محدثی، جواد - اى مهدى! اى امام رهایى، دلهاى پر ز درد در انتظار لحظه دیدارمىتپد.
اى ناخداى کشتى انسان، بیا، بیا بس خون حق طلب که به بىحرمتىبریخت، بى کمترین گناه، بس خانهها که بر سر مردم خراب گشتشدروزشان سیاه اى آخرین امام! کى مىشود که آمده، برگیرى انتقام؟اینک در این جهان، هر سو شعار تفرقهانگیز دشمنان هر دم هزارنغمه ز حلقوم «سامرى» هر جا هزار دام، ز «قارون زرپرست»هر سو هزار معبد تاریک شرک و جهل هر لحظه بانگ ناخوش «گوسالهزرین» مردم اسیر دام و کمند تحیرند اى رهبر نجاتستمدیدگان،...بیا اى آخرین پناه و امید جهان،...بیا
مهدى (ع) خواهد آمد.
او موعود ملتها و منجى امتها و منتقم خونهاى شهداست.
او مىآید... رایت اسلام در دست، زبور داود در بر، مشعل هدایتدر پیش، «تابوت سکینه» به همراه، عصاى موسى در کف، ذوالفقارعلى در دست، پرچم پیامبر(ص) را مىگشاید، با نصرت الهى وسپاهرعب ، حق را تجلى مىبخشد و عدالت را حاکم مىسازد ومستضعفان را به امامت زمین و وراثت جهان مىرساند.
آن روز، روز ظهور اسلام و دین، روز گسترش عدل و داد، روز خلاص ونجات، روز فتح بزرگ و پیروزى نهایى است.
روز حکومت صالحان و امامت مستضعفان است.
روز استخراج گنجها، روز فتح شهرهاى شرک و سقوط پایگاههاى کفراست.
دولت مهدى(ع)، دولتحق و اسلام است و یاران و هوادارانش ازاستوارترین، با وفاترین و صادقترین یارانند.
آن حضرت پس از ظهور، حکومت واحد جهانى تشکیل مىدهد، جهان راآباد و عقول و اندیشهها را کامل مىسازد، چشم جهان و جهانیان رابه روى عدل و احسان مىگشاید.
اینها امیدهایى است که به آینده داریم.
ما چشم به راه آن طلوع و ظهوریم ، تا این «انتظار» به سرآید و آن «روز موعود» فرا رسد.
«غیبت» و دوران «انتظار» جوشش دوباره «غدیر»ى عاشورایىدر نینواى زمان است. در بسترى از فرات ظهور و علقمه نور.
«عصر ظهور»، رجعت دوباره بعثت در حرا ، امامت در غدیر وشهادت در عاشوراست.
«مهدى»، همان «محمد» است، در جلوه علوى و حسن حسنى و شورحسینى.
دولت مهدى، تجسم آرمان «بعثت» و «غدیر» و «عاشورا»ست.
«نیمهشعبان» یاد آور آن حکومت موعود و دوران مسعود است .
یاد مهدى(ع) افروختن چراغ شوق در دل شیعیان و امید دادن بهمحرومان است. با نام آن محبوب، گلواژههاى «انتظار» ، «ظهور» ، «فرج» ، (حکومت جهانى) ، (قسط و عدل) و (دیدار)مىشکوفد.
مهدى(ع)، خورشید جانها و امید انسانهاست.
یادگار پیامبران ، خلاصه ابراهیم ، عصارهمحمد(ص) و زنده کنندهسنتها و نابود کننده بدعتهاست.
انتظار فرج، فلسفه مقاومت است، نه عامل تسلیم.
منتظران واقعى ، سلاح بر دوشان شهادت طلباند، که «استقامت»مدال و نشان آنان است و «ایمان» ره توشه حرکتشان و «توکل)تکیهگاه همیشگى ایشان است.
منتظران، چشم به راه سپیده تاریخاند.
با «بصیرت» و «جهاد» ظلمتشب ظلم را مىشکافند و رها ازتعلقات، خود را براى شهادت در رکاب آن مولى، آماده مىسازند.
انتظار، درختى است که جز «اقدام» و «اصلاح»، میوهاىنمىدهد. انتظار فرج، دل بستن به ظهور و حضور پیشوایى است کهبندها را از دست و پاى بشریتبگسلد و خونخواه مظلومان تاریخگردد و انتقام شهیدان طف را باز ستاند.
پیشوایى که «وارث» است، وارث دین محمد و خط سرخ شهادت.
«قائم» است ، ایستاده و استوار و پا بر جا، تا جهانى را بهقیام حقطلبانه وا دارد.
«بقیهالله» است، یادگارى از خط امامان و ذخیرهاى از سوى خدا