ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 6 دي 1404
شنبه 6 دي 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 25 دي 1390     |     کد : 31281

ستارگان حرم حسيني

سيد شريف رضي ، سيد شريف مرتضي ، شيخ يوسف بحراني ، وحيد بهبهاني ، سيد علي طباطبايي (صاحب رياض) ، ملا محمد صالح برغاني ، شيخ محمد حسن حائري (صاحب فصول) ، سيد ابراهيم قزويني (صاحب ضوابط) ، ميرزا محمد تقي شيرازي ، ملا حسينقلي همداني ، ...

سيد شريف رضي ، سيد شريف مرتضي ، شيخ يوسف بحراني ، وحيد بهبهاني ، سيد علي طباطبايي (صاحب رياض) ، ملا محمد صالح برغاني ، شيخ محمد حسن حائري (صاحب فصول) ، سيد ابراهيم قزويني (صاحب ضوابط) ، ميرزا محمد تقي شيرازي ، ملا حسينقلي همداني ، ...

اولين علامت بارگاه امام حسين(ع) از سوي قبيله‌ بني اسد كه در نزديكي كربلا سكني گزيده بودند بنا نهاده شد. آنها مراسمي خاص براي به خاك سپردن سيد الشهدا(ع) برگزار كردند و علامتي بر قبر شريف وي گذاشتند كه سايباني كوچك بر قبر حضرتش بود. با بر سر كار آمدن مختار بن ابي عبيده ثقفي كه حكومتش را به نام خونخواهي از قاتلان حسين(ع) در كوفه برقرار كرده بود، اين بارگاه پيش از پيش مورد توجه قرار گرفت.

از آن به بعد شيعيان رهسپار زيارت قبر شريف امام حسين(ع) و اهل بيت و صحابه آن حضرت شدند و اين قبر به قبله‌گاهي براي شيعيان بخصوص در كوفه، مدائن و شهر بصره تبديل شد و مختار در آن زمان بنايي در اطراف قبر شريف امام حسين(ع) ساخت و روستايي در آن منطقه تشكيل شد.بعد ها عالمان و فرهیختگان فراوانی توفیق حضور در جواز بارگاه با عظمت امام حسین (ع) را یافتند.

سيد شريف رضي

سيد رضي درسال 395ق. در محلة شيعه نشين بغداد چشم به جهان گشود. نسب وي از مادر با شش واسطه به امام زين العابدين علیه السلام و از پدر با پنج واسطه به امام هفتم علیه السلام مي‌رسد.

نامش محمد بود ولي بعد به «سيدرضي» يا «شريف رضي» شهرت يافت. روزي مادرش دست او را گرفت و به همراه برادرش سيد مرتضي به محضر فقيه بزرگ وقت، شيخ مفيد برد که در مسجد براثاي بغداد به تدريس و تعليم و تربيت شاگردان مشغول بود. وقتي چشمان شيخ به آن دو افتاد و درخواست مادرش را شنيد، بي‌اختيار اشک از گونه‌هايش جاري شد و گفت:

«شب گذشته در خواب ديدم در همين مسجد مشغول تدريس هستم، ناگهان خانم فاطمة زهرا علیها السلام وارد شد و در حالي که دست دو فرزندانش امام حسن و امام حسين علیهما السلام را گرفته بود به من فرمود: اي شيخ، دو فرزندانم را پيش تو آوردم تا به آنان فقه و دين بياموزي. [1]

از همين روز سيد رضي همراه برادرش سيد مرتضي در محضر شيخ مفيد زانوي تلمّذ زدند و علم دين آموختند

سيد رضي وقتي به مقام عالي از علوم اسلامي رسيد، خود به تعليم و تربيت شاگردان همت گمارد.

زماني که سيد رضي صاحب فرزند شد، ابو محمد مهلبي، وزير بهاء الدوله، هديه‌اي براي او فرستاد تا بدين وسيله از فرصت استفاده کند و دل سيد را به دست آورد، ولي سيد از قبول آن امتناع ورزيد.

وزير چند بار هديه را برگرداند و در آخرگفت: به قابلة نوزاد بدهيد. باز سيد نپذيرفت و فرمود: قابله غريبه نيست و از اعضاي خانوادة خودمان است و نيازي به هديه ندارد.[2] سيد آثار گرسنگي از خود به يادگار گذاشت که کتاب نهج البلاغه تنها نمونه‌اي از آن همه است.

شريف رضي در محّرم سال 406ق. در بغداد رحلت کرد. پيکرش را نخست درخانة خويش به امانت دفن کردند. بعد به کربلا انتقال دادند و در پشت حرم امام حسين علیه السلام کنار قبر ابراهيم مجاب نوادة امام کاظم علیه السلام به خاک سپردند. [3]

سيد شريف مرتضي

سيد مرتضي در ماه رجب سال 355 در شهر بغداد از مادر زاده شد. او نيز مانند برادرش سيد رضي، از محضر شيخ مفيد، شيخ صدوق و ديگران بهره علمي برد و پس از آن، حوزة درسي تشکيل داد و شاگرداني؛ مانند شيخ طوسي، ابوالصلاح حلبي، سلار ديلمي و قاضي بن براج تعليم و تربيت کرد. [4] در آن زمان، در شهر بغداد مرکز علمي و کتابخانه وجود نداشت براي نخستين بار مرکز علمي مهمي با نام «دارالعلم» با کتابخانة بزرگ و مجهّز تأسيس کرد و خانة مسکوني خود را براي اين مهم قرار داد. [5]

سيد مرتضي در زمان خود، مسؤوليت نقابت و امين حجاج و نظارت بر ديوان مظالم را بر عهده گرفت و از حقوق اجتماعي علويان در عصر خلفاي بني اميه دفاع کرد. [6]

آثار قلمي اين فقيه بزرگ، به نود عنوان مي‌رسيد که مهمترين آن «امالي» در فقه، تفسير و حديث و شعر است.

کتاب ديگرش «شافي» است که بهترين کتاب در موضوع امامت شناخته مي‌شود.

وي سرانجام در سن هشتاد سالگي، روز يکشنبه 25 ربيع الاول 436ق. در شهر بغداد به ديار حق شتافت. پيکرش را نخست در محلة کرخ بغداد، داخل منزلش به خاک سپردند و سپس به کربلا انتقال داده، در جوار قبر برادرش سيد رضي، جنب مقبرة ابراهيم مجاب، در حرم حسيني دفن کردند.

در سال 942ق. قبر اين عالم بزرگ به دستور بعضي از فرمانروايان روم نبش شد، ناگهان ديدند که بدن شريفش تازه بوده و حتي آثار حنا در دست­ها و صورتش نمايان است.[7]

شيخ يوسف بحراني

مرحوم بحراني در سال 1107 درقرية ماخور بحرين به دنيا آمد. مقدمات علوم را نزد پدر بزرگ و پدرش شيخ احمد آموخت. پس از آن، در درس شيخ احمد بلادي شرکت کرد. آنگاه به قطيف رفت و در آنجا به مدت دو سال در محضر شيخ حسين ماخوري تهذيب شيخ طوسي را تلمّذ نمود و از آنجا به کرمان و شيراز آمد و از اساتيد اين دو شهر نيز بهرة وافي برد و حدود چهارده سال امام جمعة شيراز شد.

در غائلة نعيم دان خان در سال 1156ق. که به شيراز حمله کرد و مردم را قتل عام نمود، او به ناچار از شيراز خارج شد و به فسا رفت و در آنجا کتاب معروف خويش «الحدائق الناضره في احکام العترة الطاهره» يک دورة کامل فقه شيعه را به رشتة تحقيق و تحرير در آورد.

بحراني بعدها در حوزة کربلا مستقر شد و شاگردان زيادي؛ مانند ملا مهدي نراقي، سيد بحرالعلوم، ميرزاي قمي و صاحب رياض را تعليم و تربيت کرد. وي آثار ارزشمندي را از خود به يادگار گذاشت که مهم‌ترين آن همين الحدائق بود و او را به «صاحب حدائق» معروف ساخت.

اين دانشمند بزرگ شيعه، نخست تفکّر اخباري يافت ولي طي مباحثي که با مرحوم وحيد بهبهاني داشت، اين مسلک را کنار گذاشت و به جمع اصولي‌ها و اجتهاد محوران پيوست.

به دنبال آن، بسياري از شاگردانش نيز چنين کردند و مرحوم بحراني با اين حرکت تاريخي، تحوّل شگرفي را در ميان عالمان و حوزه‌هاي علمي شيعه به وجود آورد. [8]

سرانجام او در 79 سالگي، چهارم ربيع الاول 1186 دار فاني را وداع کرد. وحيد بهبهاني بر پيکرش نماز خواند و در رواق شرقي حرم امام حسين علیه السلام پايين محل دفن شهدا به خاک سپرده شد.[9]

وحيد بهبهاني

محمد باقر، فرزند محمد اکمل، معروف به وحيد بهبهاني، درسال 1118ق. در اصفهان متولد شد. [10] پدرش از نوادگان شيخ مفيد و مادرش از نوادگان ملا صالح مازندراني (داماد علامه محمد تقي مجلسي) بودند.

او در عنفوان جواني پدر را از دست داد و در سن 17 سالگي عازم نجف شد و از محضر سيد محمد طباطبايي بروجردي و سيد صدرالدين قمي بهره برد. اين عالم متعهد به خاطر انجام تبليغ و ارشاد مردم، از نجف به بهبهان آمد.

و مدت سي سال در اين شهر به وظيفة ديني و اجتماعي خود عمل کرد. پيش از ورود او به اين شهر، مسلک اخباري­گري فرارگير بود که در اثر مبارزة وي با اين مسلک، روش اخباري­گيري براي هميشه از بهبهان رخت بر بست.[11]

وحيد بهبهاني پس از سي‌سال، دوباره به نجف بازگشت و چون اساتيد آنجا را براي خويش سودمند نيافت به کربلا هجرت کرد. در آن ايام، شهر و حوزة کربلا نيز از افکار اخباري­گري در امان نمانده بود و شيخ يوسف بحراني مجتهد و فقيه آن­ها محسوب مي‌شد. او چند روزي در جلسة درسي صاحب حدائق شرکت کرد و او را شخصيت معتدل و منصف يافت. بدين ترتيب وحيد بهبهاني جلساتي را با استاد اخباريان ادامه داد و مرحوم شيخ يوسف بحراني را به اصول گرايي راغب نمود. [12]

اين عالم بزرگ از عزّت نفس والايي برخوردار بود. به اندک قناعت مي‌کرد و از کسي هديه‌اي نمي‌پذيرفت. روزي سلطان آقا محمدخان؛ قرآني را که با ياقوت، الماس و زبرجد آراسته بود، براي ايشان هديه فرستاد ولي او نپذيرفت و به آورندگان فرمود: اين سنگ‌هاي قيمتي را از قرآن جدا کرده، آن‌ها را در بازار بفروشيد و به فقيران و تهي‌دستان بدهيد و قرآن را هم در نزد خود نگه داريد و هر روز آياتي از آن را تلاوت کنيد. آنگاه در را به روي مأموران شاه بست. [13]

سرانجام وي درشوال 1205ق. چشم از جهان فروبست و پيکر نحيفش در رواق شرقي حرم حسيني، پايين آرامگاه شهيدان به خاک سپرده شد. بعضي تاريخ فوت او را 1208 يا 1206 نيز ذکر کرده‌اند.[14]

سيد علي طباطبايي (صاحب رياض)

او در ربيع الأول سال 1161ق. در شهر کاظمين از مادر زاده شد. پدرش محمد علي و تبارش از جانب پدر به سادات حسني، معروف به طباطبايي مي‌‌رسد. مادرش خواهر وحيد بهبهاني است و خودش هم در نهايت داماد وي شد. صاحب رياض مقدمات را نزد پسر دايي‌اش محمد علي بهبهاني فرا گرفت. بعد سطوح عالي را از محضر دايي‌اش وحيد بهبهاني بهره برد و به درجة اجتهاد رسيد. آثار بسياري از وي تأليف شدکه مهم‌ترين آن «رياض المسائل في بيان الأحکام بالدلائل» است. از همين رو، وي به صاحب رياض مشهور شد.[15]

سيد علي طباطبايي به امر استادش، وحيد بهبهاني، کرسي درس در حوزة کربلا به راه انداخت و شاگردان بسياري؛ مانند شيخ ابوعلي (صاحب منتهي المقال)، شيخ اسد الله دزفولي (صاحب مقابس الأنوار)، سيد جواد حسيني عاملي (صاحب مفتاح الکرامه)، محمد صالح برغاني،سيد محمد باقر شفتي معروف به حجة الاسلام رشتي و سيد محمد مجاهد تربيت نمود.[16]

مرجعيت اين عالم بزرگ مصادف با فتنة وهابيت در عتبات عاليات بود. او در دفاع از حريم شهر کربلا، در سال 1217ق. ديوار بلندي پيرامون اين شهر احداث کرد و براي تأمين امنيت شهر، نيروي انتظامي تشکيل داد و از قبيلة بلوچي‌ها که داراي اندام قوي بودند، در اين نيرو استخدام کرد. در عمران و آبادي شهر اقدام اساسي نمود. خانه‌ها و باغ‌هاي فراواني خريد و وقف مستمندان و فقيران کرد. از جمله خدمات اين مرجع بزرگ در کربلا، تأسيس مسجد جامع اين شهر در سال 1220ق. است. اين مسجد در جنب بازار بزرگ تجاري کربلا است و داراي مصلاي بزرگي مي‌باشد. [17]

سرانجام سيد علي طباطبايي در سال 1231ق. در سن هفتاد سالگي به رحمت ايزدي پيوست. پيکر او در رواق مطهر امام حسين علیه السلام ، پايين پاي شهدا، جنب مقبرة دايي‌اش وحيد بهبهاني به خاک سپرده شد.[18]

ملا محمد صالح برغاني

ملا محمد صالح، فرزند ملا محمد ملائکه، به سال 1200ق. در روستاي برغان، از توابع کرج و در 38 کيلومتري شمال غربي اين شهر به دنيا آمد. مقدمات را در همان روستا آموخت و در ايام جواني، قرآن و نهج‌البلاغه را حفظ کرد. بعد به قزوين رفت و سطوح متوسط را در آنجا گذراند. سپس به اصفهان هجرت و مدتي هم از محضر ملا محمد بيد آبادي استفاده کرد. آنگاه به کربلا مشرف شد و در درس وحيد بهبهاني حضور يافت.

چند سال بعد در اثر شيوع وبا به ايران بازگشت مدتي در قم از محضر ميرزاي قمي و در مشهد از محضر ميرزا مهدي خراساني بهره برد. سرانجام بار دوم به عراق عزيمت کرد و در نجف از حوزة درسي سيد بحرالعلوم، صاحب رياض، علامه شيخ جعفر کاشف الغطا و ميرزا مهدي شهرستاني بهره‌هاي فراوان برد و به درجة اجتهاد رسيد.

او پس از تکميل تحصيلات به تهران آمد و در اين شهر ساکن شد. اين ايام مصادف با جنگ ايران و روسيه بود که بخشي از شهرهاي شمالي ايران به اشغال قواي روسيه در آمد.

اين مجتهد دردمند که شاهد بي‌کفايتي فتحعلي شاه قاجار بود، طي فتاوايي خواستار آن شد که هرگونه صلح و جنگ و قرار داد با کشورهاي اجانب زير نظر و با اذن فقهاي عظام انجام گيرد. شاه که از اين امر احساس خطر کرده بود، جلسه‌اي تشکيل داد و علماي تهران از جمله ملامحمد صالح برغاني را به کاخ گلستان دعوت کرد. مرحوم برغاني در حضور شاه به درخواست خويش با دليل و برهان تأکيد کرد. در پي‌ اين ماجرا، فتحعلي شاه دستور تبعيد او به عراق را صادر کرد.

برغاني درکنار آن، رهبري مبارزه با فرقه‌‌هاي انحرافي مانند شيخيه را بر عهده داشت و افکار وانديشه‌هاي انحرافي اين گروه را براي مردم آشکار ساخت. ميرزاي شيرازي بزرگ، اشرف الدين قزويني (معروف به نسيم شمال)، ميرزا کوچک خان جنگلي و سيد جمال الدين اسد آبادي از جمله شاگردان وي به شمار مي‌آيند.

از وي آثاري در فقه، اصول، تفسير، اخلاق و مواعظ به يادگار مانده است.

سرانجام وي غروب جمعة 27 جمادي الثاني 1271 در زيارت حرم سيد الشهدا و عبادت و عرض نياز به درگاه خدا، چشم از جهان فرو بست. طبق وصيتش در رواق غربي بالا سر حرم، متصل به ديوار، کنار پنجرة بالاسر به خاک سپرده شد. مقبره‌اش بقعة مخصوص دارد. [19]

شيخ محمد حسن حائري (صاحب فصول)

محمد حسين فرزند حاجي محمد رحيم بيک استاجلويي، در آخر سدة دوازدهم هجري، در ايوان کيف از توابع سمنان ديده به جهان گشود. پدرش از بزرگان ايل و طايفة استاجلو بود. او مقدمات را در تهران آموخت. بعد به نجف هجرت کرد و در آنجا از محضر برادرش شيخ محمد تقي ايوانکيفي (صاحب هداية المسترشدين) بهرة فراوان برد. در سال 1216ق. که وهابيان به شهر نجف حمله‌ور شدند و به قتل و غارت مردم پرداختند، او به همراه استاد و برادرش به اصفهان آمد و پس از اندکي که اين غائله خوابيد بار ديگر به عراق رفت و اين بار در حوزة کربلا ساکن شد و به تدريس، تعليم و تأليف پرداخت و در ادامه، مرجعيت و رهبري حوزة کربلا را به دست گرفت. [20]

آقا بزرگ تهراني در توصيف شخصيت و فعاليت‌هاي علمي و اجتماعي او مي‌نويسد:

«دانشمند فاضل و محقق بزرگ که در دانش اصول به عنوان مؤسس از او ياد مي‌شود، بي‌ترديد از برگزيدگانِ عالمان روزگارش به شمار مي‌رود. شاگردان زيادي از فقيهان و اصوليان از محضر او بهره‌مند شدند. او وظايف شرعي خود را که به عنوان يک مجتهد و مرجع تقليد بر عهده داشت، به نيکي انجام مي‌داد. به امور حوزه سامان مي‌بخشيد و در حرم مطهر امام حسين نماز جماعت مي‌خواند و تعداد زيادي از علما و طلاب و مردم صالح و شايسته در نمايش شرکت مي‌کردند. در ايام مرجعيت او فرقة شيخيه در کربلا درحال گسترش و تبليغ افکار انحرافي خود بودند ولي او هرگز سکوت اختيار نکرد و آرام نگرفت، بلکه مبارزة سخت و دشواري را با آنان آغاز کرد. و در نهايت آن‌ها را شکست داد و منزوي کرد.»[21]

روزي از اين عالم پرتلاش پرسيدند، اگر بداني چند ساعت ديگر به مرگت مانده است در اين چند ساعت چه مي‌کني؟ پاسخ داد: روي سکوي خانه‌ام مي‌نشينم تا نيازهاي مردم را برآورده سازم شايد کسي بيايد و از من چيزي بخواهد و نيازي داشته باشد، گرچه آن نياز، استخاره باشد.

کتاب ارزشمند «الفصول الغرويه في الأصول الفقهيه» از آثار ماندگار اوست که به همين سبب وي به «صاحب فصول» شهرت يافته است. سرانجام وي سال 1261ق. در کربلا چشم از جهان فرو بست و در يکي از حجره‌هاي کوچک حرم حسيني، در مقبرة سيد مهدي طباطبايي مقابل مقبرة صاحب ضوابط به خاک سپرده شد.[22] آقا بزرگ تهراني سال رحلت او را 1254ق. ذکر مي‌کند. [23]

سيد ابراهيم قزويني (صاحب ضوابط)

سيد ابراهيم، فرزند سيد محمد باقر در سال 1214ق. در قزوين به دنيا آمد. همراه پدر به کرمانشاه رفت و مقدمات را در حوزة آن شهر نزد اساتيد آموخت. بعد با اجازة پدر به کربلا مشرف شد و در حوزة اين شهر از محضر اساتيد بزرگي چون شريف العلماي مازندراني و سيد محمد مجا هد و شيخ موسي کاشف الغطا بهرة وافي ‌برد و به درجة عالي از اجتهاد رسيد و خود يکي از مدرّسان ممتاز اين حوزه در مؤسسة حسن خان سردار شد. [24] از شاگردان بارز وي مي‌توان حضرات آيات: شيخ حسين ترک، شيخ زين العابدين مازندراني، ملا علي کني، ميرزا محمد تنکابني (صاحب قصص العلما)، سيد محمد باقر خوانساري (صاحب روضات الجنات)، شيخ عبد الحسين تهراني (شيخ العراقين) و ميرزا ابوالقاسم کلانتر نام برد.[25]

اين عالم سختکوش، در فقه و اصول آثاري دارد. مهم‌ترين آن «ضوابط الأصول» است که در مسافرت به مکه مکرمه آن را به رشتة تأليف در آورد و به خاطر اهميت آن، به «صاحب ضوابط» شهرت يافت.

از جملة خدمات عمراني و اجتماعي او مي‌توان به بازسازي حرم و تذهيب ايوان صحن حضرت عباس علیه السلام ، باز سازي گنبدهاي حرم حضرت مسلم بن عقيل و هاني بن عروه، پاک سازي نهر حرم امام حسين علیه السلام ، ايجاد حصار براي شهر سامرا و تعمير حرم عسکريين و رسيدگي به وضعيت فقرا و مستمندان اشاره کرد. [26]

در شرح حال وي آمده است:

«چون ضياء السلطنه، دختر فتحعلي شاه، تحت تأثير شخصيت علمي او شد، فردي را به نزد آن فقيه سترگ فرستاد و پيشنهاد ازدواج به او داد. سيد رغبتي نشان نداد و در پاسخ گفت:

زندگي ما طلاب با زندگي شما شاهزادگان سازگاري ندارد. ضياء السلطنه پيام داد: من تمام هزينة زندگي تو و همسر و فرزندانت را تأمين مي کنم. صاحب ضوابط پاسخ داد: لازمة اين کارها، اين است که من از همسر و فرزندانم چشم بپوشم و به تو بيشتر توجه کنم و اين نهايت بي انصافي و کاري قبيح است و من هرگز مرتکب آن نمي­شوم. باز ضياء السلطنه اصرار کرد وگفت: من نمي­خواهم تو از زن و فرزندانت جدا شوي، فقط دوست دارم من هم يکي از همسران عائلة شما به شمار آيم وبه اين افتخار کنم ولي سيد ابراهيم باز هم نپذيرفت و جواب رد به او داد.» [27]

سرانجام او در سال 1264 در اثر بيماريِ وبا چشم از جهان فرو بست و جنب حرم امام حسين علیه السلام مقابل در، مشرف به قبة حضرت ابوالفضل علیه السلام ، کنار مقبرة شيخ محمد حسين معروف به صاحب فصول به خاک سپرده شد. [28]

ميرزا محمد تقي شيرازي

ميرزا محمد تقي، فرزند ميرزا محبّ علي، در سال 1258ق. در شيراز به دنيا آمد. پدرش او را در همان دوران جواني به کربلا فرستاد. محمد تقي در حوزة کربلا از محضر سيد علي نقي طباطبايي و فاضل اردکاني بهره برد. بعد به سامرا رفت و درآن جا به محضر درس ميرزاي شيرازي بزرگ شتافت و از شاگردان بارز استاد به شمار آمد.

پس از درگذشت استاد خود و وفات آيت الله سيد محمد کاظم يزدي، مرجعيت شيعه بر دوش وي نهاده شد. او در مسند مرجعيت، مبارزات طولاني را با استعمار انگليس آغاز کرد. در سال 1920م. انقلاب عشرين عراق را رهبري نمود. بيانيه‌ها و فتاواي بسياري در راستاي استقلال عراق و مبارزه با استعمارگري صادر کرد.

در آن زمان، نمايندة سياسي انگلستان به نام «سرپرسي کاکس» بارها از او خواست ديداري باوي داشته باشد ولي ميرزا نپذيرفت. بناچار کاکس بدون وقت قبلي به حضور او رفت اما با بي‌اعتنايي ميرزا مواجه گشت. اين فقيه مجاهد با چهره­اي آکنده از خشم و نفرت پشت به کاکس کرد. در اين حال نمايندة انگلستان دست از پادراز‌تر از محضر آن مرجع بزرگ بيرون آمد. ميرزا با اين عمل تاريخي نشان داد که مرجعيت شيعه هرگز دست دوستي و حسن نيت به سوي تجاوزگران سرزمين اسلامي که دستشان تا مرفق به خون مسلمانان و شيعيان آغشته است، دراز نخواهد کرد. [29]

ميرزاي شيرازي دوم در کنار مبارزات سياسي، از تعليم و تربيت شاگردان فاضل هم غفلت نداشت. عالمان بزرگي مانند: شيخ آقا بزرگ تهراني، شيخ عبدالکريم حائري يزدي، شيخ محمد جواد بلاغي، حاج آقا حسين قمي، شيخ محمد علي شاه آبادي (استاد اخلاق امام خميني) و سيد شهاب الدين مرعشي نجفي از پرورش يافتگان مکتب او به شمار مي‌آيند.[30]

سرانجام اين عالم مبارز در حساس‌ترين شرايط مبارزات مردم عراق که نياز مبرم به رهبري ايشان داشتند، به وسيلة ايادي دشمن مسموم شد و در شب چهار شنبه سوم ذيحجة 1338ق. چشم از جهان فرو بست. پيکر پاک او پس از تشيع باشکوه در صحن حرم امام حسين علیه السلام ، ضلع شرقي قبله به خاک سپرده شد. [31]

ملا حسينقلي همداني

مرحوم ملا حسينقلي در سال 1239ق. در روستاي «شوند درگزين» از توابع همدان ديده به جهان گشود. دروس مقدماتي را در زادگاهش فرا گرفت. وي براي ادامة تحصيل به تهران آمد. در حوزة تهران از محضر آيت الله شيخ عبد الحسين تهراني (شيخ العراقيين) استفاده کرد. بعد به سبزوار رفت و در آنجا از محضر ملا هادي سبزواري، آب حکمت و معرفت نوشيد. سپس به نجف اشرف هجرت کرد و در حلقة درس استاد سترگ شيخ انصاري نشست و به درجة اجتهاد مفتخر شد و بعد از رحلت شيخ، به تدريس خارج فقه و اصول همت گمارد. او در عرفان و اخلاق از شاگردان خاص عارف عامل، سيد علي شوشتري به شمار مي‌آمد.

آخوند ملاحسينقلي همداني تصميم گرفته بود پس از رحلت استادش شيخ انصاري به تدريس خارج فقه و اصول ادامه دهد ولي توصية استاد ديگرش سيد علي شوشتري، سرنوشت او را تغيير داد. در همين ايّام نامه‌اي از استاد اخلاقش به وي رسيد که در آن تأکيد شده بود از تدريس فقه و اصول بکاهد و بر تأسيس مکتب اخلاقي و عرفاني همت گمارد.

اين معلم بزرگ اخلاق، به توصية استادش عمل کرد و در تعليم و تربيت اخلاقي و عرفاني نفوس مستعده کوشيد و شاگردان زيادي را در اين وادي تحويل جهان اسلام وتشيع داد. حضرات آيات شيخ محمد بهاري همداني، سيد احمد کربلايي، سيد عبدالحسين لاري، سيد محمد سعيد حبوبي، سيد جمال الدين اسد آبادي، ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي، سيد حسن امين عاملي (صاحب اعيان الشيعه)، سيد حسن صدر عاملي (صاحب کلمه اَمل الآمل) و ديگران از شاگردان او به شمار مي‌آيند.

علامة طباطبايي از استادش سيد علي قاضي نقل مي‌کند: در ايام تشرّفم به نجف، روزي در کوچه‌اي فردي را ديدم که کنترل کافي بر خويش نداشت. از کسي پرسيدم: آيا اين مرد اختلال حواس دارد؟ گفت: خير، او هم اکنون از جلسة درس اخلاق آخوند ملاحسينقلي همداني برخاسته است و اين حالت که مي‌بيني از تأثير کلام و تصرف روحي آن جناب است![32]

سرانجام اين عارف کامل پس از عمري تلاش در راه تعليم و تربيت نفوس، روز 28 شعبان 1311ق. در شهر کربلا به لقاي پروردگار شتافت. پيکر شريفش در ايوان غربي بزرگ از صحن امام حسين علیه السلام حجرة چهارم (مقابل قتلگاه) به خاک سپرده شد. [33]

برای مطالعه بیشتر در این رابطه می توانید بخش عتبات کتابخانه تخصصی پایگاه اطلاع رسانی حج را در اینجا ملاحظه نمایید.


--------------------------------------------------------------------------------

[1] . اعيان الشيعه، ج9، ص216

[2] . سيماي فرزانگان، ص401

[3] . مشاهير المدفونين في کربلا، سلمان هادي آل طعه، ص32

[4] . گلشن ابرار، ج1، ص62 ـ 61

[5] . علامه اميني، الغدير، ج4، ص268

[6] . همان، ص205

[7] . گلشن ابرار، ج1، ص68

[8] . گلشن ابرار، ج1، ص272

[9] . مشاهير المدفونين في کربلاء، ص92

[10] . اعيان الشيعه، ج9، ص182

[11] . گلشن ابرار، ج1، ص278

[12] . فوائد الرضويه، ص407

[13] . همان، ص406

[14] . اعيان الشيعه، ج9، ص182

[15] . فوائد الرضويه، ص324

[16] . گلشن ابرار، ج3، ص130

[17] . همان، ص128

[18] . اعيان الشيعه، ج8 ، ص314

[19] . ر.ک: گلشن ابرار، ج8 ، ص126 و اعيان الشيعه، ج9، ص369

[20] . گلشن ابرار، ج8 ، ص120

[21] . نقباء البشر، ج1، ص391

[22] . اعيان الشيعه، ج9، ص233 و فوائد الرضويه، ص501

[23] . نقباء البشر، ج1، ص391

[24] . فوائد الرضويه، ص9

[25] . گلشن ابرار، ج89 ، ص108

[26] . همان، ص109

[27] . قصص العلما، ص11

[28] . فوائد الرضويه، ص9

[29] . اعيان الشيعه، ج9، ص192

[30] . گلشن ابرار، ج1، صص453 و 454

[31] . مشاهير المدفونين في کربلاء، ص57

[32] . براي آگاهي بيشتر ر.ک: گلشن ابرار، ج3، ص160

[33] . فوائد الرضويه، ص 148 و مشاهيرالمدفونين، ص206 




نوشته شده در   يکشنبه 25 دي 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode