آيت الله محمد
تقى مصباح يزدى (1)
اللهم كن لوليك الحجه بن الحسن صلواتك عليه و على آبائه فى
هذه الساعه و فى كل ساعه وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا حتى تسكنه
إرضك طوعا و تمتعه فيها طويلا.(2)
پيش درآمد
بنده فقط به خاطر اطاعت از امر دوستان و اظهار جهل و عجز
خودم در زمينه ى معرفت اين وجود با عظمت در اين جلسه شركت كردم و توان اين كه سر
مجهولى را براى آقايان كشف كرده و مسئله اى را حل كنم, در خود نمى بينم.
آثار و بركات وجود آن حضرت در زمان غيبت بر همه روشن است. اگر
بخواهيم به طور مفصل در اين زمينه بحث كنيم, بايد به داستان ها و كتاب هايى كه در
اين زمينه نقل و نوشته شده است مراجعه كنيم. بعضى را هم خودمان تجربه كرده ايم. اين
مسئله در يك جلسه قابل بحث نيست. ما آنگاه مى توانيم به اين پرسش پاسخ عميق ترى
بدهيم كه اول بدانيم وقتى امام حضور دارند چه بركاتى از ايشان به ما مى رسد و در
عصر غيبت كدام يك از اين بركات حذف مى شود. متإسفانه معرفت ما و كسانى كه مثل بنده
هستند, در مورد امام و مقام امامت بسيار ضعيف است. ما و همه ى خلايق مرهون عنايت
آقا هستيم; ((و بيمنه رزق الورى;(3) و به بركتش به خلق روزى مى رسد.)) ويژگى ما
طلبه ها اين است كه استفاده ى ما از بركت آن حضرت بيش از ديگران است; در عين حال
در اين زمينه كوتاهى مى كنيم.
در معرفت امام و به خصوص امام زمان(عج) هر شيعه در هر درجه
و مرتبه اى از ايمان كه باشد, بايد بداند و معتقد باشد كه بعد از پيغمبر اكرم(ص) دوازده
امام معصوم(عليهم السلام) داريم; كه يكى از آنها غايب و زنده است و روزى ظهور
خواهد كرد. اصل وجود آن حضرت و غيبت و ظهورش را بسيارى از برادران اهل تسنن نيز
قبول دارند و حتى كسانى از اهل سنت نيز مدعى زيارت آن حضرت شده اند. اصل اعتقاد به
وجود و عشق و محبت به آن حضرت, اختصاص به شيعه ندارد و چيزى كه ما را متمايز از
ديگران مى كند, اعتقاد به امامت ايشان است و اين كه حيات دارند و روزى ظهور كرده, وظايف
امامت شان را انجام داده و جهان را پر از عدل و داد خواهند كرد. به هر حال اين
اعتقاد شرط تشيع است; در غير اين صورت شيعه ى اثنا عشرى نخواهيم بود. در زمان غيبت
نيز استفاده هايى از وجود حضرت مى شود.
بعيد است كه در بين شيعيان كسى باشد كه اصل اين مطلب را
انكار كند. هم در امور تكوينى از آن حضرت استفاده مى شود و هم در توسلات.
بركات توسل
بركات بسيارى در توسل به آن حضرت نازل مى شود. در اين زمينه,
داستان هاى زيادى در كتاب ها نقل شده و در نجم الثاقب ميرزاى نورى; از اين داستان
ها بسيار است. وجود آن حضرت در زمان غيبت, مانند خورشيد در پشت ابر است.(4) ما
ايشان را نمى بينيم ولى او نور افشانى كرده و بركاتش را نازل مى كند. هم جهان را
روشن مى كند و هم حرارت به عالم مى دهد. زمينه ى حيات را فراهم مى كند و هر كس هر
معرفتى نسبت به امام داشته باشد, مى داند كه فقط پرده و ابرى واسطه شده است و ديگر
هيچ.
شناخت امام
مشكل اين است كه وقتى امام هم حاضر باشد, ما درست نمى فهميم
كه امام يعنى چه و داراى چه مقام, بركات و نقشى در تكوين و تشريع مى باشد; اگر
بخواهيم پاسخ اين پرسش را بفهميم, بهتر است كه به اين پرسش برگرديم كه اصلا وجود
معصوم(ع) در زمان حضور چه بركاتى دارد و در زمان غيبت كدام يك از بركات حذف شده
است؟ بايد اعتراف كنيم كه متإسفانه كسانى كه امام شناسى آنها در حد بنده است, در
اين زمينه خيلى كوتاهى كرده اند. البته اين تنها مربوط به شناخت امام نيست بلكه; نبست
به ساير معارف نيز همين گونه است. ما وقتى هم به كسب علوم و معارف اسلامى همت مى
كنيم, بيش تر مربوط به ظواهر و احكام عمليه است كه بتوان رساله ى علميه نوشت و در
مقام استفتا پاسخ داد. اما تعمق بيش تر در معارف, متإسفانه مانند علما و بزرگان
گذشته صورت نمى گيرد. اما در اين زمان, بايد بگوييم كه خيلى قصور داريم (اگر
نگوييم تقصير). حال بگذريم از امواج شبهات, ضلالت ها و التقاطها و غيره كه در اين
زمان بيش از هر زمانى پيدا شده و زمينه ى متزلزل كردن عقايد و ايمان نسل آينده را
فراهم كرده است و به دنبال آن ما نيز براى حفظ معارف, اصالت ها و ارزش هاى ناب
اسلامى براى نسل آينده وظيفه ى بسيار سنگينى داريم. تعميق معارف; از خداشناسى گرفته
تا امامت و معاد و ساير مباحث بسيار ضعيف است. آيا واقعا معرفت ما نسبت به خداى
متعال بيش تر از بعضى مردم عوام است كه هيچ درس نخوانده و با قرآن و اهل بيت(عليهم
السلام) آشنا نبوده و در معارف كار نكرده اند؟ به غير از يك سرى مفاهيمى كه غالبا
مفاهيم سلبى است, چه اندازه در مورد معرفت خدا پيش رفته ايم؟ دل ها چه قدر با خدا
آشنا شده؟ چه اندازه اين اعتقاد در رفتارما اثر گذاشته و مى گذارد؟ اين اعتقاد كه
مى گوييم خدا همه جا هست, واقعا اين اعتقاد در رفتار ما چه قدر اثر دارد؟ آيا مانع
از اين مى شود كه در خلوت و جلوت گناه نكنيم؟ آيا آن اندازه كه حضور يك طفل نابالغ
در زندگى ما مى تواند اثر داشته باشد, اين اعتقاد به حضور خدا در ما اثر دارد؟ آيا
به اين مفاهيمى كه در دعاها و مناجات ها آمده, توجه داريم و با آن آشنا هستيم؟ اين
مناجات شعبانيه كه به فرموده ى امام;, عارفان انتظار رسيدن ماه شعبان را داشته اند
تا عاشقانه اين مناجات را بخوانند, البته اگر موفق شويم بخوانيم, واقعا آيا با
مضامين آن آشنا هستيم و در روح ما اثر مى گذارد؟ آيا مى فهميم ((...الهى هب لى
كمال الانقطاع اليك ... .))(5) يعنى چه؟ ((... الهمنى ولها بذكرك الى ذكرك ... .))(6)
يعنى چه؟ اسرار و پشت پرده بماند, همين چيزهايى كه در دست عوام است و خيلى ها بيش
تر از ما مى خوانند, ما چه قدر به اين ها معتقديم و درك مى كنيم؟ چه قدر بيش تر از
ديگران به حقايق اين ها رسيده ايم؟ قياس به نفس مى كنم; كسانى كه مانند من هستند
خيلى ضعيف اند. خوشا به حال كسانى كه جلوترند از اين حرف ها و اوهام كه امروزه
نبوت را يك تجربه ى دينى و شخصى مى دانند, بگذريم اما كسانى كه واقعا معتقدند يك
جبرييلى هست و وحيى نازل مى كند, خدايى هست كه دستور مى دهد و به قلب پيغمبر چيزى
القا مى شود, به همين چيزهايى كه عوام معتقدند ما هم معتقديم, چه اندازه بيش تر از
آن ها به اين حقايق معتقد هستيم؟ در مورد وجود امام(عج), ما مضامينى در همين كتاب
مفاتيح الجنان درباره ى امامان داريم كه اگر كمى دقت كنيم, آن وقت مى فهميم كه چه
قدر دور هستيم. ((... من إراد الله بدإ بكم و من وحده قبل عنكم و من قصده توجه بكم
....))(7) يعنى چه؟ ((... بكم فتح الله و بكم يختم ....))(8) مفهوم اين فرازها
چيست؟ ((... بكم يمسك السمإ ان تقع على الارض الا باذنه و بكم ينفس الهم و يكشف
الضر ....))(9) به چه معناست؟!
شايد همه ى ما ده ها و صدها بار اين فراز را خوانده باشيم; اما
چه قدر فكر كرده ايم كه باطن اين معانى چيست؟ و اگر من و شما براى فهم اين ها دقت
نكنيم, پس چه كسانى بايد بفهمند؟!
((...بكم ينزل الغيث وبكم يمسك السمإ ... .))(10) ((... وبيمنه
رزق الورى... .))(11) ((... خلقكم الله إنوارا فجعلكم بعرشه محدقين حتى من علينا
بكم ... . ))(12)
اين فراز يعنى چه؟ اين پيغمبر و امامانى كه ما مى شناسيم, در
يك تاريخ معينى متولد شده اند و از عرش هم كه نيامده بودند و بعد از دنيا رفته اند
و امام دوازدهم به عقيده ى ما حيات دارند و بقيه شهيد شده اند, پس اين جملات و
فرازها به چه معناست؟
((... فجعلكم فى بيوت إذن الله إن ترفع و يذكر فيه اسمه ...
.))(13) من نمى دانم معناى اين جملات چيست و چه مفاهيمى در آن نهفته است اما مى
خواهم به جهل خودم اعتراف كنم و چيزى هم براى شما ندارم كه اين جا حل كنم و ان شإ
الله كه شما پاسخ اين سوال ها را مى دانيد. ولى مى دانم كه چيزى بيش از آن چه ما
مى فهميم وجود دارد. به طور قطع جنينى كه در شكم مادر تسبيح خدا مى گويد, با جنين
هايى كه من و شما مى شناسيم تفاوت دارد. اين كه وقتى طفلى از مادر متولد مى شود, به
حالت سجده به روى زمين مى افتد; اين با ديگران فرق مى كند. در روايات داريم كه
بعضى ائمه(عليهم السلام) يا حضرت زهرا(س) در شكم مادر هم با مادرشان سخن مى گفتند
و او را دلدارى مى دادند. در تفسير اين آيه ى شريفه كه خداوند به ملايكه فرمود:
(... إ نبـونى بإسمآء هـولا ء ...).(14)
در روايات هست كه ((هولإ)) اشاره است به انوار اهل بيت(عليهم
السلام) كه در آن عالم بودند. افتخار حضرت آدم بر ملايكه اين بود كه اسمإ آن ها را
ياد گرفت. خداوند در اين باره مى فرمايد:
(و علم ءادم الا سمآء كلها ...).(15)
و الا خود آن ها كه اسمإ الاسمإ هستند.(16) آن ها قبل از
خلقت آدم خلق شده بودند. رسول گرامى اسلام(ص) در اين زمينه فرمودند:
... كنت نبيا و آدم بين المإ و الطين ... ;(17)
... زمانى كه آدم(ع) هنوز آب و گل بود, من پيامبر بودم ...
.
اين ها يعنى چه؟ يك وجود نورانى براى اهل بيت(عليهم السلام)
اثبات شده و انسانها تشويق شده اند كه سعى كنند معرفت خودشان را به نورانيت تبديل
كنند. اين جا هم مى فرمايد: ((... خلقكم الله إنوارا ... ;(18) ... خداوند شما را
نورهايى خلق كرد ...)).
حالا اين نور يعنى چه؟ آيا منظور نورى است كه ما از چراغ و
خورشيد و ماه مى بينيم و يا چيز ديگرى است؟ كه احتمالا چيز ديگرى است چرا كه
خداوند مى فرمايد:
(الله نور السمـو ت والا رض ...);(19)
اين نور حسى نيست. چون خدا كه جسم نيست; خودش نور است; يك
نورى هم دارد مى شود نور النور.
به هر حال, حقيقتى وجود دارد به نام نورانيت; چيزى است كه
اين عالم با همه ى انوارش, با اين همه كهكشان ها و خورشيدها, در مقابل آن, ظلمت
است و اهل بيت(عليهم السلام), وجودى از سنخ آن نورانيت داشته و دارند كه قبل از
خلقت آسمان ها و زمين و قبل از خلقت انسان ها در عرش الهى حضور داشته اند.
مسئله ى ديگر درباره ى وجود انبيا و ائمه ى اطهار(عليهم
السلام) اين است كه معتقديم كه آنان هميشه زنده اند و حيات دارند. ((إعلم إن ... يرون
مقامى و يسمعون كلامى و يردون سلامى)),(20) (... إحيآء عند ربهم يرزقون).(21)
ولى به هر حال, تماس جسمانى نمى توانيم با آن ها بگيريم; هر
چند كه تماس روحانى مى شود گرفت. توسلاتى كه به ايشان پيدا مى كنيم, تماس با روح
آن ها است; روحى كه مرتبه اش پايين تر از وجود نورانيت است; چيزى كه تعلق به جسم
مى گيرد; حضورش در جسم با غيبتش در جسم فرق مى كند. ما هم با توسل مى توانيم با آن
تماس گرفته و استفاده كنيم. توسل, نوعى برقرارى ارتباط است. البته ما هم روح داريم;
روح ما بعد از مرگ هم باقى است اما بودن روح ما با روح آن ها اندكى تفاوت دارد. آن
ها (.. . عند ربهم يرزقون)(22) اند و ارواح ما بعد از رفتن از اين عالم معلوم نيست
در كجا و در چه حالى باشند.
از اين مباحث استفاده مى شود كه يك مقام نورانيت داريم كه
فوق تصور ماست. هر چه به مغزمان هم فشار بياوريم, چيزى نخواهيم فهميد. همين خوب
است كه بگوييم نور خداست, انوارى است كه خدا در عرش خودش قبل از خلقت عالم قرار
داده است; بلكه تمام هستى پرتوى از نور آن هاست. اين گونه روايات را اهل سنت نيز
نقل كرده اند كه نور پيامبر اكرم(ص) و اميرمومنان(ع) يك نور بود كه خدا قبل از خلق
آسمان ها و زمين آفريد و اين نور واحد بود تا در صلب عبدالمطلب تقسيم شد; يكى در
صلب عبدالله قرار گرفت و منشإ پيدايش رسول اكرم(ص) شد و يكى در صلب ابوطالب كه
منشإ پيدايش اميرالمومنين(ع) شد.(23)
بهشت را خداوند از نور پيغمبر اكرم(ص) خلق كرد; حتى لوح و
قلم را; لوح و قلمى كه باز به حسب آن چه در روايات آمده, منشإ پيدايش تمام تقديرات
خداست. قضاى الهى به واسطه ى قلم بر لوح ثبت مى شود; لوح و قلم نيز از نور اهل بيت(عليهم
السلام) آفريده شده است. قرآن وقتى از روح الامين سخن مى گويد, كه به حسب بعضى
تفسيرها (علمه شديد القوى)(24) است. كسى است كه رسول كريم, رسول امين و در عرش
خداى متعال است. مكان او پيش خداست. اين روح الامين, با اين عظمت, در روايات آمده
كه چند مرتبه پيغمبر اكرم(ص) او را به خلقت اصلى اش مشاهده فرمودند. در روايت آمده
است:
... و روح القدس فى جنان الصاقوره ذاق من حدائقنا الباكوره ...
;(25)... ما مقامات و باغ هاى پرثمرى داريم كه روح الامين در آن باغ هاى كوچك از
آن ميوه ها نوبر آن ميوه ها را چشيده است ... .
روح الامين با آن عظمتش نوبر درخت هاى پرثمر خاندان عترت را
چشيده است. البته كارى به سند اين روايات نداريم. از اين گونه روايات در احاديث ما
بسيار نقل شده است. ما مى خواهيم بگوئيم چيزهايى هست فوق آن چيزهايى كه ما مى
فهميم.
(الم ذ لك الـكتـب لا ريب فيه هدى للمتقين الذين يومنون
بالغيب ...);(26)
الم (بزرگ است خداوندى كه اين كتاب عظيم را, از حروف ساده ى
الفبا به وجود آورده) آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد. و مايه ى هدايت
پرهيزكاران است (پرهيزكاران) كسانى هستند كه به غيب[ آن چه از حس پوشيده و پنهان
است] ايمان مىآورند ... .
در بعضى از تفاسير, از اين آيه به وجود مقدس امام زمان(عج) تفسير
شده است. تفاوت اصلى مومن و كافر آن است كه ملاك مومن مشهودات و محسوسات نيست.
اگر ما فقط به محسوسات اكتفا كنيم كه اصلا خدا را هم انكار
خواهيم كرد. مشكل بنى اسراييل همين بود; مى گفتند: (... إرنا الله جهره ...);(27)
...خدا را آشكارا به ما نشان ده... . يا اين كه مى گفتند: (... لن نومن لك حتى نرى
الله جهره ... );(28) ...ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد ; مگر اين كه خدا را
آشكارا (با چشم خود) ببينيم... .
ايمان به غيب نداشتند. خيال مى كردند انسان تا چيزى را
نبيند, نمى تواند ايمان بياورد. اين روحى است كه امروز بر فرهنگ جهانى حاكم است; يك
نوع گرايش پوزيتويستى(29) كه البته داراى مراتبى است. براى اين كه گرفتار حس گرايى
و چنين گرايش هايى نشويم, قدم اول اين است كه ايمان به غيب داشته باشيم; بدانيم كه
چيزهايى هست كه ما نمى شناسيم و درك نمى كنيم. اگر اين گونه نباشد, اصلا وارد مرز
ايمان نشده ايم. از مجموع آن چه درباره ى مقامات اهل بيت(عليهم السلام) در آيات و
روايات آمده است, به دست مىآيد كه آنها مقامات بلندى دارند كه ما نمى فهميم. اگر
هم بفهميم نمى توانيم صاحب آن مقام شويم.
مقام امام و وجود امام و نقشى كه تكوينا در اين عالم دارد, چيزى
است كه فهم ما در زمينه ى آن بسيار كم است. البته گفتنى است كه كسانى خواستند
عيسىـ على نبينا و آله و عليه السلام ـ را بفهمند, گرفتار غلو شدند. كسانى خواستند
مقام ائمه(عليهم السلام) را درك كنند, آنان را به مقام الوهيت رساندند.
روزى پيامبر اكرم(ص) با اشاره به اميرالمومنين(ع), فرمودند:
اگر نبود ترس از اين كه درباره ى على بگوييد آن چه نصارا درباره ى عيسى بن مريمـ
على نبينا و آله و عليه السلام ـ گفتند, از فضايل على چيزى مى گفتم كه مردم خاك
پايش را براى شفا ببرند.
ترس از اين بود كه مردم گمان كنند على(ع) خداست. ما خدا را
درست نشناختيم, خيال مى كنيم هر كس داراى چنان قدرتى باشد, خداست.
به هر حال, بين اين حد معرفت عوامانه ى جاهلانه, كه مثل
بنده داريم, و آن معرفتى كه بايد به آن برسيم, مراتب بسيار زيادى وجود دارد كه هر
كسى به اندازه ى همت خودش, اگر از راه خودش درست برود, مى تواند آن را درك كند. شما
هيچ فكر كرده ايد كه شيعيان و تقريبا تمام اهل تسنن, مسئله ى توسل به وجود پيامبر
اكرم(ص) و اهل بيت(عليهم السلام) را كم و بيش قبول دارند؟ يكى از دوستان, نقل مى
كرد كه چند روز پيش سمينارى در كردستان داشتيم; علماى اهل تسنن شركت كرده بودند; در
مدح اهل بيت(عليهم السلام) چيزهايى مى گفتند كه ما در بين شيعيان كم تر مى شنويم. چه
توسلاتى نسبت به اهل بيت(عليهم السلام), خصوصا وجود مقدس حضرت زهرا(س) و حضرت
ابوالفضل(ع) دارند! ((السلام عليك يا إباصالح المهدى إدركنى))(30) خيلى ها اين
جمله را گفتند و اثرش را ديدند; در گم راهى هاى بيابان راه را پيدا كردند; مشرف به
مرگ بودند, نجات يافتند. اين صدا را چگونه شنيدند و چگونه پاسخ دادند؟ از كجا صاحب
صدا را تشخيص مى دهند كه كجاست و چه مى خواهد؟ و ... .
اين ها سوالاتى است كه پيغمبر اكرم(ص) فرمودند اگر به آن ها
پاسخ دهم, مى ترسم كه مردم به گونه اى فكر كنند كه نصارا درباره ى عيسىـ على نبينا
و آله و عليه السلام ـ گمان مى كردند.
هر روز در نماز به پيامبر خدا(ص) سلام مى دهيم; ((السلام
عليك إيها النبى ...)) آيا واقعا اين فقط يك لفظ است كه بر زبان جارى مى شود و
شنونده اى در كار نيست؟! براى رفع قصور نماز, بايد سجده ى سهو به جاى آوريم و در
حال سجده, به پيغمبر سلام كنيم. آيا در حكمت اين كار انديشيده ايد؟ اجمالا بايد
بدانيم كه خيلى چيزها درباره ى اين بزرگان هست كه بايد ياد بگيريم; البته همه آنها
را نمى توانيم بياموزيم ولى فى الجمله اگر در اين اشارات و بيانات روايات دقت كنيم,
هيچ ابهامى نمى ماند. امروز رسم شده كه در همه چيز تشكيك مى شود. شنيدم بعضى ها در
اين كه مى توان زيارت عاشورا خواند يا نه, شك كرده اند! مى گويند سندش معتبر نيست.
در اين گونه افراد, روح تبرا تضعيف شده است. تبليغاتى كه
براى تساهل و تسامح شده روح تبرا را از ما گرفته است. به خاطر اين كه زمينه ى تسلط
فرهنگ جهانى را فراهم كنند, در بسيارى از عقايد شيعه تشكيك مى كنند; مسجد جمكران, زيارت
عاشورا و ... . مى گويند: جمكران مسجدى است براى عبادت خدا; حال كه مردم اين گونه
آن جا جمع مى شوند, شما هم يادى از امام زمان بكن. گناه كه ندارد; قصد ورود نكن, به
قصد رجا برو. شيطان وقتى بخواهد انسان را از راهى باز بدارد, در همه چيز در سند يا
در دلالت تشكيك مى كند.
وجود امام تنها اين نيست كه براى بيان احكام, كلامش حجت
باشد يا براى مديريت جامعه, اطاعتش واجب باشد; اين يك امر ظاهرى و اعتبارى است كه
اولين مرتبه ى ايمان ماست. هر عوام و درس نخوانده اى, هر ضعيف الايمانى, اگر
بخواهد شيعه شود, بايد اين اعتقاد را داشته باشد. آن چه از علما و بزرگان و اهل
دقت انتظار مى رود, عمق اين مسائل است. بايد در اين ها بيش تر فكر كنيم. ابتدا فكر
كرده, باور نموده و سپس به يقين برسيم; بعد هم سعى كنيم به لوازمش ملتزم شويم. ارتباطى
كه بايد برقرار كنيم بايد حاصل شود. نورانيتى كه بايد كسب كنيم, در پرتو اين انوار
الهى نصيب ما مى شود كه متإسفانه قدرش را نمى دانيم. مثل ما در استفاده ى از وجود
اهل بيت(عليهم السلام) مثل كسى است كه از يك اقيانوس به اندازه ى يك استكان مصرف
كرده و بقيه ى مراتبش هنوز دست نخورده باقى مانده است. ما غافليم. ما بايد از اين
معارف استفاده كنيم; چرا كه گوشت و پوست و خون ما از مال امام زمان(عج) است.
پروردگارا, تو را به مقامى قسم مى دهيم كه نمى فهميم چيست; به
مقامى كه اهل بيت(عليهم السلام) در نزد تو دارند و تو مى دانى و ما نمى دانيم; تو
را به عزيزترين بندگانت قسم مى دهيم كه دل هاى آلوده ى ما را لايق بخشى از معارف
آن ها قرار بده.
اين آلودگى ها را از باطن ما بزدا تا لياقت استفاده از آن
نورها را به اندازه ى ظرفيت خودمان بيابيم. ما را به وظايفمان نسبت به مولامان
آشناتر و در انجامش موفق تر بگردان. سايه ى جانشين شايسته اش بر سر ما مستدام بدار.
والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته
--------------------------------------------------
پي نوشت :
1. انديشمند, محقق, استاد حوزه و دانشگاه و رييس موسسه ى
آموزشى, پژوهشى امام خمينى; قم.
2. مفاتيح الجنان, اعمال شب بيست و سوم ماه رمضان; كفعمى, بلد
الامين, ج 1, ص :203 خدايا! براى حجت بن الحسن(عج) كه درود تو بر او و اجدادش باد,
در اين ساعت و در هر ساعت, دوست, نگه دارنده, پيشوا, يار, راهنما و ديدبان باش تا
او را در زمين خود با اقتدار و فرمان روايى جايگاه دهيد و براى مدت طولانى در آن
بهره مند سازيد.
3. مفاتيح الجنان, دعاى عديله.
4. محمدى رى شهرى, ميزان الحكمه, ج 1, ص 348, ح 1220.
5. مفاتيح الجنان, فرازى از مناجات شعبانيه: ...خدايا بريدن
از همه چيز و روى آوردن تنها به سوى تو, به من عطا فرما... .
6. پيشين: ... (خدايا) شيفتگى ياد تو را در دلم افكن كه مرا
به ياد تو سوق مى دهد ... .
7. پيشين: فرازى از زيارت جامعه: ... آن كس كه خدا را خواست
به شما شروع مى كند, و آن كس كه او را يگانه مى داند از شما مى پذيرد, و آن كس كه
مى خواهد به سوى خدا رود به وسيله ى شما به او روى مىآورد ... .
8. پيشين: ... خدا به وسيله ى شما آغاز نمود و به وسيله ى
شما به پايان مى رساند ... .
9. پيشين: ... (خدا) به وسيله ى شما آسمان را نگه مى دارد
تا بر زمين فرود نيايد مگر به فرمان او, و به وسيله ى شما غم و اندوه را مى زدايد
و ناراحتى را برطرف مى سازد ... .
10. پيشين: ... به وسيله ى شما باران را نازل مى كند و
آسمان را نگه مى دارد ... .
11. پيشين: فرازى از دعاى عديله: ... به بركت او به خلق
روزى مى رسد... .
12. پيشين: فرازى از زيارت جامعه: ... خدا شما را به صورت
نورهايى آفريد و دور عرش خود قرار داد تا زمانى كه به وسيله ى شما بر ما منت گذاشت
... .
13. پيشين: ... شما را در منازلى قرار داد كه به بلند كردن
آن ها و ياد نام او در آن فرمان داده است ... .
14. سوره ى بقره(2), آيه ى :31 ... اسامى اين ها را به من
خبر دهيد ... .
15. سوره ى بقره(2), آيه ى :31 سپس علم اسمإ[ = علم اسرار
آفرينش و نام گذارى موجودات] را همگى به آدم آموخت ... .
16. ر.ك: علامه طباطبايى, الميزان, ذيل آيه ى 31 سوره ى
بقره.
17. بحارالانوار, ج 16, ص 402, ح ;1 پيشين, ج 18, ص 278.
18. مفاتيح الجنان, فرازى از زيارت جامعه ى كبيره.
19. سوره ى نور (24), آيه ى :35 خداوند نور آسمان ها و زمين
است ... .
20. مفاتيح الجنان, اذن دخول حرم هاى شريف: مى دانم ... كه
جايگاه مرا مى بينند و سخن مرا مى شنوند و به سلام من جواب مى دهند.
21. سوره ى آل عمران (3), آيه ى :169 ... آنان زنده اند, و
نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
22. پيشين: ... نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
23. به عنوان نمونه: قندوزى, ينابيع الموده, ج 2 ـ 1, ص 304.
24. سوره ى نجم(53), آيه ى :5 آن كس كه قدرت عظيمى دارد[ = جبرئيل
امين] او را تعليم داده است.
25. بحارالانوار, ج 75, ص 377, ح 3.
26. سوره ى بقره(2), آيه ى 3 ـ 1.
27. سوره ى نسإ(4), آيه ى 153.
28. سوره ى بقره(2), آيه ى 55.
29. براى دريافت مفهوم اين واژه, ر.ك: عبدالحسين خسرو پناه,
كلام جديد, ص 322.
30 درود بر تو اى اباصالح مهدى به فريادم برس.