احـاديـث بسياري از پيامبر گرامي اسلام (ص) وارد شده است که حکومت از آن قريش است، اين احـاديـث را مـنابع حديثي اهل سنت آورده اند.
همچنين مطالبي در اين زمينه از ابوبکر و ديگران وارد شده است که ما برخي از آنها را در ذيل مي آوريم: 1 - از رسول خدا (ص) روايت شده است: لا يزال هذا الامر في قريش ما بقي منهم اثنان [1] .
امر خلافت، از آن قريش است حتي اگر در ميان آنها دو نفر باقي بمانند.
2 - لا يزال هذا الامر في قريش ما بقي من الناس اثنان [2] .
امر خلافت از آن قريش است،حتي اگر از مردم دو نفر باقي بماند يعني تا قيامت است.
3 - همچنين از ابوبکر نقل شده است که در روز سقيفه مي گفت: نحن امراء وانتم الوزراء [3] .
ما (قريش) اميريم و شما (انصار) وزير.
4 - و نيز از ابوبکر نقل شده است: لم يعرف العرب هذا الامر الا لهذا الحي من قريش [4] .
عرب حکومت را از آن قريش مي داند.
5 - از رسول خدا (ص) روايت شده است: الائمـة مـن قـريش: ان لهم عليکم حقا، ولکم عليهم حق مثل ذلک، ما ان استرحموافرحموا، وان عـاهـدوا وفـوا، وان حـکـمـوا عـدلـوا.
فـمن لم يفعل ذلک منهم فعليه لعنة اللّه والملائکة والناس اجمعين [5] .
پيشوايان از قريش هستند، همانا شما بر آنان حقي داريد و آنان نيز بر شما حقي دارندمادامي که به پيمانهاي خود وفا کنند و به عدالت حکم کنند و رحم داشته باشند، و اگرچنين نباشند (علاوه بر آنکه بر شما حقي ندارند) پس لعنت خدا و ملائکه و تمامي مردم بر آنان باد.
و در مسند احمد بن حنبل از ابي برز: قال رسول اللّه (ص): الامراء من قريش، الامراء من قريش، الامراء من قريش....
6 - يکون بعدي اثنا عشر خليفة کلهم من قريش [6] .
7 - يکون بعدي اثنا عشر اميرا... کلهم من قريش [7] .
(اني جاعلک للناس اماما قال ومن ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين)، يعني ستمگر حق رهبريت را ندارد.
بقره، آيه 124.
احـاديثي را که از پيامبر (ص) به نقل از منابع معتبر آورديم و نيز استدلال شيخين درمقابل انصار همچنين فتواي ائمه همه مذاهب اسلامي و اجماع سلف، از زمان صحابه وتابعين، بر اين است که: اولـوالامر بايد قريشي باشد و خلافت غير قريشي نامشروع است و اطاعت امرش واجب نبوده بلکه حرام است.
پس تنها امراي عادل قريش واجب الاطاعه هستند بنابراين، حکومت وهابيها که غير قريشي است، نامشروع است.
بـالاخـص ايـن کـه الان وسـيـله سلطه کفر بر مسلمين شده اند.
سوره النساء، 141 (لن يجعل اللّه للکافرين علي المؤمنين سبيلا).
[1] صحيح بخاري، کتاب احکام باب الامراء من قريش، و نيز همان مدرک، کتاب مناقب.
[2] صحيح مسلم، باب امارة، و مسند احمد بن حنبل در مسند عبداللّه بن عمر (ج 2،ص 29، 93، ص 128).
[3] صحيح بخاري، کتاب مناقب، باب مناقب قريش.
[4] مسند احمد، حديث سقيفه، ج 1، ص 56.
[5] مسند احمد، در مسند ابي سعيد الخدري، ج 3، ص 129، و در مسند انس، ج 3،ص 183، و در مسند ابي برزه، ج 4، ص 421، ج 4، ص 424.
[6] مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 87، 90، 93، 97، 98، 99، 100، 101، 106،107.
[7] صحيح بخاري، آخر کتاب احکام، و صحيح مسلم، باب امارة، و مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 90، 92، 93، 98، 99، 101، 107، 108.