جام جم آنلاين: از ديرباز وجود يك جامعه فرهنگمدار هميشه دغدغه فكري دانشمندان اسلامي و غيراسلامي بوده و درخصوص آن بحثها و بررسيهاي بسيار ژرف و بيشماري به صورت علمي و تطبيقي در طول زمانهاي قديم و تاكنون، صورت گرفته و در قالبهايي مانند مدينه فاضله يا جمهوريت كه داعيه اول آن افلاطون بوده و قوانين بسيار سرسختانهاي را براي آن لحاظ كرده، پيريزي شده است، اما ديري نپاييد كه ديگر دانشمندان، تحقق اين شهر را به باد انتقاد گرفتند و در عالم واقع امري محال و ناشدني تلقي كردند و براي هميشه پرونده آن مختومه اعلام شد.
اما آيا واقعا امر محال بودن ظهور شهري با ملكات اخلاقي و ديني ـ انساني كه برگرفته از سرشت پاك انسان و نيز قوانين مدني و شريعت باشد، همان طور كه برخي از فلاسفه، بويژه فلاسفه غرب ادعا ميكنند ميتواند عيني يا واقعي باشد؟ صرفنظر از تجارب بشري كه در اين زمينه صورت گرفته است، بايد گفت كه اطلاق لفظ محال به ازاي مفهوم جامعهاي عاري از نقصان يا خطا، كاري بس عجولانه مينمايد زيرا اين لفظ در عرف منطقيين دلالت بر عدم تحقق يك شيئي در عالم واقع حتي در تصورات دارد مگر در مفروضات ذهني كه آن هم با شرايط خاص مانند جزء الكل اعم از كل خود باشد يا جمع بين متناقضين و مانند اينها، چه رسد به اين كه قضيه با خارج خواه به صورت جزئي و خواه به صورت كلي مرتبط باشد. در حالي كه تحقق مدينه فاضله را بايد در زمره امور نسبيه دستهبندي كرد و نه در امور محال.
الصاق برچسب محال بودن بر جامعهاي قانونمدار و نيز با فرهنگ زندگي تكافني كه عبارت است از تعديل خطاها و حل مشكلات از طريق بهكارگيري نيروهاي انساني، خودجوش و به صورتي مستمر غايتي است كه بايد آن را در دشمني با ارزشهاي اسلامي و فراتر از آن، بدبيني غيرمنصفانه خيلي از فلاسفه غرب نسبت به ارزشهاي انساني جستجو كرد.
شكي نيست كه امر خطا به طور ذاتي (بما هوخطا) از اسباب و عللي ناشي ميشود كه شايد مرجع همه آنها جهل بشري است؛ جهل به علتهاي فاعلي در انجام يا تحقق امري از امور. اين در حالي است كه تزاحم غرايز حيواني در محيط جمعي و پيشرفته مدني، خود عاملي ديگر در به وجود آمدن خطا به شمار ميرود، لذا امر صادر شدن خطا از انسان بما هو انسان حتمي و يقيني است بلكه ميتوان ادعا كرد كه خطا كردن مقدمهاي بر امر صواب است.
اما در مقابل اين مساله، نسبي بودن تحقق شهري با كمترين ميزان خطا از طريق به كار بردن برنامههايي آموزشي و تربيتي كه از طرف قانونگذار و دولتمرد تعيين ميشود، خودنمايي ميكند كه اصولا اطلاق اسم مدينه فاضله و عاري از خطا از سوي دانشمندان را بايد نه به صورت انطباقي بلكه به صورتي مقبول و ملموس نزد عرف علمي كافي دانست.
در طول تاريخ جنبشها و شخصيتهاي مختلفي ظهور يافته و توانستهاند تا حدودي خط بطلاني بر مدعاي ذكر شده بكشند و جامعهاي با فضايل اخلاقي متعالي و عاري از هر گونه جرمي البته به صورت نسبي به وجود بياورند كه در راس همه آنها، وجود نازنين نبي اكرم(ص) بود.
اما آيا راهكارهايي براي رسيدن به اين مطلوب در نظر گرفته شده است؟
هر كدام از مكاتب كوچك و بزرگ عالم فلسفه (بدون لحاظ كردن بحث مدينه فاضله) راهكار و راهحلهاي متنوع و متفاوتي در اين خصوص ارائه ميكنند كه اغلب آن برنامهها به صورتها و قالبهاي متنوعي و به فراخور تفاوتهاي سني، علمي، فرهنگي و... مانند قوانين تربيتي و فرهنگي آموزش و پرورش، قوانين حدودي قضايي، قوانين راهنمايي و رانندگي و... در تمام كشورهاي اسلامي و غيراسلامي به كار گرفته ميشوند، اما بهرغم همه اين هياهوي جهاني متاسفانه شاهد فجايع بيشمار اخلاقي، شرعي و قانوني هستيم، به حدي كه با وجود اين همه برنامههاي آموزشي و پرورشي مدون، ضرورت وجود يك سري برنامههاي مكمل و متمم احساس ميشود برنامهاي كه ميتوان از طريق آن بين افراد و آحاد جامعه نوعي الزام نسبت به احترام يا تطبيق قوانين وضع شده ايجاد كرد.
راهكارهايي كه اسلام ناب محمدي(ص) ارائه كرده است، در هيچ يك از مكاتب و در هيچ برههاي از زمان شبيه و مانندي براي آن يافت نميشود و اين مساله برميگردد به نوع نگرش اسلام به جامعه مدني و روحيات قدسيه پيامبر اكرم(ص) كه جاي بحث مفصل و عميقي دارد كه در حوصله اين مقاله نميگنجد.
يكي از آن برنامهها امر به معروف و نهي از منكر است كه به يقين براي يك جامعه مدني و مدرن پيريزي و طراحي شده است.
در واقع امر به معروف و نهي از منكر، دو فريضه الهي هستند كه بدون آنها تحقق شهري قانونمدار و با فرهنگي متعالي امري شبيه به محال خواهد بود زيرا:
الف: انسانها هرچند بتوانند به وسيله تاباندن اشعههاي علم بر تاريكيهاي عقل خويش، جهل را از بين ببرند، اما غرايز و آن نفسي كه عرفا از آن به عنوان نفس اماره ياد ميكنند، از بين رفتني نخواهد بود و همچنان تا آخرين مراحل زندگي خود، آنها را همراهي خواهد كرد.
ب: هر قدر كه گرداگرد انسانها حصار پولادين و ديوارهاي بلند بنا كنيم و هر قدر پليس و افراد نظامي و انتظامي در شهر پراكنده كنيم، تا آن«پوليس» دروني بشري را كه همانا وجدان و نفس لوامه است، بيدار نكنيم، لاجرم بايد شاهد پسرفت و نه پيشرفت جامعه بشري باشيم چراكه در واقع ما با اين عمل زنداني ايجاد كرديم كه با ملكات ترس و بيم از عقوبت به پيش ميرود.
ج: وجود سنتها و عرفهاي ناموزون و نادرست هميشه يكي از عوامل جرمخيز جوامع بوده و تاكنون بشر نتوانسته از تار و پود آن رهايي جويد؛ سنتهايي كه بهرغم شناخت افراد از نتايج وخيم مخالفت با قانون و شرع به گونهاي آنها را در جهت رسيدن به اهداف شوم خود اسير ميگرداند كه گويي اين افراد افسون يا مسحور آن گشتهاند.
د: انسان همواره نيازمند تذكر است و اين مساله به شكل بسيار محسوس و ملموسي بين جوامع بلكه همه انسانها مطرح است؛ همانطور كه قرآن كريم ميفرمايد: (فذكر ان الذكري تنفع المومنين).
لذا ضروري است براي داشتن جامعهاي متوازن و به دور از جرم و گناه و نيز تعميم بخشيدن خير و فيض الهي به تمام انسانها نسبت به فرمايشات الهي كه همواره مصلحت بشر را در دنيا و آخرت تضمين كرده است، اذعان نموده و در جهت رسيدن به جامعهاي سالم با به كارگيري ارث نبوي يعني امر به معروف و نهي از منكر گام برداريم.
اجراي اين برنامه با ابعاد گسترده آن نيازمند مديريت منسجم و مدبرانهاي از سوي مسوولان ذيربط و همچنين اعمال همه فرمايشات نبي اكرم(ص) و اهل بيت(ع) است كه در اين زمينه ايراد شده است؛ اما بيشتر از همه اين مسائل، مساله صلاحيت افراد آمر و ناهي مدنظر است و در واقع بايد اينگونه طرح مساله شود كه چه كساني اين صلاحيت را دارند كه امر و نهي نمايند و سربازان امر به معروف و نهي از منكر چه كساني هستند؟
قرآن كريم كه مظهري از قانونگرايي و قانونمندي است، ميفرمايد: (كنتم خير امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر) درخصوص تبيين آفاق اين آيه بايد عرض شود كه امر به معروف و نهي از منكر قبل از هر نوع تعريفي، عبارت است از ورود اجباري و قسري افراد خاص در حوزه و دايره اختيارات افراد خاطي براي اصلاح رفتار و سلوك آنان و اين مساله، از مهمترين خصوصيات و مميزات امر به معروف و نهي از منكر است كه اين حق در زندگي مدني به هيچ يك از افراد جامعه داده نميشود مگر با سنديت قانوني و شرعي. لذا در نصوص صريح قرآني آمده است افرادي چند هستند كه اختيار وارد شدن به حدود قانوني افراد خاطي را دارند و آنها را امر يا نهي كنند البته با شرايط خاصي كه اهم آنها به شرح زير است:
الف: خيريت يا همان افضليت
اين مساله از آيه فوقالذكر استفاده ميشود؛ آنجا كه خداوند عزوجل ميفرمايد:كنتم خير امه اخرجت للناس
ب: افرادي كه برنامهريزي مدون و علمي دارند كه اين مساله در كلمه اخرجت للناس لحاظ شده است.
افراط و تفريط در هر امري باعث از بين رفتن نتايج خوب و خوشايند آن خواهد شد و كاملا درخصوص جامه عمل پوشاندن امر به معروف و نهیاز منکر اين امر لحاظ شده است. خداوند متعال امت اسلامي را به اعتدال در همه امور دعوت كرده است
در اين آيه شريفه فعل كنتم به صورت ماضي يا همان زمان گذشته آمده كه تاكيد و حتميت بيشتر قرآن بر نص و مفاد اين آيه را گوشزد ميكند و كلمه «خير» كه با دلالت بر دو بحث خيريت كه همان عدالت در رفتار و كردار يا همان خيرخواهي و سرشت پاك آمر و ناهي و افضليت آنها آمده است و كلمه اخرجت كه به صورت مجهول آمده و دلالت بر لزوم برنامهريزي مدون بودن اين نوع افراد دارد؛ چراكه كلمه (اخرجت) به معناي (آنها را بسيج كردهاند) دليل بر اراده يك مديريت مافوق، چون اراده الهي است.
در كل ميتوان درخصوص آيه فوق گفت كه آمران و ناهيان، افرادي هستند كه اولا در اخلاق و رفتار خود بايد الگوي جامعه باشند، ثانيا خودسرانه عمل نكرده بلكه بايد طبق يك سري برنامهريزيهاي مدون و شرعي ـ مانند طي كردن همه مراحل آموزشي مرتبط با امر به معروف و نهي از منكر و نيز تفويض يا اجازه حاكم درخصوص وارد عمل شدن اين افراد ـ عمل كنند.
يكي ديگر از اين سنديتهاي قرآني، معروف به ولايت افراد است، آنجا كه ميفرمايد: المومنون بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عنالمنكر اين آيه شريفه به افراد آمر و ناهي حق ولايتمداري ميدهد و شخص ولي از
آنجا كه مسوول مستقيم مولي عنه است، اين حق را پيدا ميكند كه به افراد خاطي در جهت جلوگيري از حدوث جرم يا گناه محتمل، امر و نهي كند.
در صدر اسلام به وضوح ميبينيم كه چگونه نبي اكرم با ظرافت خاصي جهت تطبيق مدنيت اين مساله بين آحاد مسلمانان ابتدا عقد اخوت و برادري بسته سپس همه آنها را ملزم به رعايت قوانين اخوت كرده است، آنجا كه در قرآن كريم آمده است: انما المومنون اخو فاصلحوا بين اخويكم همانا مومنان برادر همديگر هستند پس بين آنها به اصلاح رفتار كنيد.
بر همين منوال قرآن كريم پيش رفته و وارد مرحله اجرايي امر به معروف و نهي از منكر ميشود و ميفرمايد: و ان طائفتان منالمومنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما اگر 2 طايفه مومن با هم قتال نمايند، آنها را به اصلاح روابط امر كنيد.
پس از آن، مرحله نهي از منكر را متذكر ميشود، ميفرمايد: فان بغت احداهما عليالاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفئيء الي امرالله پس اگر يكي از آن دو طايفه بر ديگري ظلم و بغي نمايد، پس با آن وارد جنگ شويد تا اين كه به امر الهي تن درهد.
بر كسي پوشيده نيست كه حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي(ص) در طول مدت مبارك رسالت خويش با بهكارگيري يك سري برنامهها و ترفندهاي تربيتي و اخلاقي توانست به آن آرزوي ديرينه بشري دست يابد و به آن جامه عمل بپوشاند و اذعان همه تاريخنويسان بر تحقق اين مدنيت عاري از تخلف و جرم و بزهكاري گواه بر اين مدعاست، بدين معنا كه نبي گرامي اسلام(ص) توانست نهتنها شهر مدينه بلكه قريب به اتفاق همه اقطار اسلامي را به سوي همزيستي مسالمتآميز و برادرگونه و نيز به دور از انواع مشكلات اخلاقي رهنمون سازد.
تحقق اين هدف مرهون تمام برنامهها و راهكارهاي تربيتي دين مبين اسلام بخصوص فريضتين امر به معروف و نهي از منكر بود كه اولين جرقههاي آن از اين آيه شروع ميشود: ما آتاكمالرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا) هر چه را فرستاده الهي به شما گوشزد ميكند، فرا گيريد و هر آنچه شما را از آن بازدارد، دست برداريد.
در پايان بايد متذكر شد كه افراط و تفريط در هر امري باعث از بين رفتن نتايج خوب و خوشايند آن خواهد شد و بشدت درخصوص جامه عمل پوشاندن دو فريضه الهي ياد شده اين امر لحاظ شده است، خصوصا كه خداوند متعال، امت اسلامي را به اعتدال در همه امور دعوت كرده و فرمود: كذالك جعلناكم امه وسطا كه منظور از (وسطا)، اعتدال و توازن در رفتار و كردار بلكه در همه امور عبادي انسان است و اين امر ميسر نخواهد بود مگر با رويكرد جدي به 2 فريضه امر به معروف و نهي از منكر است كه بيمهكننده و ضامن سلامت همه ارزشهاي اسلام و انساني است.
حجت الاسلام عباس ساكي/ جامجم