آرنت در كتاب «وضع بشر» نسبت نظر و عمل را مورد بررسي قرار ميدهد
وضع بشر و دوراهي نظر و عمل
جام جم آنلاين: اخيرا كتاب «وضع بشر» نوشته هانا آرنت با ترجمه مسعود عليا به همت انتشارات ققنوس منتشر شده است.
نشست هفتگي شهر كتاب سهشنبه 20 دي به بررسي اين اثر با حضور علياصغر محمدخاني، مدير فرهنگي شهر كتاب، محمدمنصور هاشمي و مسعود عليا پرداخت. نويسنده اين كتاب ضمن شرح مفاهيم زحمت، كار، عمل و جايگاه آنها در وضع بشر، با نگاهي تاريخي سير آنها را تا روزگار ما پيميگيرد و نشان ميدهد كه از دوران يونان باستان تا امروز رويكرد ما به زندگي وقف عمل چه فراز و فرودها و تغييراتي به خود ديده است. اكنون بخشهايي از سخنراني مسعود عليا و قسمت كوتاهي از سخنراني هاشمي در اين نشست را با هم ميخوانيم.
عليا: مراتب زندگي عملورزانه
بحث مدنظر آرنت در اين كتاب، عمل و مراتب زندگي عملورزانه است. با توجه به اينكه اين نكته را مبحث كليدي در انديشه او ميدانم سخنانم را به 2 بخش تقسيم ميكنم؛ در بخش نخست با نگاه تاريخي درباره نسبت نظر و عمل صحبت ميكنم و در بخش دوم به اين موضوع ميپردازم كه آرنت با اين مسأله چگونه مواجه شد، يعني سير فكري آرنت را با نظر به نسبت نظر و عمل در انديشه او به اختصار شرح ميدهم.
وضع بشر به روشني به موضوع عمل پرداخته است. در كتاب حيات ذهن كه يكي از آثار مهم آرنت محسوب ميشود نيز با مسأله حيات نظري مواجه ميشويم كه كانون بررسي آرنت در جلد اول اين كتاب است. او در كتاب «سرچشمه توتاليتاريسم» نشان ميدهد كه چه ساختارهاي نهادي، امكان عمل از منظر آرنتي را از ما سلب كرده است. در كتاب «آيشمان در اورشليم» با ربط و نسبت نظر و داوري عمل و ربط عمل و نظر و شر مواجه ميشويم. در كتاب انسان در اعصار ظلماني آرنت نشان ميدهد كه چگونه در اعصار ظلماني هنوز امكان عمل مسوولانه دستكم در قليلي از افراد باقي بماند و در كتاب تفكر و ملاحظات اخلاقي، خود عنوان كتاب گوياست كه ما با نسبت نظر و عمل مواجه هستيم و در كتاب انقلاب، خود رخداد انقلاب به عنوان يكي از مصاديق عمل مدنظر آرنت است. نظريهها در برابر پراكسيس، حيات نظري در برابر حيات عملي، از دوگانههاي معروف تاريخ فلسفه است، بلكه مسألهاي كه از دل آن بر ميآيد مسأله نظر و عمل است.
يكي از مسائلي كه ما خواسته و ناخواسته با آن درگير هستيم همين مسأله عمل و نظر است. بيشتر ما ميخواهيم كه تكليف عملمان را بدانيم و بعد دست به عمل بزنيم اما واقيعت ماجرا اين است كه جاهايي از زندگي مجبور به عمل هستيم، قبل از اينكه از حيث «نظر» به آن بينش و انديشه لازم رسيده باشيم. به تعبير ديگر فوريت و اضطرار عمل در اين مرحله مطرح است. اگر در اين مرحله دست به عمل نزنيد به اعتباري عمل كردهايد، البته در فلسفه اخلاق اعمال به 2 دسته تقسيم ميشود؛ اعمالي كه ارتكاب عمل هستند و اعمالي كه ترك عمل هستند. در برخي از موارد عمل نكردن ما به كاري، نوعي عمل است؛ در هر دو صورت كاري كه انجام ميدهيم و كاري كه از انجام آن صرفنظر ميكنيم مشمول داوري اخلاقي قرار ميگيرد، اگر بخواهيم به اصطلاح فلاسفه «پراگماتيك» (عملگرايانه) نسبت نظر و عمل را ترسيم كنيم ميتوانيم به چند مسأله مهم اشاره كنيم؛ مانند مسائلي كه در تاريخ فلسفه نظر فيلسوفان را به خودشان جلب ميكند، مثلا اينكه «نظر مقدم است يا عمل؟» اين پرسش بسيار مهمي كه فيلسوفان به آن پرداختهاند. موضوع مهم ديگري كه همواره محور توجه فيلسوفان است، اين كه آيا نظر صفت ذاتي ماست يا عمل؟! آيا خود عمل زاييده نظر نيست؟ برخي مدعي شدهاند كه خود فعاليت عملي نوعي از نظر نيست. آن چيزهايي كه مشمول داوري اخلاق ميشوند صرفا كردارهاي بيروني ما نيستند ما ميتوانيم فرآيند ذهني خودمان را نيز مشمول داوري اخلاقي قرار بدهيم، يعني ميتوانيم از فضيلتهاي ذهني و رذيلتهاي ذهني صحبت كنيم و به يك اعتبار، همانند برخي از فيلسوفان، منطق را شاخهاي از اخلاق كنيم و به نوعي نظر را در دل عمل بگنجانيم. پرسشي كه اينجا مطرح ميشود اين است كه آيا ما در هر عملي يك هسته نظري نمييابيم؟ هرچند كه اين ايده به شكل نظري درنيامده باشد. اگر به بحثهاي هايدگر در هستي و زمان، نظر كنيم ميبينيم در عملورزي روزمره، عنصري مربوط به فهم ديده ميشود هرچند كه اين فهم ما از نوع بينش نظري نيست.
نظر و عمل در تاريخ فلسفه
از ابتداي تاريخ فلسفه، بحث نظر و عمل براي فيلسوفان از جذابيت ويژهاي برخوردار بوده و توجه فيلسوفان دوران متفاوت را به خودش جلب كرده است. فيثاغورث ميگويد: زندگي همانند جشن است، افرادي كه به اين جشن ميآيند رويكردهاي مختلفي براي حضورشان دارند؛ برخي براي داد و ستد، برخي براي رقابت و برخي هم براي نظر ميآيند. افرادي كه براي نظرورزي به صحنه ميآيند، برترين اين گروه هستند. اين برترين گروهي كه فيثاغورث از آنها ياد ميكند در فلسفه و در قرون باستان جايگاه خود را حفظ ميكنند. نمونه ديگر پاسخ به مساله نسبت نظر و عمل را ميتوانيم در افلاطون ببينيم. براي افلاطون تئوريها يا نظركردن درحقيقت اشيا بايد باشد و آن بالاترين مرتبهاي است كه قرار است فلسفه به آنجا برسد. براي افلاطون خيلي مهم نيست كه فيلسوف به جزئيات زندگي هر روزه ما توجه نداشته باشد. براي افلاطون مقوله نظر از اهميت ويژهاي برخوردار است ولي او نظر را از عمل جدا نميداند و تزهاي اخلاقي افلاطون كه هيچكس دانسته بد نميكند يا فضيلت ناظر بر معرفت است، مربوط به همين موضوع است.
اگر شما صاحبنظر باشيد اهل عمل هم هستيد. به اين معنا كه نزد افلاطون حكمت هنوز دو پاره نشده است و بعد نظري و عملي حكمت با هم ربط وسيعي دارند، اما در آثار ارسطو اين دوپارگي را به راحتي احساس ميكنيم؛ ارسطو كتابي درباره اخلاق مينويسد و در خلال آن مطرح ميكند كه خدايان نيك بختترين هستند چون كارشان نظرورزي است. ارسطو با طرح اين موضوع به تقدم نظر بر عمل تأكيد ميكند، اما ارسطو مطرح ميكند كه وقتي ما ميخواهيم درباره اخلاق صحبت كنيم؛ بايد تجربه افراد مجرب را به ديده بگيريم. افرادي كه داراي تجربه شدهاند صاحب بصيرتي هستند كه آن بصيرت از نظرورزي صرف حاصل نميشود. در انديشه و آثار نوافلاطونيها تقدمنظر بر عمل به وضوح ديده ميشود و نوافلاطونيها براي نظر جايگاه ويژهاي در نظر ميگيرند و مفهوم صدور افلاطوني براساس همين ديدگاه است و نظر جنبه هستيشناسي بارزي پيدا ميكند.
از ديد ماركس، آدمي با كار است كه آدمي ميشود. در تعبير ماركس، آدمي حيوان كارگر است و ماركس با طرح اين موضوع عنوان ميكند كه برخي از مسائل نظري راهحل نظري ندارند و راه حل آنها عملي است، يعني ما براي اينكه فلان مسأله دوره خودمان را حل كنيم بايد با كنش، آن را طرح كنيم. در واقع با پراكسيس مسائل تئوري خودمان را حل كنيم. كانت كه با طرح بحث جدايي عقل عملي از عقل نظري زبانزد همه اهل فلسفه است.
براساس سه اثر وضع بشر، آيشمان دراورشليم و حيات ذهن ميتوان سير آرنت را درباره نسبت نظر و عمل بررسي كرد. نقطه عطف آرنت در اين ماجرا در كتاب آيشمان در اورشليم مطرح ميشود اما شكل سيستماتيكتر اين بيان را در حيات ذهن ميبينيم. مسأله مهم كتاب وضع بشر زندگي وقف عمل است، اگر وضع بشر را از طبيعت بشر جدا كنيم ميتوانيم در دو قالب حيات نظري و عملي آن را بررسي كنيم.
آرنت حيات وقف عمل را فارغ از استبداد نظر و عمل ميكند. او حيات وقف عمل را به اعتبار خودش كاوش ميكند و كاوش را بدون پيشداوريهايي كه اهل نظر نسبت به اهل عمل داشتند و بدون آنكه معيارهاي وقف نظر را حمل كند بر وقف نظر، ميگيرد. آرنت در زندگي وقف عمل سه فعاليت را از هم تميز ميدهد؛ يكي از آنها را زحمت مينامد، يكي را كار مينامد و ديگري را هم عمل به معناي اخص كلمه ميداند. آرنت ميان زحمت و كار، تمييز قائل ميشود و زحمت را بخشي از زندگي عملگرايانه عنوان ميكند كه در پي تأمين معاش و گذران زندگي واقع ميشود و زحمت را از ضروريات زندگي عنوان ميكند. پيوند ضرورت و زحمت با وجود اينكه براي آرنت مهم است و به نظر او پايه فعاليتهاي ماست، در مراتب زندگي وقف عمل در پايينترين مرحله قرار ميگيرد. كار براي آرنت به معناي ساختن است. كار براي آرنت برپا داشتن جهان به مفهوم آرنتي است. كار از ديدگاه او يعني انساني كردن طبيعت، حتي آرنت بحث از هنر را هم در بحث از كار ميگنجاند. آرنت در وضع بشر به صراحت مطرح ميكند كه در دوره ما گويي اهل عمل به واقع هنرمندان هستند. عمل از ديدگاه آرنت در صدر فعاليت عملي ما قرار ميگيرد. به نظر آرنت انسانيترين وجه ما در عمل خودش را نشان ميدهد. از ديدگاه آرنت عمل كرداري است فارغ از ضرورتهاي زندگي و دغدغه جهانسازي و انكشاف خويشتن ما در محملي بين اذهاني كه مقوم بر تكثر ميان آدميان است، صورت ميگيرد. در واقع ما به واسطه عمل كه گفتار و سخن هم ذيل اين عمل قرار ميگيرد در يك بستري كه فضاي ظاهر شدن براي ماست، كيستي خودمان را آشكار ميكنيم و در واقع انسان بودن خودمان را در معرض داوري ديگران قرار ميدهيم. اين فعاليت براي آرنت تعريفكننده سياست هم هست.
هاشمي: آرنت، تحت تأثير هايدگر
ايرانيان آشنايي با آرنت را مديون عزتالله فولادوند هستند. او با ترجمه كتابهاي «خشونت» و «انقلاب» ايرانيان را با اين فيلسوف آلماني آشنا كرد. محسن ثلاثي نيز با ترجمه كتابهايي مانند «خاستگاههاي توتاليتاريسم» به اين آشنايي كمك كرد. كتاب وضع بشر و حيات ذهن مهمترين كتابهاي ترجمه نشده آرنت به فارسي بودند كه كتاب نخست منتشر شده و كتاب دوم نيز از سوي مسعود عليا در دست ترجمه است. بهترين مدخل براي ورود به انديشه آرنت، كتاب «فلسفه هانا آرنت» اثر پاتريشيا جانسون با ترجمه خشايار ديهيمي است. «ديويد واتسون» نيز كتاب خوبي با عنوان «هانا آرنت» نوشت كه با ترجمه منصور انصاري در ايران منتشر شده است.
آرنت، متفكري بزرگ است. كتاب وضع بشر سرشار از مفهومپردازيهاي اوست كه وي بخوبي از عهده اين كار برآمده است. آرنت با موضوعي درگير ميشود و مدام به آن فكر ميكند تا به مفهومي روشن از آن برسد. آرنت با طرح مفهوم عمل، خود را به عنوان يك فيلسوف سياسي معرفي ميكند. اين مفهوم، قلب كتاب وضع بشر است. او اين اثر را به زبان انگليسي نوشت اما سنت نگارش و نظريهپردازي او آلماني است. او در اين كتاب به شدت تحت تأثير هايدگر است و به همين دليل برخي از نقدهايي كه به انديشه هايدگر وارد است، متوجه انديشه او هم ميشود.
سيدحسين امامي / جامجم