آلبرت اینشتین به خاطر بسیاری چیزها مشهور است، اما بزرگترین ثمره فکری او نظریه نسبیت است
این نظریه برای همیشه درک ما را از فضا و زمان تغییر داد.
نسبیت چیست؟ به طور خلاصه، نسبیت به معنای این است که قوانین فیزیک در همه جا یکسان هستند.ما در این جا در روی کره زمین از همان قوانین نور و جاذبه تبعیت میکنیم که در هر گوشهای از جهان حکفرماست.
جهانشمولی قوانین فیزیک به این معناست که "تاریخ محلی است" : ناظران متفاوت زمان و مکان رویدادهای مختلف را به طور متفاوت خواهند دید.
آنچه برای ما یک میلیون سال طول کشیده است، ممکن است از چشم کسی که با یک موشک با سرعت فوقالعاده در حال حرکت است یا در حال سقوط به درون یک سیاهچاله است، تنها به اندازه پلک زدنی طول بکشد.
همه اینها نسبی هستند.
نسبیت خاص
نظریه نسبیت اینشتین به دو نظریه نسبیت خاص و نسبیت عام تقسیم میشود.
نظریه نسبیت خاص ابتدا ارائه شد و بر این اساس است که سرعت نور برای هرکسی ثابت است. گرچه ممکن است این بیان ساده به نظر رسد، اما پیامدهای گستردهای دارد.
اینشتین در سال 1905 پس از آنکه شواهد تجربی نشان داد که سرعت نور در چرخش کره زمین به دور خورشید تغییر نمیکند، به این نتیجهگیری رسید.
این نتیجهگیری برای فیزیکدانان غافلگیرکننده بود، زیرا سرعت اغلب چیزهای دیگر بسته به جهت حرکت ناظر دارد.
اگر شما ماشینی را به موازات یک خط آهن برانید، قطاری که به سوی شما حرکت میکند، دارای سرعت بسیار بیشتری به نظر خواهد رسید تا هنگامی که شما دور بزنید و همجهت با قطار حرکت کنید.
اینشتین میگفت که برای همه ناظران سرعت نور 300 هزار کیلومتر در ثانیه است، بدون توجه به اینکه این ناظران با چه سرعتی و در چه جهتی در حال حرکت باشند.
این برداشت از سرعت نور یک کمدین را برانگیخت تا بپرسد : "اگر شما سوار بر یک سفینه فضایی باشید که با سرعت نور در حال حرکت است، و چراغهای جلوی سفینه را روشن کنید، آیا اتفاقی میافتد؟"
پاسخ این است که چراغهای جلوی سفینه به طور طبیعی روشن میشود، اما تنها از دیدگاه فردی که درون سفینه است.
برای فردی که بیرون از سفینه به حرکت آن نگاه میکند، چراغهای آن به نظر روشن نمیرسد: نور از آنها خارج میشود، اما برای پرتوهای نور زمانی بینهایت طول میکشد تا از سفینه جلو بیفتند.
این مشاهدههای متناقض به خاطر این هستند که "خطکشها و ساعتها"- چیزهایی که مکان و زمان را مشخص میکنند- برای ناظران متفاوت یکسان نیستند.
اگر سرعت نور چنانچه اینشتین میگفت حدی ثابت داشته باشد، آنگاه مکان و زمان نمیتوانند مطلق باشند: مکان و زمان باید سوبژکتیو یا وابسته به ناظر باشند.
برای مثال یک سفینه فضایی 50 متری که با سرعت 99.99 درصد سرعت نور حرکت میکند، از دیدگاه یک ناظر ثابت نیم متر طولانیتر به نظر خواهد رسید، اما از دید کسی که بر آن سوار است طولش تغییر نکرده است.
شاید عجیب و غریبتر این باشد که که زمان هر چه فرد سریعتر حرکت کند، کندتر میگذرد. اگر یک نفر از زوج دوقلوی همسان سوار بر سفینه فضایی پرسرعتی شود و به سوی ستارهای دوردست برود و سپس بازگردد، نسبت به برادر یا خواهرش که روی زمین باقی مانده است، جوانتر خواهد ماند.
جرم نیز به سرعت بستگی دارد. هر چه یک جسم با سرعت بیشتری حرکت کند، جرم آن بیشتر میشود. در واقع هیچ سفینه فضایی نمیتواند به 100 درصد سرعت نور برسد، چرا که جرم آن به نهایت میل خواهد کرد.
این رابطه میان جرم و سرعت اغلب به صورت رابطه جرم و انرژی بیان میشود: E=mc^2 که m نماینده جرم و c نماینده سرعت نور است.
نسبیت عام
اینشتین تنها درک ما را از فضا و زمان به هم نریخت. او با وارد کردن شتاب به نظریهاش به تعمیم دادن آن پرداخت و دریافت که این کار شکل فضا و زمان را معوج میکند.
برای درک این قضیه به این مثال توجه کنید: سفینهای فضایی را تصور کنید که با روشنکردن موتورهای رانشیاش سرعتش را بالا میبرد.
آنهایی که در این سفینه هستند به کف سفینه خواهند چسبید، درست همانطور که افراد روی کره زمین به آن چسبیدهاند..
اینشتین ادعا کرد که نیرویی که ما جاذبه مینامیم، از نیرویی که بر افراد یک سفینه در حال شتاب گرفتن وارد میآید، غیرقابل تشخیص است.
این نظریه به خودی خود خیلی انقلابی نیست، اما هنگامی که اینشتین با ریاضیات پیچیده آن کار کرد (این کار 10 سال وقت او را گرفت)، کشف کرد که فضا و زمان در نزدیک یک جسم دارای جرم زیاد قوس برمیدارند، و این قوسبرداشتن است که ما آن را به صورت نیروی جاذبه درک میکنیم.
مشکل است که هندسه قوسی نسبیت عام را توصیف کرد، اما اگر فضا - زمان را مانند یک پارچه تصور کنیم، آنگاه یک جسم با جرم زیاد پارچه پیرامونش را طوری میکشد که هر چیزی که از کنار عبور میکند دیگر خط مستقیم را طی نخواهد کرد.
معادلات نسبیت عام شماری از پدیدهها را پیشبینی میکند، که وجود بسیاری از آنها تا به حال ثابت شده است:[ظاهراً اينشتين درست ميگفت]
• خمشدن نور در اطراف اجسام دارای جرم زیاد (عدسی گرانشی). • تغییر تدریجی مدار سیاره عطارد. • کشش چارچوب (frame dragging) فضا - زمان در اطراف اجرام در حال چرخش. • ضعیفشدن نوری که از کشش جاذبهای می گریزد (تغییر فرکانس نور به سوی بخش قرمز طیف ناشی از جاذبه) • افزایش سرعت در دورههای چرخشی ستارههای دوگانه و ستاره های تپنده (پالسارها). • امواج گرانشی (امواجی در ساختار فضا - زمان). • وجود سیاهچالهها که هر چیزی از جمله نور را به دام میاندازند.
تاب برداشتن فضا - زمان در اطراف یک سیاهچاله از هر جای دیگری شدیدتر است.
اگر آن یک نفر از دوقلوهایی که در بالا گفتیم در سفر فضاییاش به درون یک سیاهچاله سقوط کند، چنان کشیده میشود که به صورت اسپاگتی در خواهد آمد!!
خوشبختانه او بیش از چند ثانیهای زنده نخواهد ماند.
اما جفت او در روی کره زمین هرگز پایان کار او را نخواهد دید- دیدن او که ذره ذره در طول عمر کیهان به سوی مرکز سیاهچاله حرکت میکند.
LiveScience, 11 Feb., 2008 |