آثار مكتوب به يادگار مانده از خواجه عبدالله انصاري سرشار از نكتههاي عرفاني دردمندانه و پرسوز است
جام جم آنلاين: شيخالاسلام ابواسماعيل عبدالله بن محمد انصاري هروي، نامور به خواجه عبدالله انصاري كه در سده 5 هجري و به روزگار قدرتمداري تركتباران سلجوقي ميزيست از بزرگان طريق تصوف و عرفان در ازناي تاريخ پرفراز و نشيب ايران است.
خواجه عبدالله انصاري سال 396 هـ.ق در هرات چشم به جهان برگشود. وي كه معاصر مشاهيري چون خواجه نظامالملك طوسي ـ وزير انديشمند دولت سلجوقي و نويسنده كتاب سياستنامه ـ ، ناصرخسرو ـ شاعر نامدار ـ و انوري ابيوردي ـ سخنسراي نامآور ـ ، بود از خردسالي زباني گويا و طبعي توانا داشت و اشعار پارسي و عربي را بسيار نيكو ميسرود.
آنچه از واكاوي در منابع تاريخي، ادبي و عرفاني به يادگار مانده از آن روزگار برميآيد اين كه نخستين آموزگار و راهنماي او پدرش، ابومنصور محمد بود. خود او در اين باره آورده است: «من هفتاد و اندي سال علم آموختم و نوشتم و رنج بردم. در اعتقاد، اول از پدر خود آموختم كه صادق بود و متقي و با ورع كه كسي آن چنان نتوانستي بود». در ادامه او نزد دانشوراني بزرگ چون ابومنظور ازدي، يحيي شيباني و ابواسماعيل احمد بن محمد دانش آموخت.خواجه با ابوسعيد ابوالخير، عارف و شاعر نامي نيز ديدارهايي داشته و از كردار، پندار و گفتار او بهرههاي افزون برگرفته است، اما آنچه آشكار است، كسي كه رمز و راز عرفان را بدو آموزاند، شيخ ابوالحسن خرقاني، عارف نامور آن عهد بود.به تعبير سيد احمد حسيني كازروني، تصحيحكننده آثار خواجه عبدالله، شيخ خود از اجله محدثين و عارفان بود و نزد مشايخ و دانشمندان بزرگ، مريدي و شاگردي كرد، اما از مشايخ صوفيه به خرقاني تعلق خاطر داشت.
اشتهار خواجه بيشتر به سبب كتابها و رسالههاي مشهوري است كه در درازناي عمر پربار خويش پديد آورده و به يادگار نهاده است. همان آثاري كه درد و سوز عارفانه مندرجاتش سبب شد تا اديبان سرشناس و تاريخپژوهان سرآمد و از جمله آنان زندهياد، عبدالحسين زرينكوب، او را پير پرسوز و صوفي آتشگرفته بنامند. از آثار او كه شيوه گفتار و نگارش آنها سرآمد همه نثرهاي موزون عارفانه است ميتوان به كتابهاي ذيل اشاره كرد:
تفسير قرآن كريم: اين تفسير همان است كه اساس كار ميبدي در تاليف كتاب مشهور كشفالاسرار و عدهالابرار قرار گرفت. خواجه در تفسيرش از شريعت به آنچه نزد وي تعبير به طريقت و حقيقت ميشد نظر داشته است. سيوطي، مولف كتاب طبقاتالمفسرين، به نقل از خواجه روايت كرده كه او در تقرير اين كتاب به 107 تفسير مختلف رجوع كرده است.
الاربعين في دلايل التوحيد: اين كتاب كه به نام الاربعين في الصفات نيز اشتهار دارد، مجموعههايي از احاديث نبوي است و بخشهاي گوناگون آن بر باورها و آراي خواجه در اثبات صفات خدا مشتمل ميباشد. اين رساله به روشني جنبه تجسيم تفكر كلامي خواجه را نمايان ميسازد.
طبقات الصوفيه: اين كتاب كه يكي از آثار بسيار معتبر زبان پارسي و يكي از منابع عمده براي تاريخ صوفيه و تحقيق در عقايد آنهاست، تقرير، ترجمه پارسي و املاي كتاب طبقاتالصوفيه سلمي نيشابوري است. خواجه عبدالله انصاري براساس آنچه نورالدين عبدالرحمن جامي، عارف و پارسيسراي نامي سده نهم، در كتاب نفحاتالانس آورده است: «آن را در مجالس صحبت و مجامع تذكير و موعظه املاء ميفرموده و سخنان برخي ديگر از مشايخ و همچنين بعضي از ذوقيات و مواجيد خود را بر آن ميافزوده كه سرانجام يكي از دوستداران و مريدان، آنها را جمع كرده و نوشته است.»
از جمله محاسن اين كتاب آن است كه به لهجه هروي (هراتي) نگارش يافته و به اين روي يكي از گويشهاي ديرين ايراني را از اضمحلال يافتن رهيده است.
نكته: آنچه در آثار خواجه عبدالله هويدا مينمايد آن است كه او با زباني ساده تلاش ميدارد تا از سويي نياز بنيادهاي ديني و اجتماعي به معرفت باطني را يادآوري كند و از ديگر سوي درباره خطر جهل و غفلت كه همواره ظاهربينان در كمند آن گرفتار ميشوند را هشدار دهد
منازلالسائرين: بر پايه باور بيشتر كاوشگران پهنه ادب و عرفان اين كتاب كه به زبان عربي است، مهمترين اثر خواجه درباره عرفان به شمار ميآيد. خواجه در اين كتاب منازل صدگانهاي كه عارفان طي مقامات خويش ميبايست به سرآورند را بيان داشته است.
ذمالكلام: خواجه عبدالله در اين كتاب كوشيده است تا نشان دهد امتهاي گذشته تا از در تسليم درميآمدند، دينشان استقامت و پايداري داشت، اما از روزگاري كه به بحث و مجادله پرداختند به تباهي و گمراهي افتادند.
كنزالسالكين: اين كتاب نام ديگرش زادالعارفين ميباشد.
مناجاتنامه: بيشتر شهرت خواجه عبدالله انصاري به سبب اين اثر است. مناجاتنامه به نثر مسجع و روان پارسي است. سجعهايي كه او در اين كتاب گفته به تعبير ملكالشعراي بهار، نوعي از شعر است.
بايسته و شايسته يادكرد است، خواجه را آثار و رسائل به نسبت افزون است و بيگمان بيان نام يكايك آنها در اين مختصر نميگنجد، اما برخي از مشهورترين آنها عبارتند از: الهينامه، محبتنامه، قلندرنامه، هفتحصار، مقولات، واردات، اسرار، نصيحت نظامالملك و...
آنچه در اين آثار هويدا مينمايد آن است كه او با زباني ساده تلاش ميدارد تا از سويي نياز بنيادهاي ديني و اجتماعي به معرفت باطني را يادآوري كند و از ديگر سوي درباره خطر جهل و غفلت كه همواره ظاهربينان در كمند آن گرفتار ميشوند را هشدار دهد. پيام عارفانه او كه به مفهوم بازتاب فرادست و فرودست در ميان لايههاي عامه متصوفه و حتي در بين عامه مردم رواج داشت، اين بود كه عرفان واجد والاترين و ارجمندترين جايگاههاست و مقامي برتر و برجستهتر از آن وجود ندارد. پير وارسته هرات كه عرفانش واجد جنبههاي عاميانه بود، بدون آن كه محتواي فكري يا شناختي كه از آن خواص در بين عرفا بود از دست بدهد، واجد چنان اعتبار و محبوبيتي شد كه حتي پس از مرگ، آرامگاهش، زيارتگاه و مكاني معتبر براي برآورده شدن حاجت و نياز مردمان قلمداد شد. اين نكته را هم نبايد از خاطر دور داشت كه بزرگان بسياري چون جامي و امير عليشير نوايي، سياستورز و دانشمند پرآوازه روزگار تيموري، خواجه را ستودهاند و اين دومي حتي منصب جاروكشي مرقد وي را با نهايت افتخار پذيرا شده بود.
خواجه عبدالله انصاري بزرگمرد تاريخ ادب و عرفان ايران سال 481 هجري ديده از جهان فروبست، اما نام نيكش تا به ابد جاودانه گشت. به عنوان پاياني بر اين كوتهسخن يادكرد جملاتي دلنشين از خواجه زيبنده و شايسته است:
الهي، اين سوز ما امروز دردآميز است، نه طاقت به سر بردن و نه جاي گريز است، اين چه تيغ است كه چنين تيز است، نه جاي آرام و نه روي پرهيز است.
الهي، چه زيباست ايام دوستان با تو، چه نيكوست معاملت ايشان در آرزوي ديدار تو، چه خوش است گفت وگوي ايشان در راه جستوجوي تو، چه بزرگوار است روزگار ايشان در سر كار تو.
الهي تا با تو آشنا شدم، از خلايق جدا شدم، در جهان شيدا شدم، نهان بودم، پيدا شدم.
الهي همه از تو ترسند و من از خود، از تو همه نيكي ديدهام و از خويش همه بد.
الهي ذكر تو مرا دين است و مهر تو مرا آيين است و نظر تو عيناليقين است، پسين سخنم اين است.
امير نعمتي ليمائي / جام جم