خلافت عمر بن عبدالعزيز اموى در سال 99 هجرى قمرى
عمر بن عبدالعزيز، هشتمين نفرى است كه از خاندان بنىاميه به خلافت دست يافت. وى گرچه از اين طايفه ناحق و ضدولايت است، وليكن نسبت به خلفاى پيش از خود و پس از خود از بنىاميه، نام نيكى از خود برجاى گذاشت و بسيارى از كردارهاى وى، مورد ستايش دوستان و مخالفان بنىاميه، از جمله مورخان و سيرهنگاران اهل سنت قرار گرفته است.
پدرش در سنين كودكى وى وفات يافت و سرپرستى عمر بن عبدالعزيز را عمويش عبدالملك بن مروان (پنجمين خليفه اموى) بر عهده گرفت و وى را به جمع فرزندان خود افزود و حتى بر برخى از آنان، او را ترجيح مىداد.
عبدالملك، دختر خود فاطمه را به عقد عمر بن عبدالعزيز درآورد.
عمر بن عبدالعزيز در 25 سالگى از سوى پسرعمويش وليد بن عبدالملك به فرماندارى مكه، مدينه و طائف منصوب گرديد و اين مقام را از سال 86 تا 93 قمرى بر عهده داشت. وى در آغاز فرماندارى خود بر حجاز، ده تن از فقهاى برجسته مدينه را گردآورد و آنان را مشاور خود ساخت و به آنان سوگند داد كه او را در احقاق حق و نهى از باطل يارى دهند و خود را موظف ساخت كه از رايزنى و پيشنهادات آنان، لحظهاى غافل نسازد.
سرانجام با حسادت حجاج بن يوسف ثقفى(عامل وليد در عراق) و شكايت وى در نزد خليفه نسبت به عمر بن عبدالعزيز، مبنى بر اين كه وى مخالفان دولت بنىاميه را در مكه و مدينه پناه مىدهد و آنان را در ابراز عقيده خويش آزاد مىگذارد، خليفه از او ناخرسند شد و وى را در سال 93 قمرى، از امارت حجاز معزول ساخت و به جاى وى، عثمان بن حيان را منصوب كرد.
امّا پس از آن كه سليمان بن عبدالملك، به خلافت رسيد، از عمر بن عبدالعزيز دلجويى كرد و وى را از مشاوران عالى رتبه خويش قرارداد و تلاش كرد از انديشهها و نظرات وى پيروى كند.
عمر بن عبدالعزيز بر اين عقيده بود كه با سفارشها و اندرزهاى خويش، سليمان بن عبدالملك را به اصلاحات وادار و از منكرات و رفتارهاى ناپسند بازدارد.
سليمان بن عبدالملك در دهم و به روايتى در بيستم صفر سال 99 قمرى در شهر دابق، در سرزمين قسرين، وفات كرد و در هنگام وفاتش طى وصيتنامهاى، عمر بن عبدالعزيز را ولىعهد و جانشين خود معرفى كرد.
عمر بن عبدالعزيز پس از به دست گرفتن خلافت، نخستين كارش اين بود كه هر چه از همسرش فاطمه بنت عبدالملك، از قبيل جواهرات، زينتآلات، اراضى و دارايىهاى ديگر در نزدش بود به بيتالمال بازگردانيد و به همسرش گفت: من و تو و اين اموال در يك خانه نمىگنجيم!
ولى هنگامى كه وفات كرد و يزيد، برادر همسرش به خلافت رسيد، همه آن دارايىها را به خواهرش بازگردانيد. فاطمه نپذيرفت و گفت: نمىخواهم به هنگام زنده بودن همسرم از او اطاعت كرده باشم و پس از مرگش نافرمانى كنم. آنگاه، يزيد همه آن دارايىها را در ميان اهل خانه و كسان خود تقسيم كرد.
سرانجام عمر بن عبدالعزيز، پس از دو سال و پنج ماه خلافت، در 39 سالگى بدرود حيات گفت.
تاريخ درگذشت وى، رجب سال 101 و بنا به روايتى جمادى سال 102 هجرى قمرى در "ديرسمعان" از مناطق شام است.
عمر بن عبدالعزيز، پيش از وفات، به مدت بيست روز بيمار بود و پس از آن وفات كرد و در همان دير سمعان به خاك سپرده شد.
پس از او، يزيد بن عبدالملك به عنوان نهمين خليفه اموى بر تخت خلافت تكيه زد و آن چه را كه عمر بن عبدالعزيز انجام داده بود، همه را دگرگون ساخت، و روش نابخردانه خلفاى پيشين بنىاميه را در پيش گرفت.