انتظار
و تكليف :
عصر
ما : عصر نا كاميها سرخوردگيها ، نا اميدها ، بيمها نگرانيهاى از آينده عصر ناكامى
مكاتب گوناگون فلسفى ، فكرى و عملى دست ساخت بشرى است .دوران ما بى شك ، دوران
بشريّت فراموش شده ، انقلاب هاى نافرجام و انسانيّتهاى بر باد رفته ، و دوران مقابله
فكرى و عملى مظاهر شرك و كفر جهانى با
اديان الهى و موحّدان واقعى است.
دوران
و زمان ما همچنين دوران بيرنگى حالت انتظار و ايمان به آينده اسلام و بشريّت است .
در چنين عصر و زمانى : نگه داشتن حسّ اميد و انگيزش خوشبختى و حالت انتظار كار
بزرگ و ارزشمند و يك تكليف الهى و اعتقادى است . و چون در دوران پيش از ظهور دولت
حقّه منجى جهانيان و موحدّان : سختى ها و دشوارى هاى پياپى و فراوان در زندگى و در
راه ديندارى مردمان است تا جايى كه در احاديث متعدّدى ، دوران انتظار دوران
امتحانها و آزمايشهاى بزرگ محسوب شده است ايجاد و تقويت حالت و پديده انتظار : در
جان و روح و روان موحدان و مردمان و دين باوران و منتظران ، يك تكليف لازم و واجب
الهى و مكتبى و دينى است .
قال
الصادق عليه السلام :
مِنْ
دينِ الْاَئِمَّة الوَرَع وَ الْعَفة وَ الصَّلاح –الِى قوله : وَ انْتِظارُ
الْفَرَجِ بِالصَبِّْر
انتظار
وزندگی :
انسان
در زندگى فردى و اجتماعى خود مرهون حقيقتى به نام انتظار است و اگر از انتظار
گريخته و اميدى به آينده نداشته باشد، زندگى براى او مفهومى نخواهد داشت. حركت و
انتظار در كنار هم مى باشند. انتظار علت حركت و تحرّك بخش است.
آنچه
مورد انتظار است، هر چه مقدس تر و عالى تر باشد انتظارش نيز مقدس تر خواهد بود و
ارزش مردم را مى توان از انتظارى كه دارند سنجيد يكى در انتظار پايان سال و اخذ
گواهى و مدركى ست تا بدين وسيله كار و شغل مناسبى فراهم نمايد.
ديگرى منتظر سامان يافتن اوضاع مالى خويش است تا
خانه اى فراهم كرده و همسرى بگيرد و از تجرّد و تنهايى خلاص يابد.
و
آن ديگر منتظر ارتقاء حقوقى است كه مثلاً ماشين سوارى يا خانه ى شخصى تهيه نمايد.
رژيمهاى سرمايه دارى نيز منتظرند تا قدرتشان بيشتر شده و دنيا را بيشتر استعمار
كنند در هر حال همه منتظرند و اين انتظار سبب جنب و جوش آنهاست و اگر انتظار در
اين دنيا از بشر گرفته شود ديگر ادامه ى حيات برايش بى لذّت و بى معنا است.
(قُل
كل متربّص فتربّصوا) بگو همه منتظرند پس منتظر باشيد.
انتظار
فرج امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ اصلى ترين نقش خود را در آرامش دلهاى پريشانى كه از
وضع موجود در جامعه ها و سيطره استعمار و هر چه محرومتر شدن ضعيفان و قتل و غارتها
و مهجور ماندن معارف حقيقى اهل البيت ـ عليهم السلام ـ به ستوه آمده و در ميان
امواج يأس و نوميدى غوطهور است.
در
اين حال يگانه آرزوى آنان پيشوا و نور تابانى است كه عالم سراسر تاريكى را به پرتو
جمالش منوّر مى سازد و اين اميد خود آرام بخش جان آنهاست.
با اين اميدست كه شاهراه شريعت را با گامهاى
استوار در مى نوردد و چون كوه در برابر مشكلات مى ايستد و بدين روش زمينه اى را
براى ظهور آن عزيز فراهم مى سازد. لذاست كه آن حضرت در توقيع شريفى به محمّد بن
عثمان مى فرمايد: براى فرج بسيار دعا كنيد كه آن خود فرج شماست.
انتظار،
دورانِ تكليف حسّاس :
با
توجه و تأمل در ابعاد عملىِ انتظار ـ كه در بخش پيش ياد شد ـ مى بينيم كه انتظار،
تجلّىِ جامع و تَبَلوُرِ كامل تربيتهاى مكتب است. پس، انتظار، هم، «شاخصِ
مُنَوَّرِ اَبعاد عقايد حَقّه» است، و هم «تبلورِ كاملِ تربيتهاى مكتب». آرى غيبت،
جريانى بسيار عميق، و انتظار جريانى بسيار سازنده و مهم است.
دوره ى غيبت و انتظار از يك جهت، مانند مدتى است
كه معلم از كلاس خارج مى شود ـ چنانكه در پيش اشاره شد ـ تا بنگرد كه شاگردان در
غياب او چه مى كنند؟ و درباره ى تعاليم و تكاليف خود چسان رفتار مى نمايند.
انسان منتظر، كه شاگرد مكتب پيامبران، و حاضر در
كلاس دينِ حق است، بايد همواره مراقب خود باشد، و در علم و عمل بكوشد، و بداند كه
معلم از كلاس بيرون رفته است، و هر لحظه ممكن است برسد، و او را در آن حال كه هست
ببيند . . . بايد هميشه در حالى باشد كه رضاى كامل خاطر معلم را فراهم آورد.
بعد
قلبى :
اگر
چه بعد قلبى انتظار خود در سه مرحله به كمال خود مى رسد:
اول:
ظهور و فرج حضرت بقية اللّه ـ ارواحنا فداه ـ را باور كردن; بدين معنا كه آن قطعى
بوده و بيقين تحقّق خواهد يافت كه البته چنين باورى بنا بر گفته هاى خداوند و
اولياى معصوم او لازم الاعتقاد بوده و منكر آن كافر است.
دوم:
آنكه ظهور را موقت به وقتى نكند كه در نتيجه قبل از فرا رسيدن آن هنگام مأيوس
باشد. و اين نيز به مقتضاى ادلّه واجب است; وليكن به گونه اى كه اگر نباشد موجب
فسق است نه كفر.
زيرا وى گرفتار يأسى است كه حرام بوده و مى توان
آن را از احاديث بسيارى از جمله رواياتى كه وقت گذاران را دروغگو شمرده است،
استفاده نمود.
سوم:
آنكه حالت انتظار لحظه بلحظه در قلب او موج زند كه مى توان آن را از رواياتى چون
«انتظر الفرج صباحاً ومساءً» صبح و شام منتظر ظهور ـ امام زمان ـ باشيد. و هم چنين
در سخن زيبايى كه فرمود: «يأتي بغتةً كالشهاب الثاقب» او ناگهانى چون شهاب ظاهر
خواهد شد. و اين مقتضاى كمال ايمان و عدم آن نقص ايمان است كه به مقتضاى اين درجه،
مؤمن بايد مانند كسى باشد كه خبر آمدن مسافر را به او داده اند و مسافر در راه است
و هر لحظه ممكن است برسد.
درك
قدر :
آدمى
كه اندازهى خودش را شناخته، ديگر به خاطر کاستی ها معرفتش ضعيف نمی شود و از
معرکه نمی گريزد . ظرفيت و وسعت روحى ما در رابطه با آنچه كه بر ما اثر مىگذارد،
مشخص مىشود، زيرا على عليه السلام مىگويد:
قدر
الرجل على قدر همته .
اندازهى
آدم به اندازهى همان چيزى است كه براى او اهميت دارد .
پس
بايد به اين مرحله برسيم كه ارزش وجودى خودمان از چيزهايى كه براى ما اهميت دارند،
بالاتر است . پس همتهايمان بالاتر مىرود تا آنجا كه حركت مىكنيم و در اين
حركتبا مسايلى رو به رو می شويم كه برايش از قبل، آماده شده بوديم .
اين
نكتهى رمز گر بدانى، دانى
هرچيز
كه در جستن آنى، آنى
تا
در طلب گوهر كانى، كانى
تا
در هوس لقمهى نانى، نانى
رفعت
ذكر :
رفعت
ذكر هم مىتواند عامل وسعت صدر باشد و قرآن چه زيبا به اين موضوع اشاره دارد: الم
نشرح لك صدرك و وضعنا عنك وزرك و رفعنا لك ذكرك . آنجا كه ذكر و ياد تو را، نه
اسم و نام تو را (توجه شود، نفرموده: و رفعنا لك اسمك) بالا برديم، در تو وسعتى
آورديم و بارهاى سنگين و كمرشكن را از تو برداشتيم، تا آنجا كه تو همراه هر رنج،
دو راحتى مىديدى:
فان
مع العسر يسرا ان مع العسر يسرا . تكرار نكره باعث تعدد است و يسر بدون الف و لام
و نكره آمده است . پس همراه هر رنج، اين دو راحتى هست كه تو ورزيده شدهاى و با
رفعتيا دو ذكر به وسعتسينه، راه يافتهاى .
برگرفته از : شبكه جهاني اطلاع رساني امام مهدي (عج)