علامه طباطبائی ( مفسر كبير الميزان ) در سال 1321 هـجری قمری
خلاصه ای از زندگی این بزرگ مرد عرصه دین و دانش:
ولادت :
علامه طباطبائی، در بيست و نهم ذی حجة سال 1321 هـ .ق در شهرستان تبريز و در يك خانواده اصيل و نجيب ديده به جهان گشـود. ايشان در سن پنج سالگی مادر گرامی، و در سـن نه سالگـی پدر مهربان خـود را از دست داد و وصـی شرعی پـدر، (استاد فقيد و بـرادر او مرحـوم سيـد حسـن الهی) بود كه مراقبت كامل و سر پرستـی علامه، و برادرش را بـر عهده گرفت و به زندگانی آنان سر و سامان بخشيد.
جـد معروف خانـدان طباطبائـی، مرحـوم سراج الديـن عبـدالـوهاب حسـنی حسينـی است كه در سمرقند متـولـد شد، و سپـس به تبـريز هجرت نموده است. ايـن خانـواده به علـم و تقـوا و فضيلت معروف بـوده و در هر عصری شخصيت های علمی بزرگی از آن بر خواسته و يكـی از آن شخصيت های بزرگ، مرحـوم ميرزا محمد تقی قاضی بـوده كه شاگرد بر جسته استاد كل، وحيد بهبهانـی و علامه بحر العلـوم است، و با سه واسطه به حضرت استاد و بـا ده واسطه به جـد اعلای ايـن خـانـواده مرحوم مير عبدالوهاب می رسد.
تحصيلات :
علامه در نه سالگی راهی مكتب های قديمی شد، و بعد از مدتي به مدارس جـديد راه يافت و در مـدت شـش سال مراحل مقدماتي را پشت سر گذاشت.
علاقه و عشق شديد، استاد فقيـد را بـر آن داشت كه زادگـاه خـود را به عزم تحصيل در دانشگـاه بزرگ شيعه (نجف اشرف) ترك كند و در دروس شخصيت های بزرگ آن حـوزه كه همگـی از مراجع تقليد و اساتيد فقه و اصول و فلسفه بـودند حاضر شود و از خرمـن علوم آنان، خـوشه هايی بر چيند و كمال استفاده را نمايد.
اساتيد :
علامه طباطبائي اساطين بسياري را ملاقات و از فيض حضورشان استفاده نموده است كه از آن ميان مي توان به : ميرزای نائينـی و سيد ابـوالحسـن اصفهانیو شيخ محمد حسيـن اصفهانی و سيد حسين باد كوبه ای اشاره نمود.
شاگردان :
تربيت و پـرورش شخصيت های علمی و فكری كه بسياری از آنان جزو اسـاتيـد حـوزه و صـاحبـان فكـر و قلـم می بـاشنـد توسط نفوس ملكوتي ايشان به مقام والائي رسيده اند.
تأليفات :
آثار و تأليفات علامه طباطبائی بيـش از آن است كه در ايـن مختصر آورده شـود ولی از باب تبرك به برخی از آنها اشاره مي گردد.
1ـ رساله در برهان.
2ـ رساله در مغالطه.
3ـ رساله در تحليل.
4ـ رساله در تركيب .
5ـ رساله در اعتباريات .
6ـ رساله در نبوت و منامات .
7ـ رساله در اثبات .
8 رساله در اسماء و صفات .
9ـ رساله در افعال .
10ـ رسـاله در وسـايط ميـان خـدا و انسان .
11ـ رساله انسان قبل از دنيا .
12ـ رساله انسان در دنيا .
13ـ رساله انسان بعد از دنيا .
14ـرساله در ولايت .
15ـ رساله در نبوت .
16ـ تفسيـر الميزان كه در 20 جلـد منتشـر شـده است .
17ـ اصـول فلسفه (روش رئاليسـم) . (درپنج جلـد) .
18ـ حـاشيه كفـايه الاصـول .
19ـ حاشيه بر كتاب (اسفار) ملاصدرا.
20ـ وحی يا شعور مرموز
گفتار بزرگان :
آقا زاده محتـرمـش در مورد استاد چنين مي گويد : به علت كسالتـی كه داشت بـا مشـورت طبيب مخصوص وی، نمی خواستيـم به مسافرت برود، پس از مراجعت از مشهد، گفتـم خلاصه به مشهد رفتيد؟ فرمود : پسرم، مگر جز مشهد جای ديگری هم هست كه آدم بتوانـد دردهايـش را بگـويد و درمانـش را بگيرد؟.
يكـی از علما نقل می كند لحظات آخر بالای سرشان ايستاده بـودم، اغلب بيهوش بـودند و حرفـی نمی زدنـد، ناگهان يكباره از جايشان بلند شدند، گفتـم چه شد؟ فرمـودند : عزيزانی كه منتظرشان بـودم آمدند.
خصوصيات اخلاقی :
يكي از خصوصيات اخلافی ايشان زندگـی عارفانه ای بود كه قريب شصت سال سالك ايـن راه بـود و بـر نتايج درخشاني از نظر صفای روحـی و كمال نفسانـی دست يافته بود.
يكي ديگر از خصوصيات اخلاقي ايشان اين بود كه اسم تمام اساتيد بزرگ خـود را با كمال احترام نام می برد. ولـی نسبت به شيخ محمد حسين اصفهانی عشق می ورزيد و نسبت به او اظهار اخلاص می كرد و در مقام تعبير از او چنين ميفرمود : ( شيخ ما چنيـن می فرمايد ).
او هر ساله به مشهد مشرف می شد حتی در پنج و شـش ماه آخر عمر با همه كسالتـی كه داشت به مشهد مشرف شـد. يكـی از بستگان نزديكـش می گفت : با آغوش باز با آن كهولت سـن و كسالت، جمعيت را می شكافت و با علاقه ضريح را می بـوسيد و تـوسل می جست كه گاهی به زحمت او را از ضريح جدا می كرديـم، او می گفت : مـن به حال ايـن مردم كه ايـن طـور عاشقـانه ضـريح را می بـوسنـد، غبطه می خورم.
مقام علمی :
علامه طباطبائـی به سه مكتب تسلط كامل داشت، متـون فلسفه( مشا) را ماننـد (شفا) و (اشارات) با تـوجه به شروح و حـواشـی كه بـر آنها نوشته شده بود مانند يك فيلسـوف مشايی، تدريـس می كرد و از مبانـی آن دفاع می نمـود.
فلسفه اشـراق را كه شيخ و استاد آن، شيخ شهاب الدين اشراقی سهروردی است و بهتريـن متن در ايـن مـورد، دو كتـاب فيلسـوف نامبـرده به نامهای (تلـويحات) و (حكمه الاشـراق) است، مانند يك فيلسـوف اشـراقـی تجزيه و تحليل می نمود.
در فلسفه (حكمت متعاليه) حقـا استـاد كـم نظيـر بـود و تعليق ارزنـده ای هم بـر اسفار نـوشته است كه گـواه روشـن بـر تسلط فـوق العاده او بـر مبـانـی مـرحـوم صـدر المتالهيـن است.
خدمات :
از جمله خدمات شايان تقدير علامه ايـن است كه وی بر اساس تسلط و احاطه كامل بر فلسفه، مسائل فلسفی را به صـورت مسائل هندسـی در آورده است، به گـونه ای كه معمـولا مسأله بعدی از مسأله قبـلی به روشنی استنتاج می شود، و ايـن مزيت در دو كتاب (بدايه الحكمـه) و (نهايه الحكمه) به خوبی به چشم می خورد. و از اين طريق كمك مؤثری به صرف جويی در وقت دانشجويان فلسفه نموده است. از ديگر كارهای با اهميت ايشان جدا سازی آن دسته از مسائل فلسفی كه يونانيان آنها را پي ريزی كرده بودند، از مسائل فلسفی است كه فلاسفه اسلامی در طول ده قـرن آن را پايه گذاری نمـوده انـد. وی با دقت و مـوشكافـی و تتبع در مجمـوع كتاب های فلسفـی كه از قـرن دوم اسلامی تـاكنـون نـوشته شده و در دسترس قرار دارند، مسائلی را كه يونانيان پايه گذار آن بـودند و به فلسفه اسلامی منتقل شـده است و مسائلـی كه فلاسفه اسلامی آن ها را پـی ريزی كرده اند، جدا ساخته است و در اين جدا سازی به اين نتيجه رسيده است كه مسائل فلسفی روزی كه از يونان به حـوزه های اسلامی منتقل شده است از 200 مسأله تجاوز نمی كرد در حالـی كه به همت والای فلاسفه اسلام ايـن مسائل به 700 مسئله بالغ گرديده است .
فعاليت :
استاد فردی از جامعه علمی اسلامی بـود، طبعا كارهای او بايد كار فـردی باشـد و كار فـردی نيز قـابل قياس بـا كار دسته جمعی نيست، عظمت و اتفاق كار گروهی بر كسـی پـوشيده نمی باشد ولـی در ايـن ميان، گاهـی افرادي پيدا می شـوند كه به تنهايـی، امت و گروه شمرده می شـوند قرآن درباره ابراهيـم ايـن تعبير را دارد.
(ان ابراهيم كان امه) ـ سـوره نحل آيه 120 ـ ترجمه : (ابـراهيـم برای خـود امتـی بـود)، به حق بايـد به علامه طباطبايـی را فردی خـواند كه كار امتی را انجام داد. كارهای فوق العاده و با عظمت كه جز بدون لطف الهی امكان پذير نيست.
عصاره خدمات استاد :
1 ـ پـی ريزی شيـوه تـازه از تفسيـر كه كاملا بـديع و ابتكاری است.
2 ـ اشاعه تكفر فلسفـی و تعقلی در ميان بسيار از فضلا و دانشمندان.
3 ـ كوشـش در تفهيـم مسائل فلسفی و ملموس ساختـن بسياری از مسائل پيچيده آن .
4 ـ كـوشـش در نشر آثار اهل بيت و دعوت اكيـد به مطالعه و بـررسـی آثار و احاديثـی كه از آن
ها به يادگار مانده است.
5 ـ جمع ميان مفاهيـم قرآنـی با آن چه كه در اخبار خاندان رسالت از طـريق مصاحبه ها وارد شده است.
6 ـ اشاعه فكـر شيعی در خـارج از جهان اسلام از طـريق مصاحبه و مكاتبه.
7 ـ حل بسياری از اخبـار مشكل و پيچيـده .
8 ـ اشـاعه طـريق سيـر و سلوك در ميان افراد مستعد.
9 ـ ايجاد فكر بر گشت به قرآن و عمل به آن در تمام ضمينه ها بـود. ايـن خـدمت نه تنها در حـوزه
علميه قـم اثـر عميق گذاشت و طلاب بـا استعداد را متوجه مطـالعه قـرآن و بـررسـی آن از جهات مختلف نمود بلكه در محيط دانشگاه و در ميان عده ای از اساتيد و دانشجـويان اثر به سزايـی گذاشته و ايـن كار در بارور كردن و تـوجه دادن جـوانان پـر شـور ايران بـرای انقلاب و ايجاد حكـومت قرآن و تشـويق و تـرغيب آنان تأثيـر فـروانـی داشت.
مسافرت :
علامه طباطبايی در سال 1314 هـ . ش، به عللی كه خـود در زندگي نامه خويـش اجمال آن را نگاشته است تصميـم می گيرد به زادگاه خـود باز گردد، وی در ايـن مورد می نويسد : سال 1314 هـ . ش در اثر اختلال وضع معاش ناگزير از مراجعت به زادگاه اصلی خـود شدم و ده سال و اندی در آن سامان به سر بردم كه حقا بايـد ايـن دوره را در زنـدگـی خـود دوره خسارت بنامم زيرا در اثـر گرفتاری و ضـرورت تأميـن معاش (كه از راه فلاحت بـود) از تدريـس و تفكر علمی جز مقـدار ناچيز باز مـانـده و پيـوسته بـا يك شكنجه درونـی به سـر می بردم.
در سال 1324 هـ ش، كه آتش جنگ جهانی دوم فرو نشـست، و متفقيـن اشغالگر يكی پس از ديگری ايران را تخليه كردند علامه تصميم گرفت بساط زندگی را از تبريز جمع كند و به يكي از مراكز علمی مانند قم منتقل گردد در اين مورد به قرآن مجيد تفال زد و اين آيه آمد :
(هنالك الولاية لله الحق هو خير ثواباو خير عقبا) سوره كهف آيه 44 ترجمه : آنجا ولايت خـاص خداسـت كه به حـق فرمان دهـد و بـهترين پاداش و عاقبت نيكو را عطا كند.
بنابر اين در سال 1325 هـ . ش، زادگاهش را به عزم اقامت در قم ترك كرد و سی و پنج سال تمام در حوزه مقدسه به تدريس و تأليف و تربيت و تهذيب نفـوس، پـرداخت و زحمـاتـی سنگيـن را در اين راه متحمل گـرديـد. وی در زنـدگی نامه خـود در اين قسمت چنيـن می نـويسـد : ( در سال 1325 هـ .ش از سر و سامان خود چشـم پـوشيده زادگاه اصلی را ترك گفتم و متوجه حوزه عليمه قم شدم، بساط زندگی را در ايـن شهر گستردم و دوباره اشتغالات علـمی را از سر گرفتـم و تاكنـون روزگـار خـود را در ايـن سـامـان می گذرانم ).
وفات :
سر انجام اين حكيم فرزانه در روز يكشنبه هيجدهم محرم الحرام سال 1402 هـ . ق برابر بيست و چهارم آبان ماه 1360 هـ .ش به دنبال يك كسالت طولانی چشم از جهان فرو بست. و پيكر پاكش را بعد از تشييع با شكوه در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله عليها) به خاك سپردند.