ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 1 مرداد 1403
دوشنبه 1 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 28 بهمن 1386     |     کد : 303

سالگرد قیام 29 بهمن تبریز به همراه اسناد و تصاویر

 

27 بهمن 1386


اعلامیه مجلس ترحیم آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی در تبریز

رحلت حاج آقا مصطفی خمینی به فرموده حكیمانه حضرت امام «از الطاف خفیه الهی» بود. این رحلت غریبانه ایران را در ماتم فرو برد، تبریز یكی از كانون‏های مُهم تاریخ انقلاب هم به این مناسبت شاهد مراسم باشكوهی بود كه این مراسم و تجلیل از حضرت امام و آرمان‏های مقدس وی نقش مهمی در قیام 29 بهمن به مناسبت چهلم شهدای قیام 19 دی قم داشت:
مختصر فضای باز سیاسی موجود، اندكی از فشار و اختناق كاست، جلسات هفتگی روضه‏خوانی در منزل آقای قاضی (در واقع جلسه سیاسی و مذهبی بود) در تبریز گسترده‏تر شد؛ به طوری كه شركت‏كنندگان آن هر هفته بیشتر می‏شدند. گرچه هنوز هم در كنترل شدید بودند. اول آبان 1356 خبر شهادت فرزند رهبر دور از وطن نهضت، ایران را متوجه یاد و نام امام خمینی(ره) كرد.

یكی از نزدیكان آقای قاضی در این مورد می‏گوید:
«آقای قاضی علاقه خاصی به حضرت امام(ره) داشتند. شاید من كمتر نظیرش را دیده‏ام. در رحلت آیت‏اللَّه سیدمصطفی خمینی هم ایشان بسیار ناراحت و دلگیر بودند. حتی به من گفتند اگر یكی از فرزندان من و یا همه‏شان در می‏گذشتند، من این چنین ناراحت نبودم كه از رحلت مرحوم آیت‏اللَّه مصطفی خمینی ناراحت شدم» (مصاحبه با محمدباقر صدری، جلسه دوم، 1377/11/10).
آیت‏اللَّه قاضی كه سابقه دوستی هم با حاج آقا مصطفی خمینی داشت و مریدان امام در تكاپو و تلاش بودند كه به هر نحو ممكن (با تأسی از مجلس ختم آیت‏اللَّه مصطفی خمینی در مسجد ارك تهران) مجلس بزرگداشت و تجلیل برای ایشان برگزار نمایند. حسین علایی از دانشجویان دانشگاه تبریز در آن مقطع می‏گوید:
«حاج آقا مصطفی كه از دنیا رفت ما كه آمدیم تبریز، رفتیم خدمت آیت‏اللَّه قاضی طباطبایی كه نماینده امام بودند در آن‏جا و آقایان دیگر، از آقای قاضی خواهش كردیم [كه‏] شما بیایید مجلس بگیرید برای حاج آقا مصطفی خمینی... ما خواهش كردیم از آقای قاضی كه شما بیا اطلاعیه بده برای رحلت و شما مجلس بگیرید. البته گروه‏های دیگر هم بودند. خود ایشان هم مصمم بود. این كه حالا مثلاً ما رفته باشیم ولیكن طبیعتاً ما به عنوان دانشجو و دانشگاهی وقتی می‏رفتیم، خوب شاید از این دیدار ایشان می‏توانست اطمینان خاطر ایجاد كند كه این مجلسی كه ایشان می‏گیرد، با عظمت و باشكوه برگزار می‏شود...» (1)

سرانجام در تاریخ دوازدهم آبان، از طرف آیت‏اللَّه قاضی طباطبایی و با مجلس‏داری مرحوم حاج مهدی فهیمی در مسجد آیت‏اللَّه بادكوبه‏ای، از ساعت 4 الی 6 بعدازظهر مجلسی منعقد شد. به دلیل این كه‏ (2) وی از دوستان نزدیك آیت‏اللَّه قاضی و از مریدان امام بود. تمام هزینه این مراسم را هم خود وی متقبل شد. با وسیله شخصی به همراه حسین نوبری به تهران رفت تا برای سخنرانی در مراسم ترحیم، واعظ بیاورد.
آقای انزابی، ممنوع‏المنبر بود و هیچ یك از وعاظ تبریز هم حاضر به سخنرانی نشدند، ناچار از تهران دعوت شد. سخنران كه از قبل برای بردن نام امام خمینی و تجلیل از آیت‏اللَّه فقید حاج آقا مصطفی آماده شده بود، سیداحمد حسینی همدانی بود و از تهران به همین منظور به تبریز دعوت شده بود، ایشان قریب به یك ساعت پیرامون مسایل مذهبی و اظهار تأسف از درگذشت آیت‏اللَّه مصطفی خمینی و تجلیل از مقام علمی و فقهی ایشان صحبت كرد. در همین حین از سوی مبارزان اعلامیه‏هایی بر ضد رژیم توزیع گردید. در پی این اقدام چند تن از دانشجویان، شب هنگام در كوی ولیعصر، به اتهام این‏اقدام دستگیر شدند. (3)

آیت‏اللَّه قاضی با پیك مخصوصی در نامه‏ای شهادت حاج سیدمصطفی را به محضر امام(ره) تسلیت گفت. پاسخ امام(ره) نیز چنین بود:

16 ذی‏الحجه 97 [7/آذرماه/1356]
«به عرض می‏رساند مرقوم شریف كه در این حادثه از عواطف كریمه حاكی بود، موجب تشكر گردید. سلامت و سعادت جناب‏عالی را خواستار است، و چون گفته شده است كه از سایر آقایان یا بعضی اظهار همدردی شده است، مستدعی است امر نمایید به آقایان محترم عرض تشكر اینجانب را ابلاغ نمایند و چون معلوم نیست چه اشخاص تلگراف كرده یا نامه نوشته‏اند كه نرسیده، از عرض تفصیلی معذرت می‏خواهم. از جناب‏عالی امید دعای خیر دارم.
والسلام علیكم و رحمةاللَّه و بركاته روح‏اللَّه الموسوی الخمینی» (4)

سخنرانیهای آیت‏اللَّه قاضی طباطبایی‏
ایام ماه محرم، خصوصاً تاسوعا و عاشورا موقعیت مناسبی برای جریان نهضت در آذربایجان بود. آیت‏اللَّه قاضی طباطبایی در روزهای تاسوعا و عاشورای سال 1356ه. شمسی با ایراد سخنرانی در مسجد مقبره دور تازه‏ای از فعالیت‏های خود را طرح كرد. در روز تاسوعا (بیست و نهم آذر ماه 1356) گفت:
«... در روزنامه برمی‏دارد می‏نویسد كه نه در اسلام حجاب است و نه در قرآن. آدم (با عصبانیت) از این‏ها باللَّه العلی العظیم سر در نمی‏آورد دو سه روز است من آن را خوانده‏ام، فكر و هوشم در خودم نیست. به این بزرگی هم بی‏حیایی می‏شود... منظور این‏ها از میان برداشتن اسلام است. منظور این‏ها آب بستن به ریشه اسلام است... نمی‏بینید چگونه با وجود آیه ولایت، این‏ها علنی انكار كرده‏اند؟! برای شما یقین حاصل شود كه باللَّه العلی العظیم این گونه است. دروغ به این بزرگی؟! شش هفتا آیه حجاب وجود دارد. جلوی چشم شما می‏نویسد: نه در اسلام حجاب است و نه در قرآن؟!... این آیه حجاب در قرآن نیست؟! بی‏حیا چرا می‏نویسی؟ اگر مسلمان هستید، چرا می‏نویسید؟ اگر مسلمان نیستید، با زنان مسلمان چه كار دارید؟
می‏خواهید كه دوران‏های گذشته را مجدداً درست كنید. هفدهم دی‏ها را تجدید كنید؟ از زنان مسلمان چرا باید سلب آزادی شود؟ چرا بایستی سلب شود، چرا؟ چرا وقتی زنان بدون حجاب بیرون بیایند، سلب نشود؟ امّا با چادر پوشیدن، آزادی زنان سلب شود، از این‏ها آزادی گرفته شود.»

سازمان اوقاف هدف دیگر حملات وی بود:
«روحانی كسانی هستند كه به اوقاف می‏روند؛ به كندوی عسل؟ آن‏جا را كندوی ملاهای بی‏سواد درست كرده‏اید. با گرد آوردن یك عده بی‏سواد گردن شكسته كه آن‏جا پر كرده‏اید، استقلال علمای شیعه این‏ها را تمام دشمنان اسلام را، ناراحت كرده است. ما از هیچ كس، محال است به وسیله اوقاف [استقلال خود را از دست بدهیم‏] این‏ها خیال می‏كنند به این وسیله می‏توانند رخنه كنند.
چند نفر بی‏سواد را جمع كن آن‏جا! علمای شیعه هیچ وقت جیره‏خوار نشده‏اند؛ استقلال دارند. با مفتوح بودن باب اجتهاد و استقلال علمای شیعه و آن وجوهی كه خداوند احدیت در شرع قرار داده است با آن اداره می‏شوند. از گرسنگی می‏میرند ولی این استقلال را از دست نمی‏دهند...» (5)

ایشان در دوازدهم محرم هم ضمن سخنرانی تندی قانون حمایت از خانواده را مورد انتقاد قرار داد و گفت:
«آن آقایان كه می‏روند و در این دادگاه‏ها می‏نشینند و این حكم‏ها را می‏دهند. خدا عالم است دو سه ماه است (حتی شب گذشته) ساعت ده و نیم دیدم تلفن زدند. پرسیدم جریان چیست؟ خانم ندانسته از دادگاه ورقه عدم سازش گرفته و رفته است. این گونه متوجه شده كه این طلاق است [پس‏] بدون این كه صیغه طلاق خوانده شود، ازدواج كرده و الان سه چهار تا بچه دارد. این را چه كار كنیم؟ در این مملكت صدای ما به كجا بلند شود؟ به چه شكلی بشود؟ (با عصبانیت)
از التماس كردن خسته شدیم... این گونه رفته ورقه گرفته. كسی كه قانون حمایت خانواده را درآورده، محو نابود بشود. ان‏شاءاللَّه.
چرا وضع می‏كنی؟ در میان مسلمانان این چه قانونی است كه می‏گذاری آخر با چه عنوانی وضع می‏كنی؟ آخر ولدالزنا به وجود می‏آید... برمی‏داری این كاغذ را می‏دهی. غالباً افرادی كه از اطراف آمده‏اند نمی‏دانند. پنج مورد، ده مورد بشمارم كه با اخذ ورقه عدم سازش بدون خوانده شدن صیغه طلاق رفته و شوهر كرده... یكی همین شب گذشته، ساعت ده زنگ زد كه من تا صبح نتوانستم بخوابم (با عصبانیت شدید). خدایا چگونه است در این مملكت یك آدم نیست داد و فریاد بكند، حرفش را بزند، وقتی هم بگویی، آن وضع تكرار شود [دستگیری، زندان، تبعید] هی برمی‏دارید در روزنامه می‏نویسید: در قم فلانی صحبت كرد. در قم خوب صحبت كرد. روحانی حقیقی اوست نه این ملاهای بی‏سوادی كه به اوقاف می‏روند... چگونه خواهد ؘ?ه? دادو فریاد آدم به جایی نمی‏رسد! آخر با این نحو نمی‏شود! این‏ها كه داد و فریاد می‏كنند این جوان‏ها چه می‏گویند؟ به این‏ها نمی‏رسند. نمی‏گویند: جوان‏ها چرا چنین می‏كنید؟ چرا می‏زنید شیشه‏ها را می‏شكنید؟ این‏ها را صدا می‏كنند رسیدگی می‏كنند...
جای دعوا و معركه نیست، همه افراد یك كشور هستید. بزرگ، كوچك. آدم صدا می‏كند و می‏گوید: پسرم چه می‏گویی؟ ببینید دردش چیست؟ جواب این را می‏گوید، این جور قوانین را می‏گوید! ما كه نیستیم، خفه كنید، خفه كنید، این كه نمی‏شود خفه كرد، با سركوب و اختناق نمی‏شود. این جای معركه نیست...» (6)

رژیم در مخمصه بزرگی گرفتار شده بود. در مختصر فضای باز سیاسی، رحلت فرزند مخالف سرسخت در تبعید، تمام اذهان را متوجه امام خمینی(ره) كرد. چیزی كه رژیم نمی‏خواست. پس ناچار از انجام اقدامی جهت خنثی كردن مقبولیت روزافزون وی شد. انتشار مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روز هفدهم دی (سالگرد كشف حجاب توسط رضاشاه) انفعال رژیم به محبوبیت روزافزون امام بود. لیكن این تنها اقدام نبود بلكه در روزنامه‏های دیگر هم مطالبی جهت از چشم انداختن امام مُنتشر شد، امّا مقاله فوق شهرت بیشتری پیدا كرد.
اهانت علنی به مرجعی با روحیه سیاسی آشتی‏ناپذیر، آن هم در پی تجلیل بی‏سابقه از او بعد از شهادت فرزندش در ایران، بویژه در قم، انفجاری ایجاد كرد كه در وهله اول طلاب را راه انداخت، آنان تظاهرات كردند و مأموران هم با تیراندازی تعدادی را به شهادت رساندند. با اولین قطره‏های خونی كه از بدن فرزندان امام صادق(ع) و امام خمینی(ره) در قم ریخته شد، نهضت اوج گرفت.(7)


پانوشت:
1. آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با حسین علایی، جلسه دوم 1377/5/4. اعلامیه این مجلس ختم در مجموعه اعلامیه‏های آیت‏اللَّه قاضی چاپ خواهد شد.
2. (مصاحبه حاج قلی گلشن)
3. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواك، ج اول، وزارت اطلاعات، 1376، ص 91. و جلوه محراب، ص 412.
4. آقای قاضی نامه دیگر را خدمت امام مخفیانه ارسال داشت كه حضرت امام در تاریخ 24 آذرماه/ 4 محرم همان سال جواب نامه ایشان را مرقوم فرمودند.
5. سخنرانی آیت‏اللَّه قاضی طباطبایی، 9 محرم 1398/ 29 آذر 1356. نوار آن در آرشیو كتابخانه آیت‏اللَّه قاضی طباطبایی موجود است.
6. سخنرانی در 12 محرم 1398/ 2 دی ماه 1356. نوار آن موجود است. مأموران ساواك نیز از این سخنرانی گزارش داده‏اند. (جلوه محراب، صص 414-415). در زیر گزارش رئیس ساواك تبریز نوشتند: «این قبیل روحانیون متظاهر و خودخواه را باید با طرح‏های پیش‏بینی شده و بتدریج خراب كرد تا اگر محبوبیتی دارند بتدریج از دست بدهند و اگر ممنوع‏المنبر باشند بیشتر جری‏تر شده و مورد محبوبیت متعصبین و بازاریان می‏گردند و ممنوع‏المنبر كردن صلاح نیست. فعلاً به طور كج‏دار و مریز باید رفتار نمود تا این كه ترتیبی داده شود كه طرفداران وی و بازاریان متعصب وی را وابسته به یكی از دستگاه‏ها بدانند. 36/10/4» همان پرونده، ج سیزدهم، صص 43-44.
7. خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 91.

تصاویر و اسناد مربوط به قیام 29بهمن 1357 تبریز:










دستگیری یکی از مبارزان مسلمان در تبریز


تبریز- 29 بهمن 1357، تخریب یکی از مراکز فحشا و منکرات


دیدار آیت الله قاضی طباطبایی با امام خمینی پس از آزادی امام در فروردین 1343





نوشته شده در   يکشنبه 28 بهمن 1386  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode