اپيزودهاي مختلف سريال «بازرس مورس» در قالب فيلم هاي مستقل از تلويزيون پخش ميشود
شخصيتي تراژيك كه قهرمان نيست
جام جم آنلاين: شبكه 3 سيما هفته قبل يكي از اپيزودهاي مجموعه تلويزيوني «بازرس مورس» به نام «برزخ مردگان» (ساخته جان مدن) را به صورت يك فيلم سينمايي نمايش داد.
اين چندمين بار بود كه يكي از اپيزودهاي مستقل اين مجموعه به عنوان فيلمي سينمايي به روي آنتن رفت. مطلب زير به اين بهانه نگاهي دارد به مجموعه موفق تلويزيوني بازرس مورس و در دل آن به توضيح اين نكته ميپردازد كه چگونه اپيزودهاي اين كار تلويزيوني ميتواند به صورت فيلمهاي سينمايي مستقل هم به نمايش درآيد.
شايد كمتر كسي بداند جان مدن، فيلمساز مطرح و غيرمتعارف سينماي انگلستان كه در كارنامهاش فيلمهايي مثل «بدهي»، «شكسپير عاشق»، «مدرك» و «ماندولين كاپيتان مورلي» را دارد، يكي از كارگردانان اصلي مجموعه درام و پليسي بازرس مورس است. او در يكي از گفتوگوهاي خود اعلام كرد همكاري با مجموعه تلويزيوني يكي از افتخارات بزرگ كاري و حرفهاي اوست. در حقيقت، توني وارن فيلمنامهنويس سرشناس تلويزيوني زماني كه قرار شد قصه نوولهاي معروف جنايي كالين دكستر به نام بازرس مورس را تبديل به يك مجموعه فيلمنامه كند، جان مدن را به عنوان كارگردان اصلي اين مجموعه تلويزيوني در ذهن داشت. رسانههاي گروهي از توني وارن به عنوان خالق تصويري مجموعه بازرس مورس اسم ميبرند، در حالي كه خالق معنوي و نوشتاري آن كالين دكستر 80 ساله است. اين مجموعه خيلي سريع توانست به صورت يكي از پربينندهترين كارهاي تلويزيوني انگليسي در ژانر درام كارآگاهي درآيد و اين در حالي بود كه سازندگان و تهيهكنندگان آن تا حد زيادي به حال و هوا و قصه نوولهاي پرخواننده دكستر وفادار ماندند. منتقدان تلويزيوني يكي از دلايل استقبال بالاي تماشاگران از مجموعه بازرس مورس را در همين وفاداري صادقانه ميدانند.
بازرس مورس به روايت دكستر
بحث توليد يك مجموعه دنبالهدار تلويزيوني از ماجراجوييهاي مجموعه نوول كالين دكستر اولين بار در سال 1986 مطرح شد. اين اتفاق زماني رخ داد كه مجموعه كتابهاي پليسي و دلهرهآور دكستر در ارتباط با ماجراجوييهاي بازرس مورس ميليونها خواننده داشت و عموم مردم و تماشاگران تلويزيوني، قصههاي آگاتا كريستي (و از جمله «پوآرو») را خوانده و روي صفحه كوچك تلويزيون ديده بودند. به همين دليل، تهيهكنندگان بازرس مورس اطمينان داشتند كه توليد يك مجموعه تلويزيوني درباره اين كارآگاه سرسخت و نكتهسنج ميتواند بينندگان بيشماري را جذب خود كند. خط اصلي قصه مجموعه ـ كه در هر اپيزود با داستان و ماجراجوييهاي جديدي همراه ميشد ـ درباره يك مامور عاليرتبه و كاركشته اداره پليس به نام بازرس مورس است كه همراه با معاون هميشگي خود گروهبان لوئيس، راهي محلهايي ميشدند كه در آنها حادثه يا جرمي اتفاق افتاده است. مورس و لوئيس در طول قصه به حل معماهايي ميپردازند كه حول و حوش آن ماجرا به وجود آمده و با حل اين معماها، كليد اصلي حل ماجرا را پيدا ميكنند. جان تاو، بازيگر معروف تلويزيوني انگلستان در اين مجموعه نقش مورس را بازي كرده و كوين واتلي هم گروهبان لوئيس قصه است. خود كوين دكستر، خالق اصلي ماجراهاي مجموعه كتاب و مجموعه تلويزيوني آن هم در چند اپيزود تلويزيوني به عنوان بازيگر مهمان در نقشهاي كوتاهي ظاهر شد.
بازرس مورس اولين بار در سال 1987 روي آنتن رفت و فصل اول آن جزو پربينندهترين كارهاي تلويزيوني شد. سازندگان مجموعه قبل از پخش عمومي مجموعه نسبت به پربيننده شدن آن اطمينان كامل داشتند، زيرا از بهترين عوامل سينمايي و تلويزيوني براي توليد محصول خود كمك گرفته بودند. به همين دليل، آنها همزمان با شروع پخش فصل اول مجموعه، كار نگارش و آمادهسازي فيلمنامههاي فصلهاي بعدي را آغاز كرده بودند. همزمان با استقبال تماشاگران از بازرس مورس، تهيهكنندگانش خبر توليد فصل دوم آن را اعلام كردند. اين در حالي است كه به دليل طولاني بودن زمان هر اپيزود مجموعه، توليد آن حال و هوايي سينمايي داشت و گروه سازنده كار خود را به گونهاي انجام ميدادند كه انگار در حال توليد و ساخت يك فيلم سينمايي هستند و نه توليد اپيزودهاي يك مجموعه تلويزيوني. داستانهاي دكستر، پرحجم و طولاني هستند و همين مساله باعث شد تا تهيهكنندگان بازرس مورس تصميم بگيرند به زمان طولاني رخدادهاي قصههاي اين نويسنده وفادار بمانند. به اين ترتيب، طول زماني هريك از اپيزودهاي مجموعه «بازرس مورس» بين 100 تا 110 دقيقه شد و جالب اين كه تماشاگران هيچ وقت از طولاني بودن زمان مجموعه شكوه نكردند. اين در حالي است كه به صورت معمول زمان مجموعههاي تلويزيوني بين 45 تا 60 دقيقه است و بيشتر از اين نميشود. طول زماني بالاي اپيزودهاي بازرس مورس امكان پخش مستقل آنها به صورت فيلمهاي سينمايي متفاوت و مستقل هم فراهم كرد.
اقتباس تصويري از داستانهاي خواندني
موفقيت ماجراجوييهاي بازرس مورس در محدوده آكسفورد شهر لندن و توانايي او در حل پروندههاي مرموز قتل و جرم و جنايت باعث شد تا 12 فصل مجموعه بازرس مورس در فاصله سالهاي 1987 تا 2000 تهيه شود. با احتساب فاصلههاي زماني چندماههاي كه بين توليد فصلهاي جديد و بعدي مجموعه پيش آمد، در كل 33 اپيزود 100 دقيقهاي (كه گاهي اين زمان تا 120 دقيقه هم افزايش مييافت) تهيه و پخش شد. سازندگان مجموعه از همان ابتداي كار به سراغ مطرحترين و تواناترين چهرههاي هنري انگليس رفتند و دكستر، خالق مجموعه داستانهاي بازرس مورس هم همكاري نزديكي با اين مجموعه كرد. اين نويسنده جنايينويس يك بار در گفتوگويي اظهار كرد: «حال و هوا و قصه قسمتهاي مختلف نوول من تصويري بود و هنگام نگارش آن خودم احساس ميكردم در حال انجام يك كار هنري و تصويري هستم و نه يك قطعه ادبي. اين نكتهاي بود كه خوانندگان داستانها و منتقدان ادبي هم به آن اشاره كرده بودند. ميدانستم روزي اين قصه تبديل به يك كار تلويزيوني دنبالهدار ميشود. وقتي توني وارن، فيلمنامهنويس قديمي تلويزيون با من تماس گرفت و گفت او و همكارانش قصد توليد مجموعه بازرس مورس را دارند، ميدانستم آن را بدون نظر و مشاورت من جلوي دوربين نخواهند برد. از همكاري با اين مجموعه خشنودم و باورم اين است كه اقتباس تصويري خوب و قابل قبولي از نوشتههايم كردهاند».
فيلمنامه اولين اپيزود مجموعه به نام «مرگ جريكو» (كه پيش از اين به صورت يك فيلم سينمايي از شبكه 3 پخش شده) را آنتوني مينگلا نوشت، كسي كه مدتي بعد به صورت يكي از بهترين فيلمسازان مستقل سينماي انگلستان درآمد. اين اپيزود در ايام تعطيلات كريسمس 1987 پخش شد، ايامي كه از آن به عنوان بهترين زمان براي معرفي خوب يك مجموعه تلويزيوني اسم ميبرند. پخش هر اپيزود مجموعه با احتساب آگهيهاي تلويزيوني كه در لابهلاي صحنههاي هر قسمت پخش ميشد، حدود 2 ساعت طول ميكشيد و جالب است كه تماشاگران تلويزيوني هيچ وقت نسبت به بالا بودن زمان پخش مجموعه اعتراض نكردند. تهيهكنندگان بازرس مورس در شرايطي 33 اپيزود آن را توليد و پخش كردند كه داستانهاي ادبي دكستر در رابطه با ماجراجوييهاي بازرس مورس فقط 13تا بود.
20 اپيزود ديگري كه براساس ماجراجوييهاي مورس توليد شده، فيلمنامههاي مستقلي بودند كه توني وارن و 5 فيلمنامهنويس تلويزيوني با مشاوره دكستر (و بر مبناي شخصيت مورس و حال و هواي حكايتهاي او) نوشتند.
نكته: مورس شخصيتي است كه استعداد و هوش او در موقعيتهايي كه مانع از نمايش تواناييهايش ميشوند به هدر ميرود و او نميتواند خود را به مثابه يك قهرمان معرفي كند. همين نكته است كه بر جذابيت بازرس مورس ميافزايد و باعث شهرت او ميشود
جان مدن، كارگردان اپيزودهاي اول بازرس مورس ميگويد: «همكاري من با اين مجموعه پس از كارگرداني 4 اپيزود به پايان رسيد. از ابتداي كار هم قرار نبود تنها من كارگرداني اپيزودهاي مختلف مجموعه را انجام دهم. هر اپيزود شبيه يك فيلم سينمايي با طول زماني بالاي 100 دقيقه بود. مطمئن نبودم تماشاگران تلويزيوني از مجموعهاي با اين طول زماني بالا استقبال زيادي كنند. همه عوامل كار حرفهاي بودند و به اين مساله افتخار ميكرديم كه ما اولين گروهي هستيم كه مجموعهاي تلويزيوني با معيارها و استانداردهاي سينمايي ميسازيم. تاريخ رسانه تلويزيون اين افتخار را به نام ما ثبت كرد. حضور كارگردانان مختلف براي كارگرداني اپيزودهاي مختلف مجموعه، حال و هواي ويژهاي به قسمتهاي مختلف آن داده و ماجراجوييهاي آنها را جذابتر و متنوعتر كرده است. از بين 6 فيلمساز ديگري كه اپيزودهاي بعدي مجموعه را كار كردند، 2 اپيزودي را كه در آغاز دهه 90 ميلادي توسط دني بويل (كارگردان فيلم اسكاري «ميليونر زاغهنشين») كارگرداني شد را بيشتر از بقيه ميپسندم».
تغييرات در شخصيت دستيار مورس
توني وارن كه وظيفه اصلي را در خلق مجموعه بازرس مورس داشت، حال و هواي قصههاي دكستر را تا حدودي امروزيتر كرد تا تماشاگران تلويزيوني ارتباط راحتتري با آن برقرار كنند. به گفته او: «دكستر اولين داستان بازرس مورس خود را در سال 1975 نوشت و حدود 10 سال بعد كه ما ميخواستيم نسخه تلويزيوني آن را توليد كنيم، شرايط اجتماعي و فرهنگي تغييراتي كرده بود. به همين دليل تصميم گرفتيم بعضي قسمتهاي نوول و آدمهاي آن را تغيير دهيم. احساس كردم اين تغييرات ميتواند باعث جذب تعداد بيشتري تماشاچي به مجموعهمان شود. دكستر هم مخالفتي با اين تغييرات نكرد و فقط گفت دست به تركيب شخصيت بازرس مورس كه شكلدهنده اصلي قصههايش است، نزنيم. خوشبختانه او مورس را خيلي خوب و امروزي به تصوير كشيده بود و نيازي نميديدم كه در او دخل و تصرفي كنم. اما در رابطه با شخصيت گروهبان لوئيس ـ همكار مورس ـ ميخواستم كارهايي انجام دهم. او در قصه دكستر مردي اهل منطقه ولز با سن بالا بود كه پيشينهاي در دنياي بوكس داشت. او را اينگونه نميپسنديدم. پس اصليت او را عوض كردم و سنش را پايين آوردم و او را صاحب خانواده كردم. در اين حالت، او و مورس زوج همكار خوب و مناسبي به نظر ميرسيدند.»
مورس، هوشيار و خلاق
جانتاو، بازيگر نقش بازرس مورس، اين شخصيت را آدمي مستقل ميداند كه برگرفته از شخصيتهاي كلاسيك مثل جيمزباند يا شرلوك هلمز نيست و كاملا متفاوت از آنهاست. او اين شخصيت را موجودي متضاد و متناقض توصيف ميكند كه بازي در نقش آن بسيار دشوار و سخت بود و چنين ادامه ميدهد: «بازرس مورس آدمي هوشيار و خلاق است كه نميتوانيم بگوييم هميشه حق با اوست و درست ميگويد. خيلي وقتها او آدمها را اشتباهي دستگير كرده و نتيجهگيريهاي غلطي ميكند. به همين خاطر برعكس بسياري از شخصيتهاي كلاسيك قصههاي كارآگاهانه، او نميتواند كار خود را درست و حسابي انجام دهد. از اين نظر، مقايسه كردن او با كساني مثل هلمز و جيمزباند يك اشتباه است. از آنجا كه وي شخصيت غير يكدستي دارد، بازي به جاي او هم با مشكل همراه است. شما در مقام بازيگر، با شخصيتي مشخص روبهرو نيستيد كه آن را در جلوي دوربين ارائه دهيد. او آدمي پيشبيني نشده با يكسري اعمال غيرقابل كنترل است و بايد خيلي هوشيار باشيد كه بتوانيد اين تنوع و تناقضات را به صورتي درست و منطقي بازي كرده و به نمايش بگذاريد.»
شكست در زندگي شخصي
منتقدان تلويزيوني، شخصيت مورس را به عنوان آدمي ارزيابي ميكنند كه حال و هواي تازهاي در قصه مجموعههاي پليسي و كارآگاهي ارائه كرد كه تا قبل از آن در ديگر كارهاي مشابه اين ژانر ديده نشده بود. به گفته آنها، مورس شخصيتي است كه استعداد و هوش او در موقعيتهايي كه مانع از نمايش تواناييهايش ميشوند به هدر ميرود و او نميتواند خود را به مثابه يك قهرمان معرفي كند. همين نكته است كه بر جذابيت بازرس مورس ميافزايد و باعث شهرت او ميشود. نوع شخصيتي كه از مورس ارائه ميشود (او به سلامتي خود اهميتي نميدهد و از آن غافل است، در خوردن و آشاميدن زيادهروي ميكند، زندگي شخصياش سرشار از شكستهاي پيشبيني نشده است و...) بيشتر او را به عنوان يك شخصيت تراژيك معرفي ميكند تا يك قهرمان خوشفكر و بزن بهادر از نوع كلاسيك آن، مرگ مورس هم در اپيزود نهايي مجموعه به دليل مشكل و ايست قلبي است كه اشارهاي بر همين تراژيك بودن شخصيت او ميكند. وي نه در جريان يك ماموريت سخت و درگيري با شخصيتهاي منفي قصه، كه به دليل يكي از مشكلات شخصي كه دارد، ميميرد. اين نوع به پايان رساندن زندگي يك بازرس پليس كه شخصيتمحوري قصه يك مجموعه است، كاملا در تضاد يا نوع شخصيتپردازي صورت ميگيرد كه به صورت معمول در مجموعههاي مشابه ميبينيم و منتقدان سينمايي تاكيد زيادي روي اين تفاوت ميكنند.
موفقيت مجموعه تلويزيوني بازرس مورس باعث شهرت بيشتر تمام عوامل اصلي توليد آن شد. كارگردانان و 2 بازيگر اصلي مجموعه پس از پخش عمومي آن اعتبار بيشتري پيدا كردند، ولي برنده اصلي كوين دكستر نويسنده داستانهاي بازرس مورس بود. او كه به طور اتفاقي در يك بعدازظهر باراني يك روز تعطيل، شخصيت مورس را روي ميز غذاخوري آشپزخانه منزل خود خلق كرد، بيشترين سود مادي و معنوي را از موفقيت نسخه تلويزيوني بازرس مورس برد. محبوبيت اين مجموعه در بين مردم عادي، توجه عمومي را به نوولهايي جلب كرد كه دكستر قبل از اين نوشته بود و باعث فروش بيشتر آنها شد. تهيهكنندگان بازرس مورس در سال 2005 دنبالهاي بر اين مجموعه با نام «لوئيس» توليد كردند. لوئيس كه در يك اپيزود تهيه شد، كوين واتلي را در نقش لوئيس معاون مورس داشت. مدتي بعد 3 اپيزود ديگر هم در همين رابطه توليد و در سالهاي 2007 و 2010 به روي آنتن رفت. مدتي قبل اعلام شد قرار است سري جديد بازرس مورس با نام «انداوور» (نام كوچك بازرس مورس) مقابل دوربين برود. قصه مجموعه نوعي پيش درآمد به قصه مجموعه اصلي است و ماجراهايش قبل از شروع قصه نسخه اصلي در سال 1987 اتفاق ميافتد. كالين دكستر مشغول نوشتن سرفصلهاي اپيزودهاي مختلف اين مجموعه است. خط اصلي قصه مجموعه در سال 1965 اتفاق ميافتد و مورس جوان را در روزهاي دانشگاه دنبال ميكند.
نقش مورس جوان را شاون ايوانز بازي خواهد كرد. نكته جالب درباره اين مجموعه حضور ابيگيل تاو ـ دختر جان تاوـ در يكي از نقشهاي اصلي است.
كيكاووس زياري / جام جم