ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 14 آذر 1404
جمعه 14 آذر 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 4 اسفند 1403     |     کد : 205751

"آرتور شوپنهاور" فيلسوف معروف و بدبين آلماني (1788م)

آرتور شوپِنْهاوِر فيلسوف معروف آلماني در 22 فوريه 1788م در دانتزيك آلمان به دنيا آمد.

آرتور شوپِنْهاوِر فيلسوف معروف آلماني در 22 فوريه 1788م در دانتزيك آلمان به دنيا آمد. او به خاطر مرگ زودهنگام پدر و بي‏توجهي مادر، داراي طبيعتي ناآرام، متزلزل و پر از سوءظن و عصباني بود. شوپنهاور در جواني با عقايد بودا آشنايى يافت و پس از تحقيق و تفكر زياد، به آيين بودايى اعتقاد كامل پيدا كرد. وي از آن پس مدتي به تدريس روي آورد اما چون كارش نگرفت آن را رها كرد و در سال 1819م كتاب معروف خود به نام جهان به صورت اراده و انديشه را، منتشر نمود. چون كتابش نيز مورد توجه مردم واقع نشد به سختي از مردم رنجيده خاطر شد و نسبت به اجتماع، بدبين گشت. از اين رو، سي سال آخر عمر را به تنهايى در گوشه‏اي به سر برد و به تفكر پرداخت. شوپنهاور از گوشه انزواي خود، جهان را نظاره مي‏كرد و نژاد بشر را توده‏اي از حيوانات نامطلوب مي‏ديد كه محكوم به زندگي پُرستيز و پررنج و بي‏اميد هستند. او معتقد بود كه حقيقت جهان، خواست و اراده است و شخص، آن گاه به وجود خود پي مي‏برد كه اراده بر انجام كاري كند. اصلْ در انسانْ اراده است و همه نيروها، انواعي از اراده هستند. او مي‏گفت: بياييد در اين باب نينديشيم كه چه داريم، بلكه بدان بينديشيم كه چه هستيم. بياييد به جاي آنكه صندوق‏هاي خود را پر كنيم، فكر خويش را پرورش دهيم. از اين بالاتر، بياييد اراده خود را براي غلبه و پيروزي بر ديگران فرو گذاريم. پيروزي را در درون خود بجوييم. چنين اراده‏اي به ما آرامشي مي‏دهد كه بالاتر از حد تصور است. آرامش كامل روح است. آن‏گاه فقط دانش و معرفت براي ما باقي مي‏ماند و اراده زايل مي‏شود. از سوي ديگر به عقيده شوپنهاور، اصل در زندگاني، رنج و گزند است و لذت و خوشي، همانا دفع اَلَم است. هر چه موجود جاندار در مرتبه حيات برتر باشد رنجش بيشتر مي‏باشد، چون بيشتر حس مي‏كند و آزار گذشته را بيشتر به ياد مي‏آورد و رنج آينده را بهتر پيش‏بيني مي‏كند. شوپنهاور اعلام مي‏دارد كه جنگ، اصل همه شرها در زندگي دردآلود ماست و در دنياي ديگر، درد و رنجي بزرگ‏تر از آن چه در اين دنيا هست وجود ندارد. پس چاره نجات از اين دوزخ جهاني اين است كه از جنگ و جدال باز ايستيم و زندگي خود را با انديشه‏هاي فلسفي مورد تأمل قرار دهيم، چرا كه چاره ما در ثروت نيست بلكه در حكمت است. شوپنهاور به عنوان فيلسوفي بدبين، زندگي را سراسر رنج و عذاب مي‏داند و آن را به مرگي تشبيه مي‏كند كه دم‏به‏دم به تاخير مي‏افتد، سرانجام در حالي اجل مي‏رسد كه آدمي سودي از حيات خويش نبرده است. مذهب شوپنهاور، اصالت تصور و وحدت وجود بود و عقيده داشت كه جهان و هرچه در او هست، عوارض و حوادث و نمايش است و آن چه ما درك مي‏كنيم، مصنوع ذهن خودمان است. شوپنهاور نه به روح معتقد است نه به ماده، بلكه به جهان موجود علاقه دارد. وي علاوه بر آن كه، فلسفه را امري ضروري مي‏دانست، عقيده داشت كه فلسفه نبايد با جملات پيچيده آميخته گردد. انديشه‏ها و آثار شوپنهاور تا سال‏هاي متعدد، خواننده‏اي نداشت تا اين‏كه در اواخر عمر، اقبال مردم به وي افزايش يافت. آرتور شوپنهاور در تمام عمر، تنها زيست و در خانه‏اش را به روي همه بست. حوصله تحمل سروصدا را نداشت و بيشتر عمرش را در سكوت انديشه‏هايش گذراند تا اين كه سرانجام در 23 سپتامبر 1860م در 72 سالگي درگذشت.


نوشته شده در   شنبه 4 اسفند 1403  توسط   کاربر 1   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode