دلش می خواد عینکی
ببینه یک روستا رو
می خواد تماشا کنه
آدم های اون جا رو
در ندارن فکر کنم
خونه ها تو روستا
یه دونه کوه هم اون جاست
درست به قدّ بابا
راننده یک هو پاشو
می زنه روی ترمز
اومده توی جاده
گله ی گوسفند و بز
اتوبوسه می ایسته
یه چرخ اون پنجره
کنار جاده یک بز
داره علف می چره
چند تا خونه اون بالا
ساخته شده پای کوه
- ببین بابا یه روستا
سبز شده بالای کوه!