به اتفاق علماى شيعه و اهل تسنن اين جمله از پيغمبر اكرم متواتر است.احدى در اين جمله ترديد ندارد كه پيغمبر اكرم فرمود:«لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج رجل من ولدى»يعنى اگر فرض كنيم از دنيا يك روز بيشتر باقى نمانده است،خدا آن روز را طولانى مىكند تا مهدى از اولاد من ظهور كند.مقصود اين است:اين قضاى حتمى پروردگار است كه اگر فرض كنيم از عمر دنيا يك روز بيشتر باقى نمانده است اين كار حتما بايد عملى شود.اين روايتى است كه اهل تشيع و اهل تسنن هر دو روايت كردهاند و در آن ترديدى نيست.
بعضى از دوستان وقتى كه مىديدند كه اين برادر ما از حجاز،آقاى شيخ خليل الرحمن (1) ،هميشه صحبت انتظار ظهور حضرت حجت را مىكند،تعجب مىكردند كه ايشان اهل تشيع نيستند،چطور انتظار ظهور حضرت حجت را دارند؟واقعا ايشان انتظار ظهور حضرت حجت را دارند.اغلب ما شايد روى عادت و منطقه جغرافيايى مىگوييم،و ايشان روى اعتقاد و ايمان مىگويند.گفتم:اين مطلبى است كه شيعه و سنى ندارد،اهل تسنن هم اين سخن را زياد مىگويند.
حال ببينيد پيغمبر چگونه آن روز را روشن و دوره كمال بشريت مىبيند.فرمود:«المهدى يبعث فى امتى على اختلاف من الناس و الزلازل»مهدى عليه السلام در يك شرايطى مىآيد كه اختلاف در ميان بشر شديد و زلزلهها برقرار است(مقصود زلزلههاى ناشى از مواد زير زمين نيست)،اصلا زمين به ستبشر دارد تكان مىخورد و خطر،بشريت را تهديد مىكند كه زمين نيست و نابود شود.«فيملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا»بعد از آنكه پيمانه ظلم و جور پر شد،دنيا را پر از عدل و داد مىكند.«يرضى عنه ساكن السماء و ساكن الارض»از او،هم خداى آسمان راضى است و هم خلق خداى آسمان و مردم روى زمين،مىگويند:الحمد لله كه شر اين ظلمها از سر ما كوتاه شد.بعد فرمود: «يقسم المال صحاحا»ثروت را به طور صحيح تقسيم مىكند.گفتند:يا رسول الله!يعنى چه به طور صحيح؟فرمود:عادلانه و بالسويه تقسيم مىكند.«و يملا الله قلوب امة محمد غنى و يسعهم عدله» (2) خداوند دل امت اسلام را مملو از غنا مىكند،يعنى خيال نكن غنا و ثروت،تنها همان ثروت مادى است، دلها غنى مىشود،فقرها و نيازها و حقارتها و بيچارگيها و كينهها و حسادتها،همه از دلها بيرون كشيده مىشود.
امير المؤمنين على عليه السلام در نهج البلاغه مىفرمايد:حتى تقوم الحرب بكم على ساق،باديا نواجذها،مملوءة اخلافها،حلوا رضاعها،علقما عاقبتها.پيش بينى مىكند كه قبل از ظهور حضرت مهدى آشوب عجيب و جنگهاى بسيار مهيب و خطرناكى در دنيا هست.مىفرمايد:جنگ روى پاى خودش مىايستد،دندانهاى خودش را نشان مىدهد مثل يك درندهاى كه دندان نشان مىدهد،شير پستان خودش را نشان مىدهد،يعنى آن ستيزه جويان و آتش افروزان جنگ نگاه مىكنند مىبينند اين پستان جنگ خوب شير مىدهد يعنى به نفعشان كار مىكند،اما نمىدانند كه عاقبت اين جنگ به ضرر خودشان است.«حلوا رضاعها»دوشيدنش خيلى شيرين است اما«علقما عاقبتها»عاقبتش فوق العاده تلخ است.«الا و فى غد و سياتى غد بما لا تعرفون»بدانيد كه فردا دنيا آبستن چيزهايى است كه هيچ پيش بينى نمىكنيد،نمىشناسيد و آگاه نيستيد،ولى بدانيد هست و فردا با خود خواهد آورد. «ياخذ الوالى من غيرها عمالها على مساوى اعمالها»اول كارى كه آن والى الهى مىكند اين است كه عمال و حكام را يك يك مىگيرد،اعوان خودش را اصلاح مىكند،دنيا اصلاح مىشود.«و تخرج له الارض افاليذ كبدها»زمين پارههاى جگر خودش را بيرون مىدهد،يعنى زمين هر موهبتى كه در خودش دارد از هر معدنى،و هر استعدادى كه شما تصور بكنيد،همه را بيرون مىدهد،هر چه تا امروز مضايقه كرده بيرون مىدهد.«و تلقى اليه سلما مقاليدها»زمين مىآيد مثل يك غلام در حالى كه تسليم است كليدهاى خودش را در اختيار او قرار مىدهد(اينها همه تعبير و بيان است)يعنى ديگر سرى در طبيعتباقى نمىماند مگر اينكه به دست او كشف مىشود.مجهولى در طبيعتباقى نمىماند مگر اينكه در آن دوره مكشوف مىگردد.«فيريكم كيف عدل السيرة»آنوقت او به شما نشان خواهد داد كه عدالت واقعى يعنى چه،نشان خواهد داد كه اينهمه كه دم از اعلاميه حقوق بشر و آزادى مىزدند همهاش دروغ بود،اينهمه كه دم از صلح مىزدند همهاش دروغ و نفاق و«جو فروشى و گندم نمايى»بود. «و يحيى ميت الكتاب و السنة» (3) قوانين كتاب و سنت را كه متروك مانده و به حسب ظاهر مرده و از ميان رفته است زنده خواهد كرد.و نيز فرمود:اذا قام القائم حكم بالعدل.
هر يك از ائمه ما يك لقبى دارد.مثلا امير المؤمنين:على المرتضى.امام حسن:الحسن المجتبى.امام حسين:سيد الشهداء،و ائمه ديگر :السجاد،الباقر،الصادق،الكاظم،الرضا،التقى،النقى،الزكى العسكرى. حضرت يك لقبى دارد مخصوص به خود،لقبى كه از مفهوم«قيام»گرفته شده است،آن كه در جهان قيام مىكند:القائم.
اصلا ما حضرت مهدى را به قيام و عدالت مىشناسيم.هر امامى به يك صفتشناخته مىشود،اين امام به قيام و عدالتشناخته مىشود.
«و ارتفع فى ايامه الجور»جور و ظلمى ديگر در كار نيست.«و امنتبه السبل»همه راهها،راههاى زمينى، دريايى و هوايى امن مىشود،چون منشا اين نا امنيها ناراحتيها و بى عدالتىهاست.وقتى كه دالتبرقرار بشود،[چون]فطرت بشر فطرت عدالت است،دليل ندارد كه نا امنى وجود داشته باشد.«و اخرجت الارض بركاتها»و زمين تمام بركات خودش را بيرون مىآورد.«و لا يجد الرجل منكم يومئذ موضعا لصدقته و لا بره...و هو قوله تعالى: و العاقبة للمتقين آيا مىدانيد ناراحتى مردم آن وقت چيست؟ ناراحتى مردم فقط اين است كه اگر بخواهند يك صدقهاى بدهند و يك كمكى به كسى بكنند،يك نفر[مستحق]پيدا نمىكنند،يك فقير در روى زمين پيدا نخواهد شد.
راجع به«توحيد الهى»مىفرمايد:«حتى يوحدو الله و لا يشرك به شيئا»و راجع به«امنيت»مىفرمايد:«و تخرج العجوزة الضعيفة من المشرق تريد المغرب لا يؤذيها احد»يك پير زن ناتوان،از مشرق تا مغرب دنيا را مسافرت مىكند بدون كوچكترين آزار و اذيتى.
زياد است:آنچه از عدالت گفته شده است،از صلح و صفا به معنى واقعى گفته شده است،از آزادى و امنيت كامل گفته شده است،از ثروت و بركت فراوان گفته شده است،از تقسيم عادلانه ثروت گفته شده است،از فراوانى وسائل(وسائل دامدارى و غيره)،از ميوه و گوسفند گفته شده است،از نبودن مفاسد گفته شده است كه ديگر شرب خمرى وجود نخواهد داشت،ديگر زنايى وجود نخواهد داشت،ديگر بشر تنفر دارد از دروغ گفتن،تنفر دارد از غيبت كردن،تنفر دارد،از تهمت زدن،تنفر دارد از ظلم كردن.
اينها بر اساس چه فلسفهاى است؟همان كه عرض كردم:اسلام مىگويد عاقبتبشر عدالت است،اما نمىگويد آن عدالتى كه در عاقبت مىآيد فقط اين است كه فكر بشر به اينجا منتهى مىشود كه منفعت من در اين است كه منافع ديگران را حفظ كنم،نه[در آن زمان]عدالتبراى بشر محبوب و مثل يك معبود است،يعنى روحش رقاء پيدا مىكند،تربيتش كامل مىشود،و اين نمىشود جز اينكه يك حكومت عادل جهانى بر مبناى ايمان،خدا پرستى و خدا شناسى و بر مبناى حكومت قرآن به وجود آيد،و ما مسلمين خوشوقتيم كه بر خلاف اينهمه بدبينيهايى كه در دنياى غرب براى بشريتبه وجود آمده،به آينده بشريتخوشبين هستيم. همين راسل در كتاب اميدهاى نو مىگويد:امروز ديگر غالب دانشمندان اميدشان را از بشريت قطع كرده و معتقدند كه علم به جايى رسيده است كه عن قريب بشر به دست علم نابود خواهد شد.مىگويد:يكى از اين افراد اينشتين است.اينشتين معتقد است كه بشر با گورى كه به دستخودش كنده است،يك گام بيشتر فاصله ندارد.بشر به مرحلهاى رسيده است كه فشار دادن چند دگمه همان و زمين ما كن فيكون شدن همان.و واقعا هم اگر ما معتقد به خدا و دست غيبى نباشيم،اگر آن اطمينانى كه قرآن به آينده بشريت مىدهد ما را مطمئن نكرده باشد، يعنى اگر ما همين ظواهر دنياى امروز را ببينيم،حق با اينهاست.روزى نيست كه وسائل مخرب به صورت نيرومندتر،مهيبتر و وحشتناكتر پيدا نشود.از حدود بيستسال پيش،از وقتى كه بمب اتمى در هيروشيما افتاد،تا امروز،نگاه كنيد ببينيد قدرت تخريبى صنعتى بشر چند برابر شده است؟رسيده به مرحلهاى كه مىگويند دنياى امروز ديگر غالب و مغلوب ندارد.اگر جنگ سوم جهانى پيش بيايد، صحبت اين نيست كه آيا آمريكا غالب استيا شوروى يا چين.اگر جنگ سومى پيش بيايد آن كه مغلوب است زمين و بشريت است و آن كه غالب است هيچ است.اما ما مىگوييم:براى بشر و براى زمين از اين پرتگاهها باز هم پيدا شده است،دست الهى بالاى همه دستهاست. و كنتم على شفا حفرة من النار فانقذكم منها (4) .به ما گفتهاند:«افضل الاعمال انتظار الفرج» (5) اين خوشبينى و انتظار فرج كلى فضيلتش از همه اعمال بيشتر است،چرا؟براى اينكه اين يك ايمانى است در سطح بسيار عالى.
خدايا ما را از منتظران واقعى فرج امام زمان(عجل الله تعالى فرجه)بگردان.
خدايا به ما آن شايستگى را عنايت كن كه دولتبر حق او را ادراك كنيم.اللهم انا نرغب اليك فى دولة كريمة،تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله،و تجعلنا فيها من الدعاة الى طاعتك و القادة الى سبيلك.
و صلى الله على محمد و آله الطاهرين
پىنوشتها:
1- [از قاريان قرآن كه حسينيه ارشاد از او دعوت به عمل آورده بود.]
2- اعلام الورى،ص 401.
3- نهج البلاغه،خطبه 138.
4- آل عمران/103.
5- بحار الانوار،ج 52/ص 122.
مجموعه آثار جلد 18 صفحه 161.
استاد شهيد مرتضى مطهرى