علت غيبت امام عصر عليه السلام با وجود آمادگى شرايط ظهور
سؤال:
«دوايت م.نلدسن»خاور شناس،پيرامون غيبتحضرت مهدى عليه السلام بياناتى دارد و در آن به مناسبات متعدد اشاره كرده است.
از جمله مطالب او اين است كه:شيعه دورانهاى گوناگونى را پشتسر گذاشته،گاهى تشيع در اعتلا و قوت بوده است،مانند عصر«آل بويه»و«صفويه»و زمانى ظلم و جنگ و فتنه و فساد،در ممالك اسلامى شايع بوده است،مثل اعصار جنگهاى صليبى و دوران هجوم و يورش مغول به شهرهاى ايران،مع ذلك امام مهدى ظهور نكردهاند،مانند آنكه علائم ظهور آشكار شده ولى امام ظاهر نشده باشند (43) .او در اين زمينه سخنان ديگرى از اين قبيل گفته و دراذهان مردم پارهاى شبهه ايجاد كرده است.
جواب:
اصولا بايد توجه داشت كه سخنان خاور شناسان در مسائل اسلامى،بخصوص در مواردى كه بر خلاف نظر محققان و دانشمندان مسلمان باشد،مورد اعتماد نيست،و به اعترافات و سخنان آنها،صرفا در برابر خودشان و براى ملل ديگر،و در مقام تاييد و آراء علماى اسلام مىتوان استشهاد كرد،ولى در مقام تحقيق و كشف حقيقت،به چند جهت كه ذيلا ياد آور مىشويم،گفتار آنان اصل نبوده و قابل استناد نمىباشد:
1-بسيارى از خاور شناسان،عمال استعمار و صهيونيسم و تبشير و دستگاه پاپ هستند و از جانب وزارتهاى مستعمرات يا مراكز ديگر حتى«يونسكو»-كه تحت نفوذ كامل«صهيونيسم»قرار دارد-ماموريت دارند كه مسلمانان كتاب و رساله و مقاله بنويسند.
اين دسته از خاورشناسان،پيشقراول استعمار و غرب زندگى بوده و در جدا كردن مسلمانان از فرهنگ و آداب اسلام و تضعيف علائق اسلامى و كم كردن التزام مسلمانان از فرهنگ و آداب اسلام و تضعيف علائق اسلامى و كم كردن التزام مسلمانان به احكام و تعاليم دين نقش مؤثرى داشته،و نقشههائى كه عليه مسلمانان طرح كرده و پيشنهادهائى كه بسا به صورت دلسوزى و دعوت به ترقى و تعالى مىدهند،از«سوء نيت»و خبثباطن آنها حكايت مىكند،و متاسفانه گفتههاى آنها در مطبوعات و جرائد و مجلات غرب زده و مقلد و مزدور مسلمانان نيز منعكس مىگردد.مثلا يكى از آنها مردى ستبه نام«ماسينيون»كه مامور وزارت مستعمرات فرانسه بود.وى همان كسى است كه پيشنهاد داد تا براى تجزيه و تفرقه ملل عرب و براى متروك كردن لغت قرآن و بيگانه كردن مسلمانان از منطق قرآن و هدايتها و ارشادات آن،بايد در هر منطقه از بلاد عرب،لغتهاى محلى را رسميت داد،تا به تدريج زبان قرآن و منطق و تعليمات قرآن مهجور گردد و كسى چيزى از آن را درك نكند و همه از آن بيگانه شوند (44) .
بعضى از اين مستشرقان مانند«جولد تسيهر»در كتابهائى كه نوشتهاند،مغرضانه مطالب را تحريف كردهاند و مانند«لامنس»سعى مىكنند كه در تاريخ اسلام تصرف نموده و واقعيات را انكار كنند و افرادى را كه خيانت كرده و با مسيحيت همكارى داشتهاند تبرئه نمايند،و حكومتهائى مثل حكومت«بنى اميه»را شرعى و نمونه نظام اسلام معرفى كنند!
برخى ديگر فريبكارانه پيرامون اسلام كتاب نوشته و قصدشان اين بوده است كه در يك يا دو مورد حساس،حقيقتى را مسخ يا تهمتى را به اسلام وارد كنند و بطورى آن را عرضه بدارند كه حتى بسيارى از مسلمانها هم ملتفتسوء نيت و غرض آنها نگردند
برخى هم به منظور سابقه سازى براى اقليتهائى كه اختراع كرده يا تحت الحمايه و مزدور و جاسوس خود قرار دادهاند،به استشراقمىپردازند و براى اين اقليتها، تاريخ و نفوذ و دين جعل مىنمايند چنانكه در مورد وهابيها،قاديانىها، بهائىها، شيخىها و حتى صوفيها كوتاهى نكرده و در خيانتها و جاسوسىهاى بزرگ، از آنها بهره بردهاند.
2-گروه ديگرى از«خاور شناسان» به واسطه قلت اطلاع،و ضعف بررسى، اظهار نظرهاى غلط و جاهلانه و دور از حقيقت مىنمايند، و بسا كه صلاحيت علمى و حدود اطلاعاتشان، از حد مسافرت عادى به چند كشور شرقى و كارمندى يك سفارتخانه يا يك مؤسسه در يك كشور شرقى،تجاوز نكند.
بديهى است كه بررسىها و آراء اين افراد،عاميانه و مبتذل و بى ارزش است.ولى با اينهمه،غرب زدگان شرق، چون شيفته هر راى و نظرى مىباشند كه صاحبش اسم فرنگى داشته باشد و به او« مستر» يا« مسيو» يا« مسيس» يا« مادام» بگويند،به گفتار و نوشتههاى آنان به نظر احترام نگريسته و مثل اصل مسلمى مىپذيرند.
3-گروه ديگرى را تعصب مسيحيت،كور و كر كرده و بر اساس تعصب،از تحريف و قلب حقايق و بستن هر گونه تهمت و افترا به مسلمانان،باك ندارند.
4-بعضى از«خاور شناسان»به كاوش و تجسس از آراء غير مشهور پرداخته و اسامى و نامهاى فرقههاى از بين رفته يا وجود نيافته را زنده مىنمايند و اين كار را به نظر خود كشفى شمرده و مسلمانان را متهم مىسازند.
5-برخى ديگر در مقام ايجاد تفرقه بين مسلمانان و آنان را در برابر و مقابل يكديگر قرار دادن و به اتحاد اسلامى ضربه زدن،در بلاد اسلام گردش مىكنند،و از اين فرقه يا اهل اين منطقه چيزى را شنيده يا نشنيده،به فرقه ديگر و اهل منطقه ديگر مىرسانند و تخم عداوت و كينه و بدبينى را بين آنها مىپاشند.
6-بعضى ديگر براى اينكه وضع موجود را متزلزل ساخته و شعائر اسلامى را تضعيف نمايند در گذشتهها و سوابق بسيار دور ملل و جوامع تجسس مىكنند،و سپس با تجديد آن گذشتهها،فرهنگ مرده و كهنه را به آنها عرضه مىدارند و مردم را عقب گرا مىنمايند و التزام و تعهدشان را به سنن و شعائرى كه به آن ملتزم و متعهد هستند،ضعيف مىسازند و سرگردان و بىعلاقه و بىشخصيتشان كرده،خصائص دينى و قومى آنها را از آنان سلب مىنمايند.
7-معدودى مستشرقين بى غرض نيز هستند كه تا حدودى صلاحيتبررسى و كاوش دارند و مقصودشان كشف حقايق و تحقيق ساده است كه بر حسب درجات معلومات و تخصصى كه دارند، نوشتههاى آنها ارزش دارد،ولى با وجود اين،نوشتههاى اين افراد نيز خالى از اشتباه نيست و نياز به تحقيق و تلخيص دارد،هر چند بررسىهاى آنها در بعضى از رشتهها مفيد،و مخصوصا براى رفع تهمتهائى كه قرنها مسيحيت متعصب و خودخواه به اسلام زده است،سودمند مىباشد.
پس از اين مقدمه مىگوييم:از بررسى كتاب«عقيدة الشيعه»استفاده مىشود كه نويسنده،با اينكه شانزده سال در«مشهد مقدس»اقامت داشته است،ولى مسائل را با عينك حقيقتبينى مطالعه ننموده و حتى مانند يك فرد نه مسلمان و نه مسيحى دنبال تحقيق نبوده،بلكه اسلام و مجامع اسلامى و برنامه و آداب مسلمانان را،از ديدگاه يك نفر مسيحىمامور و گزارشگر،مطالعه مىكرده است.
لذا،اگر چه در بعضى موارد به ناچار اعترافاتى دارد و از خلال نوشتههايش حقايق بسيار روشن مىشود، ولى چون حقانيت اسلام را قبول نداشته و بررسى او هم براى حقيقتشناسى و رسيدن به دين حق نبوده است،در توجيه و تفسير مسائل و حوادث،چنان روشى را پيش گرفته است كه به«آشكار شدن بطلان كليسا و مسيحيت كنونى و حقانيت اسلام»منتهى نگردد.
اينگونه بررسى و تحقيق در عقايد و آراء و جهات افتراق فرق،كار سازمانهاى شرق شناسى تبشير و استعمار را آسان مىسازد و آنان را در راه گسترش نفوذ و تسلط بر كشورهاى شرقى يارى مىدهد.
كتاب«عقيدة الشيعه»بايد مورد نقد و بررسى دقيق محققان شيعه قرار بگيرد،و پيرامون اشتباهات و غرض ورزيهائى كه در آن است،توضيحات لازم داده شود.
نويسنده در قسمتهاى مختلف اين كتاب،به گفتههاى خاور شناسان مغرض يا اشتباهكارى همچون: ارنولد،لامنس،نيكلسون،جولد تسيهر،براون،موير،مرغليوث،نيكلين،لسترينج،بر تن،ماكدونالد فريدلاندر ،بروكلمن ،ستانلى لين بول ،سريرى سايكس،بردليم رمزى و هيوارث،نيز استناد كرده و به نتايجبررسىهاى آنها اعتماد نموده است.
در بين خاور شناسان نامبرده،افرادى هستند كه در قلب حقايق و تحريف مطالب و غرض ورزى و دشمنى با اسلام و مسلمين،مشهور و معروفند.
اين مطالبى كه او پيرامون غيبت امام عليه السلام در صفحه 348 و 349 كتاب مزبور نگاشته است، نمونهاى از اشتباهات او يا غرض ورزيها و دشمنيهاى او با شيعه و مسلمانان است.
زيرا هر كس در عقايد شيعه و اخبار و احاديث راجع به غيبتحضرت صاحب الامر عليه السلام و كتابهائى كه در اين موضوع نوشته شده،بررسى مختصر هم كرده باشد،مىفهمد كه مساله انتظار و شرايط و برنامه آن،از ديد شيعه و منطق احاديث و اخبار،از اين مناسبتها كه«نلدسن»ذكر كرده است، گستردهتر بوده،با اوضاع عمومى جهان ارتباط دارد و يك مساله طائفهاى و منطقهاى،و مربوط به گوشهاى از جهان نيست،بلكه مساله تمام زمين و تمام جهان و انقلاب جهانى مطرح است،مساله مهدويتبا حكومت«آل بويه»و سلطنت«صفويه»با فرض اينكه برنامه كار آنها تا حدودى به نظام حكومت اسلام نزديك بوده و احكام اسلام و نظام اسلام را تا آنجائى كه حكومت و استبداد آنها در مخاطره قرار نگيرد پياده مىكردند ارتباط ندارد.
در مساله آمادگى براى ظهور حضرت مهدى عليه السلام بايستى غير از منطقه حكومت«آل بويه»و«صفويه»،وضع سائر مناطق و امكانات بسيار ديگر را نيز در نظر گرفت،تا معلوم شود كه اين ظهور،در آن زمانها انجام پذير نبوده است.علاوه بر آنكه حضور آن حضرت يك ظهورى است كه حصول تمام شرايط و زمينهها و وقت آن را،فقط خدا مىداند.
همچنين از نظر جنگ و فتنه و فساد و بيدادگرى و خونريزى،وضع منطقه خاصى را نمىتوان در نظر گرفت و شرايط ظهور را مساعد شمرد،زيرا كه هميشه كم و بيش اين حوادث بوده و هست، درمنطقهاى حكومتشر و ظلم و فساد وجود دارد و در منطقه ديگر حكومتبالنسبه معتدلتر به چشم مىخورد.اينها مناسباتى نيست كه در آن،براى آن،ظهور كلى عدل و آرامش و نظام اصلح صورت پذير باشد.
در«جنگهاى صليبى»،ظلم و جور به اصطلاح عرفى،حتى در مناطق طرفين وجود نداشت،اگر چه ظلم و جور به معنى حقيقى وجود داشت-چون همه آن حكومتها بر اساس استضعاف و استبداد بودند-اما رشد جوامع به حدى نبود كه آن را درك كنند،و سنگينى و فشارى را كه آن حكومتها بر روح انسان دارد،احساس نمايند،و معدودى هم از مردمان آشنا باشد منطق حقيقى قرآن،اگر چه درك مىكردند،ولى در اقليت محض بودند و جنگهائى را هم كه آتشش روشن بود،عدل و حق خواهى مىشمردند.
در«هجوم مغول»نيز وضع به همين گونه بود،تاسيس حكومت جهانى اسلام و انقلاب عظيم توحيدى آن،امكان پذير نبود،و همان مردمى كه گرفتار اين حمله بودند،اين مسائل عالى را درك نمىكردند.
بر افرادى كه به نسبت از اخيار شمرده مىشدند،افكار ضعيف پرور و از بين برنده شهامت و شجاعت و طرز تفكر درون گراى صوفيانه مسلط بود،كه از عالم پهناور اسلام،حال مقاومت و دفاع از چنين يورشى را سلب كرده بود.
چنانكه داستان قتل شيخ«نجم الدين صوفى»در مسجد جامع و اهانتهائى كه از جانب مغول به قرآن مجيد و مقدسات اسلام شد،نمونهاى از اين وضع اسفناك و افكار منحرف و راكد مسلمانان است.غرض اينكه،زمينه براى حكومت جهانى اسلام فراهم نبود،نه افكار و انديشهها و سطح بينش و بصيرت و رشد مردم آماده بود،و نه مردم،حاضر به فداكارى و همكارى در اين سطح جهانى بودند.
چنانكه گفتيم ما نمىتوانيم اين شرايط را از هر جهتبه دستبياوريم،و حصول تمام آن مقدمات را در يك عصر معين پيش بينى كنيم،كه مثلا در چند قرن و چند هزار سال فراهم مىشود.و اينكه بشر بايد چه كلاسها و مكتبهائى را ببيند و چه رژيمهائى را پشتسر بگذارد،از اينكه آنها بتوانند اصلاحات را در سطح واحد و به نفع تمام بشريت انجام دهند،مايوس گردد و خود را براى استقبال از آن عصر علم و پاكى و عصر فضيلت و عدالت آماده كند.
حضرت امير المؤمنين عليه السلام مىفرمايد:
«ما اطول هذا العناء و ابعد هذا الرجاء» (45)
«چه طولانى و دراز است اين رنج و چه دور است اين اميد».
اين همه اخبار كه در آنها اين جمله وارد شده است:
«يملا الله به الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا» (46)
«خدا پرمىكند به وسيله او زمين را از قسط و عدل بعد از اينكه پر شده باشد از ظلم و جور».
و مانند اين فرمايش امير المؤمنين عليه السلام كه مىفرمايد:
«ذاك حيث تكون ضربة السيف على المؤمن اهونمن الدرهم من حله ذاك حيثيكون المعطى اعظم اجرا من المعطى ذاك حيث تسكرون من غير شراب بل من النعمة و النعيم و تخلفون من غير اضطرار و تكذبون من غير اخراج ذاك اذا عضكم البلاء كما يعض القتب غارب البعير» (47)
«اين (ظهور و فرج) هنگامى به وقوع مىپيوندد كه ضربتشمشير بر مؤمن آسانتر است از بدست آوردن يك درهم حلال.اين وقتى است كه عطا شونده،اجر و مزدش،از عطا كننده عظيمتر باشد.
اين هنگامى است كه مست مىگرديد از غير شراب،بلكه از نعمت و نعمى،و سوگند ياد مىكنيد نه از روى ناچارى،دروغ مىگوئيد،نه از جهت ضرورت.اين در زمانى است كه بلاء شما را بگزد،چنانكه پالان، كوهان شتر را مىگزد».
اين احاديث دور نمائى از وضع آن زمان است.اما چه اسباب و شرايطى فراهم مىشود كه در زمين پر از ظلم و جور شود،و اين سختيها و تغييرات پيش بيايد و اين اسباب و شرايط،مقدماتش از چه زمان فراهم مىشود؟به نظر مىرسد كه مرور اعصار و تحولات و پيدايش مكتبهاى گوناگون و رژيمها و نظامات در قرنها و دورنها،اين اسباب را آماده مىسازند و جهان را براى اين ظهور عظيم آماده مىنمايند.
«نلدسن»بدون توجه و بررسى اين دقايق و نكات و جواب موضوع يا با توجه به اينها و بصورت مغرضانه مانند آنكه علائم و نشانيهاىظهور آشكار شده باشد و امام عليه السلام ظاهر نشده باشد،در اينجا سخن گفته است و افكار افراد بى اطلاع و شيعه نشناس را گمراه كرده و تحقيق و بررسى را بد نام ساخته است.
بديهى است كه مسلمانان آگاه،در مورد نوشتهها و كتابهاى«خاورشناسان»كه بيشتر يا مغرض،يا بىاطلاع هستند،به دستور:فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه،اولئك الذين هداهم الله و اولئك هم اولوا الالباب (48)
« (اى رسول ما) بشارت رحمت ده بر آن بندگانى كه چون سخن بشنوند نيكوتر آن را عمل كنند،آن كسانى كه خدا آنان را به لطف خاص خود هدايت فرموده و آنان نيز به حقيقت،خردمندان عالمند».
حضرت آيت الله صافى گلپايگانى
----------------------------------
پی نوشتها
1-كتاب«عقيده الشيعه»،ص 348 و 349.
2-چنانكه تغيير خط و الفبا كه در تركيه عملى شد و اكنون هم استعمار آن را در نقاط ديگر زمزمه مىكند،به همين منظور بود كه جامعه«ترك»از اسلام و قرآن مجيد و كتابها و معارف اسلام بيگانه گردد و خيال استعمار و غرب و مسيحيت از جانب او راحتباشد و«سلطان محمد فاتح»ديگر پيدا نشود.
3-نهج البلاغه صبحى صالح،خطبه 187.
4-منتخب الاثر،ف 2،ب 1.
5-نهج البلاغه،صبحى الصالح،خطبه 187.
6-سوره زمر آيه 17 و 18.