جام جم آنلاين: «در حالي كه در شرايط كنوني جهان عرب با تحولات چشمگير و سقوط رژيمهاي ديكتاتوري همراه است، هم اروپا و هم آمريكا از اتخاذ تصميمات و عملكرد جدي و تعيين كننده بازماندهاند.»
به گزارش ايسنا، سايت اينترنتي دي ولت آلمان، در تحليلي با اشاره به تحولات كشورهاي عربي كه در جهتي مثبت در حال پيشرفت است و نقطه مقابل آن زوال غرب است، آورده است:
«ماموريت سنتي غرب به عنوان نيروي محرك تمام تلاشهايي كه به دنبال يك هژموني جهاني است از زمان توسعه طلبيهاي امپرياليستي قرن 19 گرفته تا دخالت هاي آشكار در ليبي همگي سرعت، شدت و البته انگيزه اصلي خود را از دست داده است.
به نظر ميرسد كه به دليل خلاء قدرت سياسي و اقتصادي و همين طور خواست راي دهندگان، دولتهاي فعلي اين كشورها خود را ملزم به ارائه تعريف دوباره اولويتهاي اين كشورها ميدانند؛ به گونهاي كه به نظر ميرسد لزوم پرداختن به مسائل داخلي توسط كشورهاي اتحاديه اروپا باعث شده غرب و آمريكا ديگر در شرايطي نباشند كه بخواهند منافع خود را آن هم با دخالتهاي نظامي و هزينههاي هنگفت در ديگر كشورها بدست آورند.
سخنان اخير رابرت گيتس، وزير دفاع آمريكا كه كشورهاي اروپايي عضو ناتو را هدف قرار داد و از موضع آنها در برابر اتحاديه اروپا و ظرفيتهاي نظامي آنها به شدت انتقاد كرد، حاكي از آن است كه موضع و رويكرد پيشين آمريكا نيز در قبال اتحاديه اروپا تغيير يافته است.
گيتس در تازهترين سخنان خود هشدار داد كه در صورت عدم تغيير مواضع اروپاييها در قبال ناتو، اتحاد ناتو در بيهويتي نظامي غرق ميشود.
البته نبود خواست و رغبت كافي در كشورهاي اروپايي براي مشاركت در اقدامات نظامي آمريكا در ديگر كشورها نيز چيز جديدي نيست. اين قاره از زمان جنگ جهاني دوم وارد يك دوران تاريخي جديد شد كه ديگر در اين عصر اعمال خشونت و يا تغيير رژيم به عنوان راه حل برون رفت از يك بحران گزينهاي تقريبا منتفي است.
اكنون نيز توان اتحاديه اروپا براي جنگ بر سر تامين امنيتش با وجود مشكلات روز افزون اين قاره، رو به كاهش است. اين مساله اروپا را به عقب نشيني از برنامهها و چشم اندازهاي منطقهاياش واداشته است.
علاوه بر اين به نظر ميرسد كه آمريكا نيزهمچون اروپا به فكر تجديد نظر در اولويتهاي خود افتاده باشد، چرا كه اين كشور دوران اقتصادي سختي را تجربه كرده است. اين مساله قبل از هر چيز به گسترش و نفوذ اقتصادي چين و بدهيهاي آمريكا بر ميگردد. به گونهاي كه ژنرال مايك مولن نيز اخيرا كسري بودجه آمريكا را بزرگترين تهديد براي امنيت ملي اين كشور قلمداد كرد. به گونهاي كه به نظر ميرسد در دوران دردناك كاهش بودجه آمريكا و كاهش خدمات بهداشت و درمان و حقوق مستمري بگيران آمريكا، اين كشور طي دهههاي آتي با 52 ميليارد دلار كسري بودجه رو به رو شد و اين مساله مطمئنا آمريكا را بر آن خواهد داشت كه از سطح حضور نظامي خود بكاهد.
البته بحران بودجه آمريكا تنها بخشي از اين داستان است. آموزههاي هولناك جنگهاي عراق و افغانستان مطمئنا در شرايط فعلي و سالهاي آتي بر نقش و وجهه اين كشور تاثيرگذار خواهد بود.
به گونهاي كه طبق اظهارات گيتس، هر وزير دفاع آمريكا كه در آينده رئيس جمهور او را به اعزام نيرو به آسيا و يا خاورميانه و يا حتي آفريقا فراخواند، بايد به عقل خود شك كند.
به نظر ميرسد كه سخنان اخير گيتس قبل از هر چيز به معناي ضرورت ارزيابي جديد استراتژي سياست خارجي آمريكا باشد.
در سال 1947 جرج كنان نيز به عنوان يكي از ديپلماتهاي برجسته آمريكايي با نام مستعار X مقالهاي را منتشر كرد كه در آن آمده است: استراتژي سياسي خارجي آمريكا براي جنگ سرد استراتژي اعمال فشار و هراس ميباشد. به نظر ميرسد كه آمريكا براي آن كه بخواهد نقش جهاني خود را اثبات كرده و ادامه دهد احتياج به نظم بخشي به خانه شخصي خود داشته باشد.
علاوه بر اين، بهبود ظرفيتهاي ديپلماتيك آمريكا همچنين نيازمند ايجاد توانايي رقابت در سطح بين المللي آن هم از طريق سرمايه گذاريهاي قوي است كه در بخش آموزش و زيرساختهاي اين كشور صورت ميگيرد.»