ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 5 دي 1404
جمعه 5 دي 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 27 شهريور 1390     |     کد : 25496

علامه طباطبايی تدبر در قرآن را منوط به بررسی سياق آيه می‌داند

تدبر در قرآن كه علامه طباطبايی از آن بحث می‌كند، بدين معناست كه ابتدا آيه در مجموعه سياق خودش و بعد در سياق سوره مورد بررسی قرار گيرد؛ بايد ابتدا آيات را به‌طور افقی و در كنار هم بررسی كرد و سپس در مفهوم آيات عميق شد.

 تدبر در قرآن كه علامه طباطبايی از آن بحث می‌كند، بدين معناست كه ابتدا آيه در مجموعه سياق خودش و بعد در سياق سوره مورد بررسی قرار گيرد؛ بايد ابتدا آيات را به‌طور افقی و در كنار هم بررسی كرد و سپس در مفهوم آيات عميق شد.

عباس اسماعيل‌زاده، عضو هيئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) با بيان اينكه شخصيت علمی ـ اخلاقی علامه طباطبايی را از دو طريق می‌توان شناخت، اظهار كرد: روش اول، مطالعه در آثار باقی‌مانده از ايشان است كه از طريق اين روش ميزان علم و حكمت هر دانشمندی به‌خوبی قابل مطالعه است.

اسماعيل‌زاده افزود: روش ديگر برای درك شخصيت علمی و عرفانی علامه طباطبايی بررسی و مطالعه شاگردان ايشان است؛ به عنوان مثال می‌توان از وجود آيت‌الله‌العظمی جوادی آملی در بين شاگردان علامه ياد كرد. اولين مطلبی كه در رابطه با تفسير شريف تسنيم می‌توان گفت اين است كه اين تفسير تكميل الميزان است. به تعبير خود آيت‌الله‌العظمی جوادی آملی تسنيم در حقيقت الميزان فارسی است و بنای ايشان بر اين است كه اگر در الميزان نقصی است، تكميل شود و اگر ايراد و اشكالی است، برطرف شود.

وی با بررسی روش علامه طباطبايی در تفسير الميزان افزود: اولين لايه برداشت از قرآن ارتباط با ظواهر آيات قرآن است كه علامه از اين روش تعبير به تدبر كرده‌ است و در مقدمه الميزان به اين مطلب اشاره شده است.

اسماعيل‌زاده عنوان كرد: برخی از افراد به علامه طباطبايی خرده می‌گيرند كه علامه برای تفسير قرآن خود قرآن را كافی می‌داند. اين در حالی است كه علامه در انتخاب الفاظ بسيار دقت داشته و منتقدان به علامه منظور ايشان را از اين عبارت كه می‌گويد نور از غير خودش كسب نور نمی‌كند، (النور كيف يقتضی بنور غيره) درست و صحيح نفهميده‌اند.

وی با اشاره به اين مطلب كه علامه طباطبايی در ادامه سخنانش می‌گويد برای تدبر در قرآن ما فقط به خود قرآن نياز داريم نه در تفسير قرآن، افزود: اگر علامه در مقدمه الميزان اشاره به تفسير قرآن می‌كرد، اين اشكال وارد بود كه برای تفسير قرآن صرفاً مراجعه به قرآن كافی نيست، اما برای تدبر در قرآن كه چهار مرتبه مردم را به آن دعوت كرده است، يعنی آشنا شدن با سطح ظواهر قرآن و برای آشنايی با ظواهر قرآن فقط رجوع به قرآن كافی است.

اسماعيل‌زاده ادامه داد: به عنوان مثال در آيات «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ آيا به آيات قرآن نمی‌انديشند يا [مگر] بر دلهايشان قفلهایى نهاده شده است»(24/محمد) و «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا؛ آيا در [معانى] قرآن نمى‏انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى‏يافتند»(82/نساء) وقتی صحبت از تدبر می‌شود، مخاطب خود را همه مردم قرار می‌دهد و اين طبيعی است كه اولين ارتباط مردم با قرآن ارتباط با ظواهر الفاظ قرآن باشد كه علامه از اين روش تعبير به تدبر می‌كند.

عضو هيئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، با اظهار اين مطلب كه هر كس تدبر در قرآن نكند، نمی‌تواند وارد تفسير قرآن شود، گفت: اگر كسی وارد تفسير سوره‌ای از قرآن شود بدين صورت كه به شرح الفاظ به‌طور جداگانه بپردازد، اين شخص حقيقتاً وارد تفسير قرآن نشده و تدبر نكرده است، بلكه تدبر كه علامه از آن بحث می‌كند؛ يعنی اينكه ابتدا آيه در مجموعه سياق خودش و بعد در سياق سوره مورد بررسی قرار گيرد.

وی عنوان كرد: حداقل يك مرور سطحی از سوره اتفاق بيفتد و اصلاً اينكه آيات قرآن در سوره‌های مختلفی بيان شده، علت حكيمانه دارد. يك مفسر بايد ابتدا آيات را به‌طور افقی و در كنار هم بررسی كند و بعد در مفهوم آيات عميق شود. اگر كسی اين موارد را لحاظ نكند در مواردی در تفسير آيات دچار اشتباه می‌شود.

اسماعيل‌زاده افزود: دأب علامه طباطبايی در الميزان اين است كه در ابتدا تدبر و تفسير را با هم می‌آورد؛ يعنی اول تدبر در قرآن را مطرح می‌كند و بعد موشكافانه وارد تفسير آيات می‌شود، اما هرچه به انتهای قرآن نزديك می‌شويم علامه بيشتر به تدبر می‌پردازد. البته نه به اين معنا كه به تفسير توجهی ندارد بلكه هرجا كه نياز بوده به بحث‌های تفسيری نيز پرداخته‌ است.

وی گفت: به‌طور مثال در سوره مباركه جمعه علامه طباطبايی مفصلاً به بررسی تفسير و تأويل «كتاب» و «حكمت الهی» می‌پردازد و يا در سوره مباركه مدثر علامه به‌طور مبسوط بحثی را در رابطه با حقيقت انسان مطرح می‌كند؛ بنابراين در اوايل سوره‌ها علامه تدبر و تفسير را با هم می‌آورد و در ادامه به‌خاطر اقتضای سوره‌ها بيشتر به بحث‌های تدبری می‌پردازد و هر جا نياز بوده به تفسير آيات نيز اشاره می‌كند.

عضو هيئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد با بيان مشابهت‌های تفسير الميزان و المنار، گفت: تفسير المنار در زمانی نوشته شد كه تفسير قرآن يك دوره رخوت را به خود ديده بود و هيچ‌گونه نوآوری در تفسير وجود نداشت. با ظهور محمد عبده به دليل اينكه شخصيتی عقل‌گرا داشت و تفسير او بر پايه عقل نگاشته شده بود، تفسيرش به عنوان كتابی كه حرف جديدی برای گفتن دارد، در ميان اهل علم بسيار مطرح شد.

وی اظهار كرد: اين در حالی بود كه شيعه حكومتی نداشت و بسياری از آثار و مصنفات شيعيان و تلاش‌های علمی ايشان زايل می‌شد و از بين می‌رفت. در مقابل تفاسير اهل سنت مورد حمايت حكومت‌ها قرار می‌گرفت و اين تفاسير بيشتر صبغه تجمدی فقهی و روايی داشت.

اسماعيل‌زاده با اشاره به اينكه وقتی تفسير المنار منتشر شد اهل سنت متوجه شدند كه اين تفسير حرف‌های جديدی برای مطرح كردن دارد، گفت: يكی از خدمت‌های علامه طباطبايی اين بود كه تفسير المنار را از گردنه خارج كرد. اين مطلب بدين صورت حاصل شد كه علامه وقتی مباحث المنار را مطرح می‌كند به اين معنا نيست كه المنار تفسير برجسته‌ای است.

عضو هيئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد با بيان اينكه در تفسير المنار جنبه عقل‌گرايی قوی است و به همين جهت مباحث خوب و پرباری نيز در آن مطرح شده است، اظهار كرد: اگر الميزان بحث‌های موجود در المنار را مورد نقد و بررسی قرار نمی‌داد و مواردی را كه المنار به نتايج نادرست رسيده، مورد نقد نمی‌گذاشت، اين پندار رخ می‌داد كه هر كجا در تفسير آيات به عقل پناه ببريم می‌توانيم به نتيجه صحيحی از آيات برسيم، در حالی‌كه علامه طباطبايی با بررسی نظرات عبده در المنار مواردی را كه بدون توجه به روايات نمی‌توان به نتيجه صحيح رسيد، مطرح می‌كند و از اين طريق در اصل به المنار جهت می‌دهد.

وی در پايان سخنانش تصريح كرد: گاه مطرح می‌شود الميزان تا آنجا كه المنار به تفسير قرآن پرداخته حرف برای گفتن دارد و بعد از آن مباحث موجود در الميزان فروكش می‌كند، در حالی‌كه اين اقتضای هر تفسيری است؛ به‌عنوان مثال وقتی علامه طباطبايی ذيل آيه 23 سوره مباركه بقره در مورد اعجاز قرآن به‌طور مفصل بحث می‌كند، ديگر نيازی نيست تا اين مطلب را مجدداً در سوره مباركه هود(ع) مطرح كند، بلكه يا ارجاع می‌دهد و يا اصلاً وارد بحث نمی‌شود؛ به همين دليل است كه مطالب مطرح شده در 10 جلد اول بيشتر از مطالب طرح شده در ادامه الميزان است، همين مطلب در تفسير تسنيم نيز مشاهده می‌شود.


نوشته شده در   يکشنبه 27 شهريور 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode