ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه 4 دي 1404
پنجشنبه 4 دي 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 26 آبان 1390     |     کد : 28422

چهره شهر، زخمي پنجه سياه تكدي‌گري

«خیلی دور، خیلی نزدیک» روایت متکدیانی است که صبح تا شب، آن ها را در معابر شهری می بینیم اما قد دردشان، آنقدر بلند و کشیده شده است که گویی دیگر آن ها را نمی بینیم.

جام جم آنلاين: «خیلی دور، خیلی نزدیک» روایت متکدیانی است که صبح تا شب، آن ها را در معابر شهری می بینیم اما قد دردشان، آنقدر بلند و کشیده شده است که گویی دیگر آن ها را نمی بینیم. زخم هایی ناسور که سال هاست شهر را بیمار نگه داشته است و رسیدگی به اوضاع نامساعد آنان نیز در هاله ای از بوروکراسی های مرسوم فراموش شده است.
به گزارش جام جم آنلاين، از جمعیت 11 درصدی شهروندان ایرانی که در زیر خط فقر مطلق هستند، حجم انبوهی از آنان با تکدی گری در خیابان ها، روزگار محنت باری را از سر می گذرانند که حضور این افراد در سطح معابر شهری، تاثیرات نامطلوبی بر زندگي سایر شهروندان بر جای گذاشته است.

«خیلی دور، خیلی نزدیک» روایت متکدیانی است که صبح تا شب آن ها را در معابر شهری می بینیم اما قد دردشان، آنقدر بلند و کشیده شده است که گویی دیگر آن ها را نمی بینیم. زخم هایی سرباز که سال هاست شهر را بیمار نگه داشته است و رسیدگی به اوضاع نامساعد آنان نیز در هاله ای از بوروکراسی های مرسوم فراموش شده است.

مطابق آمارهای رسمی، دولت ادعا می کند که تنها 11 درصد از شهروندان ایرانی زیر خط فقرمطلق زندگی می کنند. البته بسیاری از فعالان اجتماعی، این آمارها را قبول ندارند و آمارهای سنگین تری از افراد گرفتار شده زیر خط فقر شديد را تخمین می زنند. به صراحت می توان گفت که هیچ آمار دقیق و قابل ارائه ای از تعداد متکدیان از سوی هیچ منبع موثقی وجود ندارد.

جدای از بحث مشکلات شدید معیشتی که متکدیان نیازمند بر دوش می کشند، حضور این افراد در فضای پارک ها، اتوبوس ها، مترو و معابرعمومی در سطح شهرنیز تاثیرات اجتماعی و روانی ناخوشایندی بر اذهان عمومی برجای خواهد گذاشت که حتی دامنه این تاثیرات منفی، گریبانگیر مسائل اقتصادی نیز خواهد شد.

در واضح ترین قرینه آن می توان به کاهش درآمد صنعت توریسم به دلیل وجود متکدیان در خیابان ها و چهره ناخوشایند شهر اشاره کرد.

مطابق تحقیقات دفتر مطالعات اجتماعي و فرهنگي شهرداري تهران، حداقل 40 درصد از متکدیان در شهر تهران معتاد هستند و 99 درصد از متکدیان پایتخت نیز از جمله مهاجران هستند. از بین همین مهاجران متکدی پایتخت نیز، 18 درصد آن ها از متکدیان افغان هستند و 62 درصد از این مهاجران متکدی هم از شهرستان ها به سوی تهران آمده اند.

البته برای کاهش تعداد متکدیان در خیابان ها، جریمه هایی نیز در نظر گرفته شده است . مثلا طبق قانون باید حدود 90 درصد از پولی که متکدیان در جیب دارند، توسط ماموران دولتی ضبط شود و آن ها را به اردوگاه های ویژه این افراد منتقل کرد اما این اقدام نیز تاکنون نتوانسته از حضور متکدیان در شهرها بکاهد.

مطابق قانون، دولت موظف است که از تکدی گری افراد جلوگیری کند و آن ها را به کار مفید بگمارد اما اجرای این قانون در شهرهای مختلف و به خصوص در پایتخت ایران که بزرگترین اجتماع متکدی را دارد، همچنان مسكوت مانده است.

این گزارش با بهره گيري از نظرات كارشناسان، به بررسي معایب حضور متکدیان در فضاهای شهری مي پردازد و در پايان گريزي كوتاه به زندگی تنگدستانی خواهد داشت که واقعا نیازمند هستند و نقش بازی نمی کنند. تنگدستانی که بی گمان جمع آوری آن ها از خیابان و اسکان آبرومندانه آنان، یک وظیفه ی ملی است که طبیعتا می بایست از جمله دغدغه های اول متوليان اين امر باشد.

مقایسه وضعیت عمومی متکدیان ایرانی با نمونه های جهانی

نگار گرامی، یکی از نمایندگان ارشد سازمان ملل در ایران و مسوول آژانس «برنامه جهانی غذا» در درون مرزهای ایران می باشد. این آژانس زیر مجموعه سازمان ملل به عنوان بزرگترین آژانس بشردوستانه در جهان شناخته می شود که وظیفه کمک رسانی به فقیرترین طبقات جوامع را برعهده دارد.

گرامی در گفت‌وگو با خبرنگار جام جم آنلاين، ابتدا با ارائه آماري تكان دهنده در خصوص وضعيت طبقات فقیرجهان خاطر نشان كرد: بالغ بر850 میلیون نفر از مردمان تهی دست جهان، از گرسنگی مفرط در عذاب هستند و حتی حدود 110 میلیون نفر نیز در زاغه ها زندگی می کنند.

"با توجه به بحران های اقتصادی که گاه و بیگاه در گوشه و کنار جهان اتفاق می افتد، آمار تنگدستان جهان در نوسان است. با تمام این تفاسیر تلاش می کنیم که تا سال 2015 میلادی و با کمک همه مردم جهان، بخش عمده ای از مشکلات غذایی، بهداشتی و تحصیلی را که زندگی متکدیان، طبقات محروم و فقیر جامعه را دستخوش تغییر قرار داده است، بهبود ببخشیم."

بالغ بر850 میلیون نفر از مردمان تهی دست جهان، از گرسنگی مفرط در عذاب هستند وحتی حدود 110 میلیون نفر نیزدر زاغه ها زندگی می کنند
وی در ادامه با بيان اين که وضعیت معیشتی ایرانیان نیازمند در مقایسه با گرسنگان برخی کشورهای فقیر، اوضاع مطلوبی است، عنوان كرد: اوضاع گرسنگی و تنگدستی در طبقات فقیر جامعه ایران، قابل مقایسه با اوضاع سخت بسیاری از پناهندگان نیست. بسیاری از این پناهندگان فقیر، بدون هیچ پشتوانه مالی، راه سفر در پیش گرفته اند و از ابتدایی ترین امكانات اولیه هم بی نصیب هستند.

نماينده برنامه جهاني غذا در ايران، با اتكا به داده هاي نقشه گرسنگي جهان كه توسط سازمان ملل تنظيم شده است، اظهار داشت: درست است كه بسیاری از شهروندان ایرانی از کمبود منابع مالی در رنج هستند اما در مقایسه با سیل عظیم گرسنگان برخی کشورهای فقیر جهان، وضعیت رفاه شهروندان ایرانی، مطابق نقشه گرسنگي جهان به طور عمومی مطلوب گزارش می شود.

حضور متکدیان در معابر شهری و نقش ضعیف رسانه ها

دکتر منصور ساعی، کارشناس رسانه و مدرس ارتباطات درگفت و گو باخبرنگار ما در باب تجاری شدن نقش رسانه ها و بی توجهی آنان به مشکلات طبقه فقير، تصريح كرد: بسیاری از رسانه های امروز، تابع بنگاه های اقتصادی یا جریان های سیاسی هستند که اندیشه های تامین کنندگان مالی شان را منعکس می کنند. طبقات فقیر و خصوصا متکدیان معابر، جایگاه و ارزش خبری چندانی برای صاحبان رسانه ها ندارند و به همین دلیل هم مشکلات این گروه محروم از جامعه در اولویت قرار نمی گیرد.


" تنگدستان، به ندرت تریبونی برای ابراز نظرات شان دارند و رسانه ها عموما به سمت اندیشه های سرمایه داری خیز برداشته اند. یعنی وقتی یک فرد نیازمند، نتواند دغدغه هایش را در رسانه بیان کند و رسانه هم علاقه ای به پوشش اخبار آنان نداشته باشند، خب طبیعی است که حساسیتی هم برای کمک به این افراد فقیر ایجاد نمی شود و مشکل به قوت خود باقی می ماند."

ساعی بر این باور است که رسانه های داخلی به سمت تجاری شدن پیش می روند و این تجاری شدن موجب شده است که طبقات محروم در اولویت رسانه ها نباشند.

درحالی که بسیاری از متکدیان در شرایط وخیمی به سر می برند اما رسانه ها به جای پرداختن به اوضاع این طبقات محروم نگه داشته شده، تلاش می کنند که با اشتهارگرایی، گفت و گو با چهره های مشهور و تجاری کردن رسانه، نقش یک بنگاه اقتصادی را بازی کنند"رسانه های ایران در حال گذار به سوی رسانه های خبری- تجاری هستند. یعنی از یک سو تلاش می کنند که نماینده افکار عمومی باشند و از سوی دیگر می خواهند که از بعد اقتصادی هم درآمد زایی داشته باشند که این خود یک کارکرد تناقضی ایجاد کرده است. "


وي با بيان اين كه بهبود وضعیت متکدیان معابر با نقش رسانه ها ارتباط تنگاتنگي دارد، عنوان كرد: وظیفه اخلاقی و حرفه ای رسانه ها حکم می کند که با اولویت دادن به مبحثی همچون متکدیان و بدون توجه افراطی به بحث اقتصاد رسانه، مردم را نسبت به وضعیت تنگدستان آگاه تر سازند.


"درحالی که بسیاری از متکدیان در شرایط وخیمی به سر می برند اما رسانه ها به جای پرداختن به اوضاع این طبقات محروم نگه داشته شده، تلاش می کنند که با اشتهارگرایی، گفت و گو با چهره های مشهور و تجاری کردن رسانه، نقش یک بنگاه اقتصادی را بازی کنند."

معابر شهری به فضایی تراژدیک تبدیل شده است

به اعتقاد دکتر مریم طالبی، روانشناس و مشاورخانواده،‌ بین نشاط اجتماعی شاغلان و بهره وری در کار، یک رابطه مستقیم وجود دارد. وقتی یک فرد شاغل در طلوع صبح با منظره متکدیان حاضر در خیابان ها و پارک ها، روز خود را آغاز می کند، احساس نامطلوبی به او دست می دهد که ناخودآگاه این احساس در آن روز بر خروجی کار آن فرد شاغل، تاثیر منفی خواهد گذاشت.

"در حقیقت، حضور متکدیان در مترو، اتوبوس، پارک ها و خیابان ها، کل سیستم روانی جامعه را تهدید می کند و البته اثرات این آسیب روانی برای کودکان هولناک تر خواهد بود."

وی با بیان این که امروزه معابر شهری در ایران به فضایی تراژدیک تبدیل شده است، اظهار داشت: یکی از عمده مشکلاتی که حضور متکدیان در خیابان ها پدید آورده است، احساس عذاب وجدان مداومی است که سایر شهروندان با دیدن این افراد نیازمند تحمل می کنند. در واقع مردم با دیدن متکدیان در تقابل عقل و احساس قرار می گیرند و دقيقا نمی دانند که آیا باید به یک همنوع تنگدست، کمک کنند یا خیر؟

در حقیقت، حضور متکدیان در مترو، اتوبوس، پارک ها و خیابان ها، کل سیستم روانی جامعه را تهدید می کند و البته اثرات این آسیب روانی برای کودکان هولناک تر خواهد بودطالبي، تکدی گری را گونه ای از خشونت افسار گسیخته شهری دانسته و مي افزايد: خشونت شهری همواره خود را با چاقو و اسلحه نمایان نمی‌کند؛ بلکه وقتی پایه های اجتماعی و روانی یک شهر با خشونت تمام، فرد نیازمندی را از تمام حقوق شهروندی اش محروم کرد، در آن زمان خشونت شهری به صورت تمام رخ قد علم کرده است.

این مصاحبه ها که شکم آدم را سیر نمی کند

از پله های متروی میدان حر که بالا می آیم، چادرش را روی صورتش انداخته و با نجوایی آرام می گوید: برادر! خدا عمر و برکتت بدهد. محتاجم. اگه کمکم کنی، جای دوری نمی رود.

سعی می کند صورت اش به طور واضح برای عابران مشخص نباشد و از طرف دیگر هم به ندرت کسی پیدا می شود که به حرف های پیرزن توجه کند. تا لب به سخن می گشاید، سریع می فهمم که من تنها خبرنگاری نبودم که می خواهم با او مصاحبه کنم.

با اکراه و اندوه سرش را بالا می آورد، چادر را از روی صورتش کنار می زند و این بار چشم در چشم من می گوید: هر هفته یکی مثل شما می آید می گوید خبرنگار است و از غصه هایم می پرسد .ولی خودت بگو ، اگر هر روز هم در روزنامه و تلویزیون نشانم بدهند ، برای من نان شب می شود؟ این مصاحبه ها که شکم آدم را سیر نمی کند ، تازه بقیه همشهری هایم می فهمند که به چه خواری و بدبختی افتادم .


"شوهر خدانشناسم که 30 سال قبل رفت دنبال یک زن دیگر و من را هم با یک دختر کوچک تنها گذاشت . تا جوان بودم که در خانه های مردم کلفتی می کردم . حالا هم که سنم از 60 سال گذشته ، دیگر نه جانی برای کار کردن دارم و نه فامیل دلسوزی که دستگیری ام کند."

چادرش را دوباره روی صورتش می اندازد و این یعنی این که دیگر نمی خواهد بیشتر از این با من حرف بزند. شاید هم حق داشته باشد و به قول خودش ، هیچ کدام از این مصاحبه ها دردی را از او دوا نکرده اند.

پول نمی خواهم، درد دلم را گوش کن!

برخلاف زن کهنسال و دردمند که با مشقت زیاد توانستم چند جمله از وصف حالش ثبت کنم ، کریم الله ، 78 ساله به راحتی از روزگار تیره امروزش سخن می گوید .

کیسه پلاستیکی و سیاه رنگ پول هایش را روی یکی از صندلی های پارک شهر تهران می گذارد و با رعشه شدید دست و صدایی ضعیف می گوید :در یکی از روستاهای شهر بانه به دنیا آمدم . دو بار ازدواج کردم که چون بچه دار نمی شدم ، از من طلاق گرفتند . خیلی سال است که در تهران زندگی می کنم و دیگر اصلا فکر نمی کنم کسی در شهر خودمان مرا بشناسد.

"جوان که بودم در کارگاه خشت سازی بودم و صاحب کارم وقتی دید استخوان هایم پیر شده اند و دیگر به دردش نمی خورم ، مثل یک حیوان مرا از کارگاه بیرون انداخت . حالا 20 سالی می شود که از ته مانده جیب مردم می خورم."

تا جمله آخر را تمام می کند ، بغضش می ترکد و نزدیک به پنج دقیقه ممتد گریه می کند . انتظار این حجم از گریه را نداشتم و در اضطراری گنگ تلاش می کنم به هر نحوی شده دلداری اش بدهم اما او همچنان دوست دارد از وضعیت وخیم امروزش بگوید و باز هم در همان حال گریه ادامه می دهد: نه پسرم ! ناراحت نیستم .

" اتفاقا الان خیلی هم خوشحالم که دارم با تو حرف می زنم . باور کن خیلی وقت ها اصلا پول نمی خواهم و فقط دوست دارم با یک نفر حرف بزنم اما دیگر چندین سال است که کسی دوست ندارد با من درددل کند . گریه که می کنم سبک می شوم."

و با اين كلمات بدرقه‌ام مي كند:‌ آخه این که نشد زندگی . تا کی باید به دست بقیه نگاه کنم و ببینم که چیزی از آن ها زیاد می آید یا نه ؟ به خدا هر شب آرزو می کنم که بمیرم تا همه از دستم خلاص شوند!

امين جلالوند – خبرنگار جام جم آنلاين


نوشته شده در   پنجشنبه 26 آبان 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode