اقدام مردم براي بيعت با امام علي(ع) در سال 35 هجري قمري
پس از آن که عثمان بن عفان[سومين خليفه راشدين]به دست مسلمانان معترض و انقلا بيون مهاجر مصري در خانه اش کشته شد و مخالفان خليفه به پيروزي رسيدند،همگي در مسجد النبي(ص) گردهم آمده و درباره انتخاب خليفه اي ديگر به گفتگو پرداختند. از ميان اعضاي شوراي شش نفره اي که عمر بن خطاب [دوّمين خليفه راشدين]براي انتخاب خليفه پس از خود تعيين کرده بود،دو نفر[يعني عبدالرحمن بن عوف و عثمان بن عفان]از دنيا رفته و چهار نفرديگر،يعني:حضرت علي(ع) ،سعد بن ابي و قاص،زبير بن عوام و طلحةبن عبيدالله در قيد حيات بودند و اکثر قريب به اتفاق مردم، خواهان آن بودند که يکي از آنان ،مقام خلافت را بر عهده گيرد.ولي مظلوميت امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) پس از رحلت پيامبر اکرم(ص) و غصب خلافت از وي از يک سو و حق گرايي و عدالت خواهي آن حضرت از سوي ديگر،مردم انقلابي و مسلمانان واقعي و دلسوز را واداشت که بيش از همه، تمايل به انتخاب آن حضرت داشته باشند.
بدين جهت چندين تن از صحابه رسول خدا(ص) و مسلمانان مبارز و سر دسته هاي مخالفان عثمان، مانند عمّاربن ياسر، ابو ايوب انصاري،ابوهيثم بن تيهان، رفاعة بن رافع،مالک بن اشتر نخعي،خزيمة بن ثابت و مالک بن عجلان در ميان مردم از شايستگي ها و فضايل امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) داد سخن داده و مردم را يک پارچه به سوي خانه حضرت علي(ع) به راه انداختند و از آن حضرت، مصرّانه در خواست پذيرش خلافت اسلامي را نمودند.
حضرت علي(ع) که به مدت بيست و پنج سال از حق طبيعي والهي خويش محروم مانده بود و هم اينک زماني مردم به وي روي آوردندکه فتنه و آشوب، سراسر عالم اسلام را فرا گرفته بود،آن حضرت، آينده خلافت را چندان روشن نمي ديد و بدين لحاظ از پذيرفتن آن امتناع نمود و فرمود: اگر من وزير شما باشم بهتر است از اينکه امير شما قرار گيرم و هرکسي شما بر گزينيد، من نيز به آن راضي خواهم بود .
ولي مردم فرياد مي زدند که ما جز تو کسي را شايسته اين مقام نمي بينيم و مي خواهيم بار ديگر سنّت رسول خدا(ص) در ميان مسلمانان زنده گردد.
امام علي بن ابي طالب(ع) که با اصرار مهاجر و انصار مدينه و مسلمانان انقلابي شهر هاي مختلف، مانند کوفه،بصره،مصرو يمن روبرو بود، چاره اي جز پذيرش در خواست آنان نداشت،ولي از باب اينکه رأي دادن مردم و بيعت آنان با حضرت،تنها حالت احساسي و عاطفي نداشته و همراه با انديشه و تدبّر باشد، آنان را به روز ديگر وعد داده، که اگر ثابت قدم بوده و در خواسته خود اصرار داشته باشند،با حضور صحابه کبار و بزرگان مهاجر وانصار در مسجد النبي(ص) گرد هم آمده و با وي بيعت نمايند.
مردم براي روز بعد، به انتظار نشسته و براي بيعت با امير مؤمنان(ع) لحظه شماري مي کردند .تا اينکه خورشيد فروزان روز نوردهم ذي حجه،مدينه منّوره را تابناک و روشن کرد و مردم دوستدار ولايت و منتظران طلوع حقيقت را به مسجد النبي(ص) کشانيد. در اين هنگام مولاي متقيان حضرت علي(ع) به همراه ياران وفادار و صحابه کبار وارد مسجد پيامبر(ص) شدو با حضور خود،جمعيت انبوه را به وجد و شادماني آورد وبا صلوات و سلام آنان بر فرازمنبر رسول خدا(ص) قرارگرفت و باخواندن خطبه اي، بار ديگر از آنان، در خواست نمود که از وي صرف نظر کرده و شخص ديگري را به اين مقام بر گزينند،ولي مردم يکپارچه فرياد بر داشتند که غير از تو کسي را براي اين مقام شايسته نمي دانيم. و در اين هنگام، و بر خاستند و به صف ايستاده و منتظر بيعت با آن حضرت شدند.
نخستين کسي که پيش دستي کرد و در صف مقدّم با آن حضرت بيعت کرد،طلحة بن عبيدالله بود.گويند دست وي و يا يکي از انگشتانش در يکي از جنگ ها مصدوم شده و شل بود و چون با آن دست بيعت کرد،يکي از حاضران در مجلس به نام قبيصة بن جابر اسدي گفت: انالله وانا اليه راجعون. عجب حالتي! اول دستي که بر دست امير مؤمنان(ع) به بيعت داده شد،دست شَل است. به خدا سوگند که بيعت طلحه پايدار نماند و ناقص گردد.
به هر روي،تمامي مهاجران و انصار مدينه و انقلابيون و مهاجران شهرهاي مختلف،در آن روز با آن حضرت بيعت کرده و به شادماني پرداختند.
تنها عده اي اندک از مهاجران و انصار مدينه با آن حضرت بيعت نکرده و خود را با اين رفتارشان منزوي و رسوا نمودند. تعداد آنان در حدود ده نفر بود .
حضرت علي(ع) که جانشين منصوب و منصوص رسول خدا(ص) بود،پس از 25 سال محروميت از حق خويش، به ياري خداي بزرگ و همت مسلمانان حقيقت گرا در 19 ذي حجه سال 35 قمري به خلافت اسلامي نايل آمد و زمام امور مسلمانان را به دست با کفايت خويش گرفت.