قوم ثمود مردمانی بودند كه پس از قوم عاد در منطقه ای میان شام و حجاز زندگی می کردند. حضرت صالح پیامبری بود كه خداوند برای هدایت قوم ثمود برگزید.
حضرت صالح قوم خویش را به عبادت و بندگی پروردگار جهانیان دعوت می نمود.
مردمان قوم صالح(ع) مردمانی تنومند و قوی بنیه بودند كه به عمران و آبادی شهر و دیار خویش رو آورده بودند.آنها از امكانات موجود در زمین به میزان كافی بهره مند بودند.
پیامبر صالح با بیان اینكه خداوند یکتا این نعمتها و امكانات را در اختیار شما قرار داده، از قوم گمراه خود می خواست كه برای سپاس از این نعمتها به خداوند ایمان بیاورند.
اما مردمان قوم صالح به نافرمانی خود افزودند و به مجادله و بحث با حضرت پرداختند و او را به دلیل نكوهش 1 خدایانشان مورد سرزنش قرار دادند و گفتند:
راستى تو مى خواهى ما را از پرستش آنچه پدران ما مى پرستیدند نهى كنى ؟
امـا ایـن پـیـامـبر بزرگ الهى بدون آن كه از هدایت آنها مایوس گردد, با متانت خاص خودش چنین پاسخ گفت :
اى قوم من ! ببینید اگر من دلیل آشكارى از پروردگارم داشته باشم و رحمتى از جانب خود به من داده بـاشـدآیـا مى توانم رسالت الهى راابلاغ نكنم و با انحرافات و زشتیها نجنگم ؟!
سپس براى نشان دادن حقانیت دعوتش،از معجزه و نشانه اى كه از قدرت انـسان بیرون است و تنها به قدرت پروردگار متكى است وارد شد و به آنها گفت :
اى قوم من ! این ناقه2 ،از طرف پروردگار براى شما,آیت و نشانه اى است .
آن را رها كنید كه در زمین خدا از مراتع و علفهاى بیابان بخورد و هرگز آزارى به آن نرسانید كه اگر چنین كنید عذاب نزدیك الهى شما را فراخواهد گرفت .
با وجود تاكیدات فراوانی كه پیامبر صالح نمود متاسفانه برخی از گمراهان قوم صالح كه مانع از هدایت آن قوم می شدند تصمیم به قتل ناقه ی صالح گرفتند و آنرا از پای درآوردند.
پس، صالح(ع) به آنها اخطار كرد و گفت :
سه روز تمام در خانه هاى خود از هر نعمتى مى خواهید بهره مند شوید و بدانید پس از این سه روز عذاب و مجازات الهى فرا خواهد رسید .
پس فرمان الهی سر رسید و این ظالمان را فرا گرفت و تنها مومنین نجات یافتند.
و آن چنان مردند و نابود شدند و آثارشان بر باد رفت كه گویى هرگز در آن سرزمین ساكن نبودند.
پی نوشت:
1.مورد سرزنش قرار دادن
2.شتر ماده