ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 18 آذر 1404
سه شنبه 18 آذر 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 29 دي 1390     |     کد : 31553

کلمه رستگاری

شأن نزول آیه های 1 تا 7 سوره زمر ...

شأن نزول آیه های 1 تا 7 سوره زمر

باید گفت کارهای همه جانبه مشرکان در جلوگیری از دعوت پیامبر بی شمارند. ابوجهل و گروهی از قریش ، مأموریت یافتند از راه مدارا و گفتگو، پیامبر را به نرمش وادارند. به امید این که این شیوه به هدف خود برسد. ابتدا ابوطالب را که نزدیکترین فرد به پیامبر بود ، برگزیدند و به او پناه بردند و از او چاره جویی کردند. به او گفتند: برادر زاده ات محمد این همه ما را می آزارد و ما را سبک مغز و دیوانه می خواند. او به خدایان ناسزا می گوید و مردم را از پرستش آنان باز می دارد. جوانان ما را گمراه کرده و میان ما تفرقه افکنده است. اگر او کمبود مالی دارد، او را ثروتمند می کنیم و حتی او را به ریاست خود بر می گزینیم . در این صورت ، او در میان ما آزاد است و می تواند مردم را به یکتا پرستی دعوت کند. در عوض او نیز از خدایان ما دست بردارد و سخنی از آنان نگوید. ابو طالب که برادرزاده اش را خوب می شناخت و به پیامبری او یقین داشت ، برای حفظ ظاهر و جلوگیری از دشمنی و خونریزیهای بعدی ، کسی را به سراغ پیامبر فرستاد و او را نزد خود فراخواند.

پیامبر که از فرصتها برای بیان باورهایش به خوبی استفاده می کرد، این فرصت را نیز غنیمت شمرد و بی درنگ خود را به خانه عمویش ابوطالب رسانید. هنگامی که وارد خانه شد و گروه مشرکان را دید ، دریافت که آنان برای چه منظوری نزد ابوطالب آمده اند. پیامبر خویشتن داری کرد و با این جمله وارد شد: «السلام علی من اتبع الهدی » ؛ یعنی « سلام بر کسانی که پیرو هدایتند ». مشرکان این گونه سلام کردن را اهانت به خود تلقی کردند و بر خشمشان افزوده شد و دریافتند که محمد آنان را گمراه می داند. بنابراین ، نتیجه این جلسه را از پیش دانستند ، ولی خشم خود را فرو خوردند و سکوت اختیار کردند. پیامبر به ابوطالب نزدیک شد و در کنار او نشست لحظه ای بعد، ابوطالب ، گفته های آنان را برای پیامبر شرح داد. تقاضایشان را نیز بیان کرد. پیامبر در پاسخ فرمود: اگر آنان خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارند، من به آنان نمی پیوندم . مگر این که سخن خود را تحقق بخشم و یا در راه آن کشته شوم.

هنگامی که ابوطالب این سخن را شنید گفت : از یاری تو دست نخواهم کشید. پیامبر فرمود: آیا آنان حاضرند در پیروی از من، جمله ای بگویند که به سبب آن یک جمله از همه اعراب پیشی سبقت بگیرند و بر جهانیان حکم برانند؟ ابوجهل که جز به قدرت و حکومت و سیطره بر زیر دستان نمی اندیشید ، از این پیشنهاد به وجد آمد و برای این که کلید حکومت را از محمد بگیرد، با عجله گفت : بله . بیش از یک جمله نیز حاضریم بگوییم . آن جمله کدام است ؟

پیغمبر فرمود: بگویید موجودی جز الله نیست؛ یعنی این جمله را بگویید و در عمل به آن پایبند باشید. غیر از خدا را رها کنید و این بتها را که مایه بدبختی و ننگ و عقب افتادگی شماست، از مکه بیرون بریزید . حاضران که این جمله را شنیدند، رنگ باختند. پیدا بود که ترسیده اند. نگاهی به هم انداختند. زمزمه ای کردند و بهم گفتند : تاکنون چنین جمله ای را نشنیده ایم ؛ یعنی ما خدا یانمان را رها کنیم و تنها به سراغ یک خدا برویم؟ این بسیار شگفت انگیز است.آنان برای این که بیش از این سخن حق پیامبر را نشوند ، انگشتانشان را در گوش گذاشتند و با سرعت خارج شدند و حتی پشت سرشان را هم نگاه نکردند.

در این هنگام آیه های آغازین سوره ص نازل شد و فرمود

صاد ، سوگند به قرآن پراندرز (1) آری ، آنان که کفر ورزیدند در سرکشی ستیزنده اند (2) چه بسیار نسلها که پیش از ایشان هلاک کردیم که [ما را ] به فریاد خواندند [ولی ] دیگر مجال گریز نبود.(3) و از این که هشدار دهنده ای از خودشان برایشان آمده در شگفتند و کافران می گویند: این ساحری شیاد است (4) آیا خدایان [متعدد] را خدای واحدی قرار داده؟ این واقعاً چیز عجیبی است (5) و بزرگانشان روان شدند و [گفتند:] بروید و به خدایان خود ایستادگی کنید که این امر همانا هدف [ما] است. (6) [از طرف ] این [مطلب] را در آیین اخیر [عیسوی هم ] نشنیده ایم، این [ادعا] جز دروغ بافی نیست . (7)


نوشته شده در   پنجشنبه 29 دي 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode