ مختار فرستاده بود.

2. امويان شام كه عبيدالله بن زياد را براى سركوبى مختار به سوى عراق گسيل كرده بود.

3. ضد انقلاب داخلى و گردنكشان مخالف اهل بيت(ع) كه در كوفه و اطراف آن ساكن بوده و با قيام مختار به شدت مخالفت مى‏ورزيدند.

سرانجام دشمنان مختار از درون و بيرون، حكومت وى را تحت فشار قرار داده و سپاهيان وى را در چند جبهه درگير كردند. مصعب بن زبير كه به كوفه هجوم آورده بود، با همكارى ضدانقلاب كوفه، سپاهيان مختار را پس از نبردى سنگين وادار به شكست كرد و در اين ميان، مختار شجاعانه به قتل رسيد.

وى در 67 سالگى و در رمضان سال 67 قمرى، هنگامى كه تنها يك سال و نيم از حكومت وى گذشته بود، به شهادت رسيد. پس از كشته شدن وى، حدود هفت هزار نفر از ياران وى كه در دارالاماره محاصره بودند، همگى دستگير شده و با قساوت تمام مصعب، كشته شدند.

بدين ترتيب، مختار بن ابى عبيده ثقفى با قيام خونين خود، انتقام خون شهيدان كربلا را از جنايت كاران و قاتلان كربلا گرفت و افرادى چون عبيدالله بن زياد، عمر بن سعد، شمر بن ذى الجوشن، محمد بن اشعث، حصين بن نمير، شر حبيل بن ذى الكلاع و بسيارى از آنان را به سزاى كردارشان رسانيد.



درگذشت پيشواى حنبليان در سال 241 هجرى قمرى

احمد بن محمد بن حنبل شيبانى، بنيان گذار مكتب فقهى حنبلى و پيشواى حنبليان )يكى از چهار مذهب معروف اهل سنّت( در ربيع الاوّل سال 164 قمرى ديده به جهان گشود.

پدر و مادرش از اهالى "مَرو" بوده و به خاطر موقعيت كارى خود، به بغداد كوچ كردند.

هنگامى كه به بغداد مى‏رفتند، مادر احمد بن حنبل، وى را حامله بود و در بغداد، او را به دنيا آورد.

روايت ديگرى حاكى است كه وى در "مرو" به دنيا آمد و در ايّام نوزاديش، پدر و مادرش، وى را برداشته و به بغداد مهاجرت نمودند.

به هر روى، وى در ميان عرب‏ها رشد و بر مذهب اهل سنّت، تربيت يافت.

احمد بن حنبل در نزد مدرّسانى چند به فراگيرى دانش پرداخت و از اساتيد مبرّزى بهره يافت. وى براى تحصيل علوم اسلامى، به برخى از شهرهاى اسلامى مانند كوفه، بصره، مكه، مدينه، يمن، شام، جزيره و مصر سفر نمود. آن طورى كه برخى از تاريخ نگاران نوشته‏اند، وى از شاگردان نزديك امام شافعى )بنيان گذار مكتب شافعى، از مذاهب چهارگانه اهل سنّت( و هميشه با وى همراه بود، تا اين كه شافعى در مصر وفات يافت.

احمد پس از شافعى، خود به ايجاد مكتب تازه‏اى در فقه اسلامى پرداخت و در رشته حديث، مهارتى ستودنى داشت و در همين رشته، كتاب گرانسنگ »المسند« را تأليف نمود و در آن، احاديث و روايات زيادى كه ديگران به آن دست نيافته بودند، گردآورى كرد. زندگى هفتاد و هفت ساله وى، با خلافت هشت تن از خلفاى عباسى به نام‏هاى ذيل معاصر بود:

1- مهدى عباسى؛ 2- هادى عباسى؛ 3- هارون الرشيد؛ 4- امين عباسى؛ 5- مأمون عباسى؛ 6- معتصم عباسى؛ 7- واثق عباسى؛ 8- متوكل عباسى.

وى مورد پذيرش و تقويت دستگاه خلافت عباسى بود و جز در عصر معتصم و واثق كه براى وى ناراحتى هايى به وجود آوردند، در بقيه عمر، از احترام عباسيان برخوردار بود.

در عصر وى، بحث اختلاف ازلى بودن قرآن و يا مخلوق بودن آن، بسيار گرم بوده و دانشمندان و عامه مردم را به خود سرگرم كرده بود. برخى مى‏گفتند كه قرآن، از ازل بوده و ايجاد تازه‏اى نداشت و برخى ديگر مى‏گفتند كه قرآن، همانند ساير مخلوقات، از سوى خداوند متعال آفريده شد و خلق تازه‏اى داشت.

خلفاى عباسى نيز بر دو دسته بودند. مأمون و معتصم عباسى از جمله قائلين به خلق قرآن بودند. در زمان معتصم، از احمد بن حنبل خواسته شد كه به خلق قرآن فتوا دهد و او از اين كار امتناع ورزيد و در مناظره و مباحثه با ساير درباريان معتصم عباسى، به اين گفتار رضا نداد.

معتصم، دستور داد وى را دستگير و بر او تازيانه زنند و سپس وى را زندانى نمود و به مدت بيست و هشت روز در زندان نگه داشت. آن گاه، وى را از زندان آزاد كرد.

پس از مرگ معتصم، در حاكميت واثق عباسى نيز در خانه خويش محصور بود و اجازه بيرون آمدن از آن را نداشت. تا اين كه در سال 232 قمرى، واثق وفات يافت و متوكل عباسى به حكومت رسيد. متوكل، وى را نوازش و به او اكرام و احترام زيادى نمود و بدرفتارى‏هاى معتصم و واثق عباسى را جبران كرد.

سرانجام، اين دانشمند بلند آوازه، در دوازدهم ربيع الاوّل، و به روايتى در بيست و سوم ربيع‏الاوّل سال 241 قمرى در بغداد وفات يافت و در مقبره "باب حرب" به خاك سپرده شد. گفته شد كه در تشييع جنازه وى، حدود هشتصد هزار مرد و شصت هزار زن شركت نمودند.

وليكن همه آنان از دوستان وى نبوده و بسيارى از آن‏ها از مخالفان و دشمنان او بودند كه در ميان آن‏ها،كسى را گماشته بودند كه با صداى بلند مى‏گفت:اى مردم ! لعنت كنيد اين كس را كه بر ضد احكام شريعت حكم مى‏داد.

گفته شد كه احمد بن حنبل، لعنت كردن بر يزيد بن معاويه را جايز مى‏شمارد.



گراميداشت هفته وحدت

وحدت و يكپارچگى مسلمانان و لزوم اتحاد و اتفاق كلمه ميان ايشان بلكه ضرورت توحيد كلمه بر محور كلمه توحيد براى همه موحدان و خداپرستان روى زمين، از تعاليم و آموزشهاى اساسى آيين اسلام و از اصول فرهنگ قرآنى است.

و بر همين اساس، قرآن كريم يكى از عمده ‏ترين و سازنده ‏ترين اهداف رسالت رسول اكرم صلى الله عليه و آله را تاليف قلوب و ايجاد انس و تفاهم به جاى خصومت و دشمنى بيان مى‏دارد و اگر كسى در تاريخ، به ديده عبرت بنگرد اين معنى را از شاهكارهاى رسالت محمدى‏ صلى الله عليه و آله مى‏يابد.

«واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا»

همگى به حبل و رشته خداوندى چنگ بزنيد و پراكنده نگرديد.

بعد از رحلت پيامبر عظيم ‏الشان اسلام اوصياى معصوم او كوشيدند تا آن وحدت و يكپارچگى را حفظ كنند و آنان از حقوق شخصى خويش چشم پوشيدند و در طول تاريخ، دانشمندان مصلح و همه تلاشگران راستين انسانيت، هم خودشان از عوامل اختلاف و تجزيه گريختند و از دامن زدن به آتش خصومت ‏بين مسلمانان، بركنار زيستند و هم ديگران را به اتحاد و تفاهم فراخواندند.

ما مسلمانان به اين آيه زيباى قرآن، بيشتر بايد بينديشيم:

«فتقطعوا امرهم بينهم زبرا كل حزب بمالديهم فرحون‏»

اهل كتاب و پيروان اديان آسمانى و اتباع رسولان الهى، گروه، گروه شدند، ضد و دشمن هم گشتند و هر يك به آنچه نزد اوست‏ خرسند و شادمان گرديدند. (المؤمنون /53)


طرح انديشه «وحدت جهان اسلام‏» يكى از مشغوليت‏ هاى فكرى ديرينه و اساسى حضرت امام (ره) بود كه او در طول دوران فعاليت اجتماعى - سياسى خود چه قبل ازپيروزى «انقلاب‏» اسلامى و چه بعد از آن لحظه ‏اى از آن غفلت نورزيد. وفادارى صادقانه امام به «وحدت‏» نه تنها او را به برجسته‏ ترين شخصيت انقلابى جهان اسلام تبديل نمود، بلكه او توانست در ميان فرقه ‏هاى اسلامى مختلف نيز جايگاه بس رفيعى كسب نمايد.

استراتژى مبارزاتى امام (ره); درجهت ايجاد بستر و شرايط لازم براى تحقق وحدت و هميارى در جهان اسلام، اصولا روى دو محور عمده تمركز يافته است:

«حركت فكرى - فرهنگى‏» و «حركت‏ سياسى - عملى‏». امام (ره) با توجه به مراحل مبارزه، «تعليم وتربيت‏» سياسى را زيربناى حركت ‏سياسى دانسته و اولين وظيفه مردم را در تحقق و توسعه، امر «تبليغ‏» و «تعليم‏» قرار داده است.



در اين زمينه امام خميني (ره) فرموده اند:

«...وظيفه ما اين است كه از حالا براى پايه ‏ريزى يك دولت‏ حقه اسلامى كوشش كنيم، تبليغ كنيم، تعليمات بدهيم، هم‏فكر بسازيم، يك موج تبليغاتى و فكرى بوجود آوريم تا يك جريان اجتماعى‏ پديد آيد و كم ‏كم توده‏ هاى آگاه، وظيفه‏ شناس و ديندار در نهضت ‏اسلامى متشكل شده قيام كنند و حكومت اسلامى تشكيل دهند. تبليغات و تعليمات دو فعاليت مهم و اساسى ماست...‏»



امام خمينى (ره) به عمق نقش اجتماعات دينى چه در بعد انديشه ‏سازى و چه در بعد اجتماع ‏سازى به خوبى پى‏برده بود. او اجتماعات و مراسم دينى را صرفا به منظور كاربرد تعليمى و آموزشى آن در مقولات فكرى، مورد تشويق قرار نمى‏دهد بلكه مهم‏تر از آن به نقش اجتماع ‏سازى و شکل ‏دهى روابط اجتماعى جديد از طريق گردهمايى‏ها و نيز آگاهى يافتن مسلمين از قدرت و نيروى ارادى و انسانى‏شان هم اشاره دارد. به همين جهت است كه «روز قدس‏» به عنوان سمبل وحدت جهان اسلام كه پيام انقلابى و ضد استعمارى هم دارد از سوى ايشان در سطح جهان اسلام پيشنهاد گرديد و همچنين بزرگداشت «هفته وحدت‏» ميلاد حضرت رسول(ص) (از 12 ربيع الاول به روايت اهل تسنن تا 17 ربيع الاول) مورد حمايت وى قرار گرفت; چه اين‏كه از ديدگاه او روند وحدت بين مسلمين، ضرورت ايجاد سمبل‏ها و نهادهاى تازه ‏اى را مى‏طلبد كه فراتراز زمان و مكان قرار دارد.



رهبر معظم انقلاب اسلامي در رابطه با هفته وحدت فرموده اند:

اگر امروز بشريت متوجه اين رحمت‏ بشود - رحمت وجود اسلام، رحمت تعاليم نبوى، اين سرچشمه جوشان" وحدت" و آن را بيابد و خود را از آن سيراب كند، بزرگترين مشكل بشر برطرف خواهد شد. اگر چه همين امروز هم، تمدنهاى موجود عالم، بلاشك از تعاليم اسلام بهره ‏مند شده ‏اند و بدون ترديد آنچه از صفات و روشهاى خوب و مفاهيم عالى در بين بشر وجود دارد، متخذ از اديان الهى و تعاليم انبياء و وحى آسمانى است و بخش عظيمى از آن، به اسلام متعلق است، ليكن امروز بشر به معنويت و صفا و معارف روشن و حق و دلپذير اسلام - كه هر دل با انصافى آن معارف را مى‏پذيرد و مى‏فهمد - نيازمند است. لذاست كه دعوت اسلامى در جهان، طرفدار پيدا كرده است و بسيارى از غير مسلمين هم دعوت اسلامى را پذيرفته ‏اند.


تولد شيخ الشريعة اصفهانى سال 1266 هجری قمری

خلاصه ای از زندگی این بزرگ مرد عرصه دین و دانش:

ولادت :

ميرزا فتح اللّه فرزند محمد جواد نمازى شيرازى، معروف بـه (شـيـخ الـشريعة اصفهانى نجفى)، در 12 ماه ربيع الاول سال 1266 هجری قمری در اصفهان و در يك خـانـواده عـلـم و دانـش و فـقـه و فقاهت متولد گرديد.

تحصيلات :

تحصيلات ابتدايى را در همان شهر فرا گرفت سپس در راه پى گيرى تحصيلات و كسب فـيـض از انوار امامت، به مشهد هجرت كرد مدتى در آن آستان قدس رضوى اقامت گزيد، سپس بـه مـوطـن اصـلى خود باز گشت و به تحصيل و تدريس اشتغال ورزيد و درس و بحثهاى او مورد اعجاب و شگفت هم دوره ها و اساتيد قرار گرفت ولى حوزه اصفهان آن روز، نتوانست نياز روحى او را اشـبـاع كند، ناچار پس از مدتى اقامت در اصفهان، در سال 1295 هجری قمری، به نجف اشرف مهاجرت نمود و زانوى ادب را به عنوان كسب معلومات بيشتر پيش اساتيد عظام آن حوزه به زمين زد، و شب و روز در پى فراگيرى علوم اسلامى تلاش و جهد به خرج داد تا به مقام عالى اجتهاد نايل آمد.

اساتيد :

وى از محضر اسـاتيدى مانند :

1- شيخ جواد خراسانى.

2 - مولى حيدر على اصفهانى.

3 - ملا احمد سبزوارى.

4 - شيخ محمد صـادق تنكابنى.

5 - شيخ محمدتقى اصفهانى.

6 - حاج ميرزا حبيب اللّه رشتى.

7 - شيخ محمد حسين كاظمى.

و ديگر بزرگان و اساطين فقه و فقاهت، كسب علم نموده است.

تدريس :

او در سـال 1313 هجری قمری بـه قـصد انجام مناسك حج و زيارت قبر رسول اكرم (صل الله عليه وآله )به مكه و مدينه مـشرف شد پس از بازگشت به تأليف و تصنيف و تدريس اشتغال ورزيد، به حدى كه درس او يكى از حـوزه هـاى بـزرگ و پرجمعيت حوزه علميه نجف گرديد كه صدها دانشجو و طالب علم را در بـر مى گرفت و افرادى كه به شرح حال وى پرداخته اند، عموما اتفاق نظر دارند كه او صدها تن از شاگردان فقه و اصول را تربيت، و رجال نامى اسلامى را تحويل جامعه داده است.

شاگردان :

صدها تن از عـاشـقـان علم و تشنگان معرفت در حوزه درس فقه و اصول او شركت مى جستند كه از آن جمع مى توان :

1 ـ سيد محمد حجت كوه كمرى.

2 ـ سيد صدرالدين صدر.

3 ـ سيد محمد تقى خوانسارى.

4 ـ شيخ محمد حسين سبحانى تبريزى خيابانى، را نام برد.

تأليفات :

مرحوم شيخ شريعت كتابها و تأليفات گرانبهايى به يادگار گذارده است كه هر كدام نشانگر تبحر و وسعت اطلاعات او در علوم اسلامى است كه از آن ميان مى توان اسامى كتابهاى زير را آورد.

1 ـ انارة الحالك فى قرائة ملك و مالك.

2 ـ ارث الزوجة من ثمن العقار.

3 ـ صيانة الابانة عن وصمة الرطانه.

4 ـ افاضة التقدير فى احكام العصير.

5 ـ قاعدة لاضرر.

6 ـ قاعدة طهارت.

7 ـ قاعدة الواحد البسيط.

8 ـ رساله اى در متمم كر.

9 ـ رساله اى در جلود سباع.

و كتابها و رساله هاى ديگر كه بالغ بر 15 جلد مى گردد.

گفتار بزرگان :

مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى در كتاب (مصفى الـمـقال) مى نويسد : او پس از استاد بزرگوار ما، شيخ ‌نورى، عالم ترين و داناترين استاد در علم حـديـث و رجال بوده كه درك كرده ام.

صاحب كتاب اعيان الشيعه درباره او مى گويد : او در فنون فلسفه قديم، حكمت الهى، كلام، درايه و شناخت اقوال و آرا و مقالات ديگران عالم و متبحر بود.

مقام علمى :

او با داشتن اطلاعات و معلومات وسيع، و با داشتن حافظه قوى و سرشار، در فراگيرى علوم مختلف و متنوع، معروف و ممتاز بود.

وى تـنها به فقه و اصول (رشته اختصاصى خود) نمى پرداخت، بلكه در كنار تبحر در آن دو، به كلام، عـقـايـد، فلسفه، تفسير، ادبيات، رياضيات، طب و نير پرداخته بود، به حدى كه در هر كدام از اين رشته ها كتاب يا رساله اى تأليف نموده بود.

وفات :

او همراه ديگر علماى اسلام بر ضد استعمار بريتانيا شركت جست و در اثنا سفر به مرض سخت سينه درد ابتلا پيدا كرد و زمـيـن گـيـر گـرديـد، بـه حـدى كه روز به روز بر شدت مرض او افزوده مى گشت تا اينكه در سال 1339 هجری قمری در ماه ربيع الثانى به فيض لقا پروردگار خود شتافت و در صحن غروى، در يكى از غرفه هاى شرقى آن مدفون گرديد.


تعین رئیس دولت موقت توسط حضرت امام خمینی(ره) در سال 1357 هجري شمسي

پس از تعيين اعضاي شوراي انقلاب حضرت امام خميني(ره) رهبر فقيه انقلاب اسلامي در سال 1357 هجري شمسي رئيس دولت موقت را نيز برگزيدهند. حضرت امام در حكم خويش برنامه ها و وظايف دولت موقت را نيز برگزيدند. حضرت امام در حكم خويش برنامه ها و وظايف دولت موقت را معين كرده بودندو اين دولت را موظف كردن همه پرسي درباره تغيير نظام سياسي كشور و تشكيل مجلس مؤسسان براي تصويب قانون اساسي نظام جديد اقدام كند. همچنان كاركنان نخست وزيري به منظور پشتباني از مبارزات خونين ملت مسلمان و در جهت همبستگي با اين نهضت اعتصاب كردند. در چند پايگاه هوايي نيز قيام هايي برضد رژيم و به جانبداري از قيام مردم مسلمان صورت گرفت. كه به بازداشت عده زيادي از افراد نيروي هوايي منجر شد. در تهران و شهر هاي ديگر كشور با وجود برقراري حكومت نظامي عده زيادي از مردم در خيابانها به تظاهرات پرداختندو در درگيرهايي كه روي داد شماري از مردم مجروح شدند.


آغاز كنفرانس سياسي ايالات در شبه جزيره كريمه در جنوب روسيه در سال 1945 ميلادي

كنفرانس سياسي ايالات در سال 1945 ميلادي در شبه جزيره كريمه در جنوب روسيه و شمال درياي سياه آغاز شد. هدف از تشكيل اين كنفرانس بحت درباره مشكلات سياسي نظامي پس از جنگ و تقسيم آلمان به چهار منطقه بود. در اين كنفرانس براي تسليم و تصرف آلمان تصميم نهايي گرفته شد و مقرر گرديد كه آلمان بدون قيد و شرط تسليم شود. و دولتهاي آمريكاو انگلستان و روسيه هر يك منطقه اي از آلمان را تصرف كنند. از فرانسه نيز دعوت شد به عنوان عضو چهارم كمسيون نظارت منطقه اي را به عهده گيرد.از ديگر تصميمات كنفرانس يالتا خلع سلاح آلمان ، محاكمه و مجازات جنايتكاران جنگ و وادار كردن آلمان به پرداخت غرامت مي توان نام برد. هم چنين مقرر شد به وضعيت نابسامان لهستان نيز رسيدگي شود.



استقلال كشور سيلان يا سريلانكا در سال 1948 ميلادي

كشور سيلان يا سريلانكا در سال 1948 ميلادي به استقلال رسيد. اين كشور پس از سالها سلطه پرتقالي ها و هلندي ها در سال 1798 ميلادي مستعمره انگلستان شد. مردم سريلانكا از زمان جنگ جهاني اول نهضت استقلال طلبانه خود را آغاز كردند. اين كشور ابتدا جزء كشورهاي مشترك المنافع انگلستان شناخته شد . سرانجام در سال 1972 ميلادي سيلان بطور رسمي مستقل شد و از آن پس به سريلانكا تغيير نام يافت. سريلانكا نزديك به چهارميليون مسلمان دارد.

سرى لانكا به صورت جزيره اى در جنوب شرقى هند قرار دارد. وسعت اين كشور برابر با 66000 كيلومتر مربع و تعداد سكنه آن به 16300000 نفر بالغ مى گردد. موقع جزيره اى قرار گرفتن در اقيانوس هند و نزديكى به خط استوا موجب گرمى هو و رطوبت زياد اين منطقه شده است. تنگه پالك اين كشور را از سرزمين هند جدا مى نمايد. دين اكثريت، بودائى و برهمايى است. ولى بيش از 5/7% مردم آن مسلمانند. انتشار اسلام در اين جزيره از دو طريق و در دو زمان انجام پذيرفت: اول كاروانهاى تجارى مسلمانان كه در آغازين روزهاى تولد اسلام، از جزيرة العرب به اين سرزمين آمدند. دوم با فتوحات مسلمانان ترك در اين جزيره كه منجر به تشكيل دولت اسلامى به سال 1206م در هند گرديد. ازدواج بازرگانان عرب با زنان بومى نيز در گسترش اسلام بسيار مؤثربود. سقوط بغداد به سال 1285م موجب مهاجرت مسلمانان بدين نواحى شد كه در شكل گيرى مسلمانان جنوب هند رل مهمى را به عهده داشتند. اما مسلمانان با دو مشكل واجه بودند: اختلاف با افراد سينهالى در زبان و با تاميل هاى شمالى در عقايد دينى معهذا اوضاع مسلمين در حال رشد و توسعه بود كه پرتقالى ها در سال 1502م وارد سيلان شده و ضربات سختى به مسلمانان وارد نمودند و در سال 1526م رسما نسبت به اخراج آنان اقدام نمودند و افراد كمى كه باقى ماندند به نقاط درو افتاده، پناه بردند.

هلنديها در سال 1658م عمل پرتقالى ها را تكرار نمودند.

تاريخ حركتهاى مسلمين در سريلانكا سه دروه دارد:

دوره اول از سال 1947م تا 1960م كه چون دراقليت به سر مى بردند با سينهالى ها، مشى همكارى را پيش گرفتند. دروه دوم از سال 1960م تا 1977م كه در امور سياسى نقش فعالترى را پيش گرفتند و نفوذ سياسى را بجائى رسانيدند كه دكتر «ديورين محمود» به عنوان وزير آموزش پرورش سرى لانكا در نظام آموزشى اين كشور تحولاتى به نفع مدارس اسلامى پديد آورد.

در دوره سوم كه از سال 1977م آغاز مى شود. بين سينهاليهاى اكثريت و تاميل ها اقليت نزاعهايى در گرفت كه در اين درگيريها گرچه مسلمانان اعلام بيطرفى نمودند ولى ضربات سختى را تحمل نمودند و تعداد زيادى از آنان كشته و مجروح شدند كه چنين برنامه فجيعى مى تواند چندين دليل داشته باشد:

1. حمايت دولت از سينهاليها و اينكه افراد مسلح تاميل از سوى قواى نظامى مورد حمايت قرار مى گيرند ولى مسلمانان هيچ گونه حامى ندارند.

2. ترحيكات اسرائيل غاصب و حمايت از طايفه اى عليه طايفه ديگر، اثرات سوء بر روابط سرى لانكا با كشورهاى اسلامى گذاشته است.

3. كمكهاى مالى و غير مالى كشورهاى مسلمان و عرب به مسلمين اين سرزمين حساسيتهايى را در گروههاى ديگر ايجاد مى نمايد.

اگر زبان سينهالى رسمى شود، مسلمانان با محيط تاميلى مسلمان خود در هندوستان بيگانه مى شوند و اگر چريكهاى تاميل پيروز شوند مسلمانان را به گروههاى سينهالى و تاميلى تقسيم مى كنند.

مسلمانان در نقاط مختلف پراكنده اند اما توزيع آنها يكسان نمى باشد. در شهر منار در شمال جزيره 28% و در كلمبو (مركز حكومت) 10%، در جنوب 3% و در شرق بويژه در ناحيه امبارى 42% مسلمان سكونت دارند. از حدود 200 مسجدى كه در سريلانكا وجود دارد 25% آن در كلمبو مى باشد. تعداد مسلمين در حال حاضر 1275000 نفر مى باشد.


نوشته شده در   شنبه 15 بهمن 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode