ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 2 دي 1404
سه شنبه 2 دي 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 14 تير 1390     |     کد : 21882

قلم به روايت اهل قلم

باور كنيد سخت است... خيلي سخت، اين‌كه بخواهي قلم بگيري دستت و از روز قلم بنويسي و اهالي قلم بخوانندش! وقتي از قلم حرف مي‌زنيم صحبت از چيزي است كه ديرينگي‌اش به وسعت تاريخ است.

جام جم آنلاين: باور كنيد سخت است... خيلي سخت، اين‌كه بخواهي قلم بگيري دستت و از روز قلم بنويسي و اهالي قلم بخوانندش! وقتي از قلم حرف مي‌زنيم صحبت از چيزي است كه ديرينگي‌اش به وسعت تاريخ است.

نمي‌دانم كدام سال بوده، اما مي‌گويند در زمان‌هاي خيلي دور 13 تير هوشنگ پادشاه پيشدادي ايران، نويسندگان و كاتبان را به رسميت شناخته و آنان را گرامي داشته است و اين روز آن زمان‌ها شده روز قلم...

بعدتر هم كه مسلمان شديم و با جان و دل گوش به قرآن سپرديم، سوگند خداوند به قلم، ما را بيش از هر چيز به تقدس آن واقف كرد، حالا هم كه 14 تير را فرصتي دانسته‌ايم براي بزرگداشت قلم و اهالي قلم. بر آن شديم تا بنشينيم پاي صحبت اهالي قلم و با هم درباره اين پديده مقدس حرف بزنيم...

اختيار قلم با كس ديگريست

احمد بيگدلي هم از آن نويسنده‌هاي خوب و دوست‌داشتني است كه سال‌هاست آرام و به دور از هرگونه حاشيه قلم به دست دارد و مي‌نويسد و انصافا كه زيبا هم مي‌نويسد.

اسم «روز قلم» را كه مي‌شنود، گويي داغ دلش تازه مي‌شود و اين گفت‌وگو را بهانه‌اي قرار مي‌دهد براي گفتن درد‌ دل‌هايش به مسوولان فرهنگي كشور. وي اين‌گونه آغاز مي‌كند: سال‌هاست با قلم حشر و نشر دارم و خوب مي‌دانم رابطه بين قلم و مغز انسان رابطه‌اي است ناگسستني و امكان ندارد هيچ چيز بتواند جاي اين رابطه را بگيرد، صفحه كي‌بورد، لپ‌تاپي كه حالا جزو اصلي وسايل كار نويسنده‌ها شده و... اصلا هيچ چيز قلم نمي‌شود.

اين نويسنده مي‌افزايد: قلم قدمتي دارد چند هزار ساله و بخشي مهم از آفرينش ادبيات جهان را عهده‌دار است، هرچند كه به زعم مولاناي بزرگوار اختيار قلم با كس ديگريست و ما كاره‌اي نيستيم.

و بعد شروع مي‌كند و به درد دل مي‌گويد: حالا كه روز قلم نزديك است، بگذاريد به جاي هر حرفي گلايه‌هايم را بگويم شايد مسوولان حرف‌هايم را خواندند و مشكلي حل شد... كتاب «آناي باغ سيب» را نوشتم و سپردم به نشر آگه، حدود 30 ماه در انتظار گرفتن مجوز نشر ماند، سپس منتشر شد، كتاب ديگرم «آواي نهنگ» 39 ماه در انتظار مجوز بود، سپس بدون اين‌كه حتي كلمه‌اي از آن حذف شود، از سوي نشر چشمه منتشر شده و برنده جايزه كتاب فصل نيز شد.

وي ادامه مي‌دهد: حالا هم رمان «بي‌ترديد سه‌شنبه بود» نزد نشر علم است و حدود 16 ماهي مي‌شود كه مانده وزارت ارشاد در صف گرفتن مجوز. دوست دارم مسوولان به من بگويند چه اتفاقي مي‌افتد كه كتاب‌ها اينقدر منتظر مي‌مانند، آيا برخوردها سليقه‌اي است؟ كه اگر چنين است بايد برخورد شود.

و بعد به شوخي مي‌گويد: آيا كتاب‌ها گم مي‌شوند كه خب نه! آيا مميزان كساني هستند كه با ادبيات داستاني آشنايي ندارند و مدام در پي يافتن رگه‌هايي از مسائل سياسي و اجتماعي در دل كتاب‌ها هستند؟

اين نويسنده اظهار مي‌كند: اين اتفاق تنها براي من نمي‌افتد، بسياري از دوستان با همين مشكل مواجه هستند. چنين مسائلي فاصله بين نويسندگان و دولت را زياد مي‌كند و رفته رفته ديگر با هيچ چيزي نمي‌توان اين فاصله را پر كرد. بهتر است مسوولان فكري به حال اين ماجرا بكنند.

بيگدلي در حال حاضر 2 رمان و يك مجموعه داستان هم دارد و منتظر است «بي‌ترديد سه‌شنبه بود» منتشر شود تا ديگر آثارش را به ناشر بسپرد.

تفاوت قلم به دستان با صاحبان قلم

دكتر حسن انوشه مترجم، نويسنده و سرپرست دانشنامه ادب فارسي را اغلب كتاب‌خوانان مي‌شناسند. با وي تماس مي‌گيرم تا درباره روز قلم با هم صحبت كنيم. ابتدا گويي چندان تمايلي به گفت‌وگو ندارد، اما كمي كه مي‌گذرد فضا تغيير مي‌كند و چنان با مهرباني از قلم مي‌گويد كه مي‌شود فهميد قلم ريشه در جانش دارد.

وي در ابتدا مي‌گويد: بي‌شك هيچ تعريفي درباره قلم به زيبايي و ژرفناكي كلام خداوند در قرآن نيست؛ «نون و القلم و ما يسطرون» و سوگند خوردن خداوند به قلم بيش از هر مطلبي بيانگر جايگاه والاي قلم است. سوگند خداوند يعني كه قلم برايش عزيز است و هرچه براي او عزيز در دل و جان ما جاي خواهد داشت.

انوشه مي‌افزايد: در زبان عربي مي‌گويند قلم و در زبان فارسي كلك و خامه... اما چه فرقي دارد، هرچه كه ناميده شود در ميان ايرانيان و مسلمانان جايگاهي ژرف دارد، حال ما كه هم ايراني هستيم و هم مسلمان، ارزش قلم برايمان دوچندان است.

مترجم كتاب «ايران و تمدن ايراني» ادامه مي‌دهد: وقتي قلم اينقدر مقدس است، اطلاق صاحب قلم به هر كسي درست نيست. براي همين وقتي كه مي‌خواهيم به كسي بگوييم صاحب قلم بايد دقت بيشتري داشته باشيم و اصحاب قلم واقعي را از غيرواقعي تمايز بخشيم. البته گلايه دارم... در اغلب جشنواره‌ها به كساني جايزه مي‌دهند كه اهل قلم نيستند! فقط قلم به دست دارند!

وي اظهار مي‌كند: نمي‌توانم نگويم دلم مي‌سوزد از اين‌كه اينقدر به حرمت قلم واقفيم و آن وقت كتاب و قلم در جامعه ما جايگاهي ندارد! يك نويسنده درجه پنج پرتغالي كه همه ما خوب مي‌شناسيمش مي‌گفت سالانه 29 ميليون دلار درآمد دارد، يعني از طريق همين نوشتن در رفاه كامل زندگي مي‌كند آن وقت ما! هيچ نگويم بهتر است.

اصلان‌پور: من مهندس پتروشيمي هستم، به خاطر علاقه‌اي كه به ادبيات داشتم، زندگي حرفه‌اي‌ام را گذاشتم پاي ادبيات. اما باور كنيد در شرايط فعلي احساس افسردگي مي‌كنم زندگي حرفه‌اي‌تان را نگذاريد پاي ادبيات بگذاريد تنها يكي از علاقه‌مندي‌هايتان باشد
انوشه با آرامش و طمأنينه بسيار از قلم سخن مي‌گويد، گويي كه از چيزي حرف مي‌زند كه بسيار برايش عزيز است. بعد از مكثي كوتاه ادامه مي‌دهد: قلم بايد آزاد باشد، قلم بدون آزادي زيبا نخواهد بود، اما... گاهي اهالي قلم راه گم مي‌كنند و آنچه نبايد را پيش مي‌آورند. البته ما تجربه آزادي قلم نداريم و هميشه افراط را آزادي تلقي مي‌كنيم. شايد يكي از دلايل مهار قلم، ولنگاري است كه برخي تجربه‌ها مانند وقايع شهريور 1320 آن‌ را دامن زده است. بودند كساني كه با همين قلم صابون مي‌انداختند زير پاي ديگران (كه استاد نامشان را هم مي‌برد و ما نمي‌نويسيم)‌

و در كلام آخر... شادي در صدايش موج مي‌زند و مي‌گويد: خوشحالم و فكر مي‌كنم بالاخره مسير درست را يافته‌ايم و داريم به جايي مي‌رسيم كه از قلم درست استفاده كنيم. داريم ياد مي‌گيريم آزادي با تعرض فرق دارد، قلم زدن با دشنام و تهمت نوشتن فرق دارد و اميد دارم كه قلم بزودي در خدمت حقيقت واقع شود.

من مهندس پتروشيمي هستم اما...

سميرا اصلان‌پور هم نويسنده‌اي است كه آثار خوبي در كارنامه خود دارد و همچنين از اعضاي انجمن قلم است.

وي مي‌گويد: آن طور كه به خاطر دارم، اولين بار انجمن قلم ايران برگزاري «روز قلم» را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي پيشنهاد كرد تا به عنوان روز جهاني قلم، فضايي را براي ارتباط بين نويسندگان ايران و جهان فراهم كند و ما را از انزوايي كه هنوز هم به آن دچاريم، نجات دهد. وزارت ارشاد هم اين پيشنهاد را پذيرفت و «روز قلم» شكل گرفت.

وي مي‌افزايد: در حال حاضر هم كه شده يك مراسم صوري و كار مهمي انجام نمي‌شود، جايزه قلم زرين كه در حال حاضر از سوي انجمن قلم به نويسندگان اهدا مي‌شود، قرار بود جايزه‌اي جهاني باشد كه باعث ارتقاي ادبيات ايران شود. البته چه توقعي مي‌توان داشت وقتي مردم كشور خودمان با ادبيات مانوس نیستند و حتي مي‌توان گفت ارتباطي با آن ندارند، متوقع ارتباط ادبيان ايران با جهان بود.

اصلان‌پور ادامه مي‌دهد: تيراژ پايين كتاب هم معضلي است... نويسندگان يكي از كشورهاي همسايه كه جمعيتي بيش از 8 ميليون نفر ندارد، مي‌گفت كه متوسط تيراژ كتاب‌هايشان 3 هزار جلد است. آن وقت ما با اين جمعيت تيراژ كتاب‌هايمان به 2 هزار جلد برسد بايد خدا را شكر كنيم.

اين نويسنده كه گويي از شرايط موجود بسيار ناراحت است، اظهار مي‌كند: هيچ كس به فكر ادبيات نيست، مگر انجمن قلم چقدر می‌تواند به تنهايي در اين عرصه كار كند؟ اين همه رايزني فرهنگي و سفارتخانه تا به حال چقدر در معرفي آثار نويسندگان كشور در جهان نقش داشته‌اند؟ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي يا وزارت ازشاد با اين همه عرض و طول چه كرده‌اند؟ هيچ.... و به جايي رسيده‌ايم كه در عرصه ادبيات جهان هيچ حرفي براي گفتن نداريم.

وي در پايان با ناراحتي مي‌گويد: من مهندس پتروشيمي هستم، به خاطر اعتقاداتم و علاقه‌اي كه به ادبيات داشتم، زندگي حرفه‌اي‌ام را گذاشتم پاي ادبيات، اما باور كنيد در شرايط فعلي، احساس افسردگي مي‌كنم. زندگي حرفه‌اي‌تان را نگذاريد پاي ادبيات، بگذاريد تنها يكي از علاقه‌مندي‌هايتان باشد.

آسيب‌پذيري اهل قلم

سعيد بيابانكي، شاعر و طنزپرداز هم مي‌گويد: قلم، حاصل تراوشات انديشه بشري را بر صفحه كاغذ مي‌آورد و جوهر جان نويسنده است، فرقي ندارد با يك نوشته ادبي مواجه باشيم يا غير ادبي، يك نوشته ابتدايي يا بسيار قوي... در هر حالت نويسنده شيره جان خود را مي‌نويسد و بايد به او احترام گذاشت.

وي با همان نگاه طنازانه‌اش اظهار مي‌كند: از برگزاري روز قلم جز مراسم شام هيچ به خاطر ندارم... آن هم تعدادي امسال دعوت مي‌شوند و سال بعد حذف مي‌شوند تا عده ديگري بروند مهماني قلم!

وي تاكيد مي‌كند: در كشور ما نمي‌توان از راه قلم ارتزاق كرد، به همين علت اهالي قلم شده‌اند يكي از آسيب‌پذيرترين اقشار جامعه، قلم بندرت مي‌فروشد... البته اين موضوع را به گردن كسي نمي‌اندازم چراكه معتقدم ريشه اصلي اين موضوع در ذات قلم است.

شاعر مجموعه «سنگچين» در پايان سخنانش خطاب به مسوولان مي‌گويد: كاري به كار قلم نداشته باشيد. بگذاريد راه خودش را برود، هر اثري كه ارزشمند باشد، ماندگار مي‌شود و آنچه هم كه بي‌ارزش است، با نصب بزرگ‌ترين بيلبوردهاي شهري هم در دل مردم جايي نخواهد يافت.

باور كنيد دلم مي‌خواست گزارشي بنويسم پر از شور و هيجان و شادي از روزي كه آن‌ را روز قلم مي‌ناميم... اما چه مي‌شود كرد! وقتي اهالي قلم دلشان شاد نيست، گزارش من هم رنگ ديگري خواهد گرفت... در آخر هم با اسدالله امرايي تماس مي‌گيرم كه مترجمي است صميمي و هميشه با مهرباني و حوصله فراوان با اهالي رسانه برخورد مي‌كند. مي‌خواهم سوالي كنم از نوعي ديگر و شايد پاسخ شيريني بشنوم كه از تلخي اين گزارش بكاهد.

از وي مي‌پرسم دلتان مي‌خواهد برنامه‌هاي روز قلم چگونه و به چه شكل برگزار شود؟ كه مي‌گويد: به نظر من بهتر است روز قلم به همه كساني كه با اهل قلم سرناسازگاري دارند، يك قلم بدهند، اعم از خودكار، خودنويس، مداد، روان‌نويس، لپ‌تاپ و نوت بوك و از آنها بخواهند كه دلايل خود را در مخالفت با اهل قلم و انديشه بنويسند. به همه كساني كه كمتر از 20 غلط املايي و انشايي داشته باشند، جايزه بدهند !

زينب مرتضايي‌فرد
‌ جام‌جم


نوشته شده در   سه شنبه 14 تير 1390  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode