ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) در سال 1368 هجري شمسي
حضرت امام خميني(ره) رهبر كبير انقلاب اسلامي و بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي در ايران با ارتحال جانگداز خويش در سال 1368 هجري شمسي جهان اسلام را در ماتم و عزا فرونشاند. به همين مناسبت يك هفته در سراسر كشور تعطيل عمومي اعلام شد و مردم تهران و شهرستانهاي كشور با قلوبي دردمند در مساجد، تكايا و خيابانها به عزاداري بزرگ مرد تاريخ معاصر پرداختند. ميزان تأثيرات و تألمات مسلمانان ايران و جهان به جدي بود كه رسانه ها و مطبوعات سراسر دنيا رحلت حضرت امام خميني(ره) را بزرگترين فاجعه و رويداد تاريخ معاصر جهان ذكر كردند. نشريه الكفاحُ العربي، در اين باره نوشت امام خميني آخرين تاريخ ساز قرن حاضر بود كه قدرت غرب را درهم شكست. بنا به تأييد كليه رسانه هاي خبري ميليونها انسان در سوگ پرافتخارترين و مردمي ترين رهبر جهان به ماتم نشسته بودند. شايان ذكر است كه در پي رحلت حضرت امام اين بزرگ مرد تاريخ ايران،حضرت آيت الله خامنه اي مجاهدعظيم الشأن به مقام رهبري و هدايت امت اسلام برگزيده شدند .
خلاصه ای از زندگی این بزرگ مرد عرصه دین و دانش:
امام خمينى از ولادت تا هجرت به قم
در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريـور 1281 هجرى شمسى (24 سپتامپر 1902 ميلادى) در شهرستان خميـن از توابع استان مركزى ايران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطهر سلام الله عليها، روح الله المـوسـوى الخمينـى پـاى بـر خـاكدان طبيعت نهاد.
او وارث سجاياى آبإ و اجدادى بـود كه نسل در نسل در كار هدايت مردم وكسب معارف الهى كـوشيـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمينـى مرحوم آيه الله سيد مصطفى مـوسـوى از معاصريـن مرحـوم آيه الله العظمـى ميرزاى شيـرازى (رض)، پـس از آنكه ساليانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نايل آمـده بـود به ايران بازگشت و در خميـن ملجإ مردم و هادى آنان در امـور دينـى بـود. در حـاليكه بيـش از 5 مـاه ولادت روح الله نمى گذشت،طاغوتيان و خـوانيـن تحت حمايت عمال حكومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را كه در برابر زورگـوئيهايشان به مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسخ گفتنـد و در مسير خميـن به اراك وى را به شهادت رسانـدنـد.
بديـن ترتبيب امام خمينى از اوان كـودكى با رنج يتيمىآشنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد. وى دوران كـودكـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومنه اش (بانـو هاجر) كه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آيه الله خـوانسـارى (صاحب زبـده التصانيف) بوده است. همچنيـن نزد عمه مكرمه اش (صاحبه خانم) كه بانـويى شجاع و حقجـو بـود سپرى كرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزيز نيز محـروم گـرديد.
هجـرت به قـم، تحصيل دروس تكميلـى و تـدريـس علـوم اسلامـى
اندكـى پـس از هجرت آيه الله العظمـى حاج شيخ عبد الكريـم حايرى يزدى ـ رحمه الله عليه ـ (نـوروز 1300 هجـرى شمسـى، مطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى) امام خمينـى نيز رهسپـار حـوزه علميه قـم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلى علوم حـوزوى را نزد اساتيد حـوزه قـم طـى كرد. كه مـى تـوان از فرا گرفتـن تتمه مباحث كتاب مطول (در علـم معانى و بيان) نزد مرحوم آقا ميرزا محمـد علـى اديب تهرانـى و تكميل دروس سطح نزد مرحـوم آيه الله سيد محمد تقـى خـوانسارى، و بيشتر نزد مرحـوم آيه الله سيد على يثربى كاشانى و دروس فقه و اصـول نزد زعيـم حـوزه قـم آيه الله العظمـى حاج شيخ عبدالكريـم حايرى يزدى ـ رضـوان الله عليهم نام برد.
پـس از رحلت آيه الله العظمـى حـايـرى يزدى تلاش امـام خمينـى به همراه جمعى ديگر از مجتهديـن حـوزه علميه قـم به نتيچه رسيـد و آيه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعيـم حـوزه علميه عازم قـــم گرديد. در اين زمان، امام خمينـى به عنـوان يكـى از مـدرسيـن و مجتهديـن صـاحـب راى در فقه و اصـول و فلسفه و عرفـــان و اخلاق شناخته مى شد. حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علميه قـم به تدريـس چنديـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامـى در فيضيه، مسجـد اعظم، مسجـد محمـديه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجـد سلماسى، و ... همت گماشت و در حـوزه علميه نجف نيز قريب 14 سال در مسجـد شيخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بيت و فقه را در عاليترين سطـوح تدريـس نمود و در نجف بـود كه براى نخستيـن بار مبانـى نظرى حكـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولايت فقيه بازگـو نمود.
امـام خمينـى در سنگـر مبـارزه و قيــام
روحيه مبارزه و جهاد در راه خدا ريشه در بينـش اعتقادى و تربيت و محيط خانـوادگى و شرايط سياسى و اجتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشته است. مبارزات ايشان از آغاز نـوجـوانـى آغاز، و سير تكاملى آن به مـوازات تكامل ابعاد روحى و علمى ايشان از يكسـو و اوضاع و احـوال سياسـى و اجتماعى ايران و جـوامع اسلامـى از سـوى ديگـر در اشكـال مختلف ادامه يـافته است و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمنهاى ايالتى و ولايتى فرصتـى پـديد آورد تا ايشان در رهبـريت قيام و روحـانيت ايفاى نقـش كنـد و بـديـن تـرتيب قيام سراسرى روحانيت و ملت ايران در 15 خرداد سال 1342 با دو ويژگـى برجسته يعنى رهبرى واحد امام خمينى و اسلامـى بـودن انگيزه ها، و شعارها و هدفهاى قيام، سرآغازى ششـد بر فصل نـويـن مبارزات ملت ايران كه بعدها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخته و معرفـى شد
امام خمينـى خاطـره خـويـش از جنگ بيـن الملل اول را در حاليكه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنين ياد مـى كند : مـن هر دو جنگ بيـن المللـى را يادم هست ... مـن كـوچك بـودم لكـن مدرسه مى رفتـم و سربازهاى شـوروى را در همان مركزى كه ما داشتيـم در خميـن، مـن آنجا آنها را مى ديدم و ما مورد تاخت و تاز واقع مى شديـم در جنگ بيـن الملل اول. حضرت امام در جايى ديگر با ياد آورى اسامى برخى از خوانيـن واشرار ستمگر كه در پناه حكومت مركزى به غارت اموال و نواميـس مردم مى پرداختند مى فرمايد : مـن از بچگى در جنگ بودم ... ما مورد زلقـى ها بـوديـم، مـورد هجـوم رجبعليها بـوديـم و خـودمان تفنگ داشتيـم و مـن در عيـن حالى كه تقريبا شايد اوايل بلوغم بود، بچه بودم، دور ايـن سنگرهايى كه بسته بـودند در محل ما و اينها مى خـواستند هجـوم كنند و غارت كنند، آنجا مى رفتيـم، سنگرها را سركشـى مى كرديـم كـودتاى رضا خان در سـوم اسفند 1299 شمسـى كه بنابر گـواهـى اسناد و مدارك تاريخـى و غير قابل خدشه بـوسيله انگليسها حمايت و سازماندهـى شـده بـود هـر چنـد كه به سلطنت قاجاريه پايان بخشيد و تا حدودى حكـومت ملـوك الطـوايفـى خـوانيـن و اشـرار پـاركنـده را محمـدود ساخت اما درعوض آنچنان ديكتاتـورى پديد آورد كه در سايه آن هزار فاميل بر سرنـوشت ملت مظلوم ايران حاكـم شدند ودودمان پهلوى به تنهايى عهده دار نقـش سابق خوانين و اشرار گرديد.
در چنينـى شرايطـى روحانيت ايران كه پـس از وقايع نهضت مشروطيت در تنگناى هجـوم بى وقفه دولتهاى وقت و عمال انگليسى از يكسو و دشمنيهاى غرب باختگان روشنفكر ماب از سـوى ديگر قرار داشت براى دفاع از اسلام و حفظ موجـوديت خـويـش به تكاپـو افتاد. آيه الله العظمى حاج شيخ عبدالكريـم حايرى به دعوت علماى وقت قـم از اراك به ايـن شهر هجرت كرد واندكـى پـس از آن امام خمينى كه با بهره گيرى از استعداد فوق العاده خـويـش دروس مقدماتى و سطـوح حـوزه علميه را در خميـن واراك با سرعت طى كرده بود به قم هجرت كرد و عملا در تحكيـم موقعيت حـوزه نو تإسيـس قـم مشاركتى فعال داشت. زمان چندانـى نگذشت كه آن حضرت در اعداد فضلاى برجسته اين حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.
پـس از رحلت آيه الله العظمى حايرى (10 بهمـن 1315 ه.ش) حـوزه علميه قـم را خطر انحلال تهديد مى كرد. علماى متعهد به چاره جويى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علميه قـم را آيات عظام :
سيد محمد حجت، سيد صدر الديـن صدر و سيد محمد تقـى خـوانسارى ـ رضوان الله عليهم ـ بر عهده گرفتند. در ايـن فاصله و بخصوص پـس از سقوط رضاخان، شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهـم گرديد. آيه الله العظمى بروجـردى شخصيت علمـى بـرجسته اى بـود كه مـى تـوانست جانشين مناسبـى براى مرحوم حايرى و حفظ كيان حـوزه باشـد. ايـن پيشنهاد از سـوى شاگردان آيه الله حايرى و از جمله امام خمينـى به سرعت تعقيب شـد. شخص امام در دعوت از آيه الله بروجردى براى هجرت به قـم و پذيرش مسئوليت خطير زعامت حـوزه مجدانه تلاش كرد.
امام خمينـى كه با دقت شرايط سياسـى جامعه و وضعيت حـوزه ها را زير نظر داشت و اطلاعات خويش را از طريق مطالعه مستمر كتب تاريخ معاصـر و مجلات و روزنـامه هاى وقت و رفت و آمـد به تهران و درك محضر بزرگانى همچون آيه الله مدرس تكميل مى كرد دريافته بـود كه تنها نقطه اميـد به رهايـى و نجات از شرايط ذلت بارى كه پـس از شكست مشروطيت و بخصـوص پـس از روى كار آوردن رضا خان پديد آمده است، بيدارى حوزه هاى علميه و پيش از آن تضميـن حيات حوزه ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانيت مـى بـاشـد.
امام خمينى در تعقيب هدفهاى ارزشمند خويش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علميه را با همكارى آيه الله مـرتضـى حايـرى تهيه كرد و به آيه الله بروجردى (ره) پيشنهاد داد. ايـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمير حـوزه مورد استقبال و حمايت قرار گرفت.
اما رژيـم در محاسباتـش اشتباه كرده بود. لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى كه به موجب آن شرط مسلمان بودن، سوگند به قرآن كريـم و مرد بـودن انتخاب كنندگان و كانديداها تغيير مـى يافت در 16 مهر 1341 ه.ش به تصـويب كـابينه اميـر اسـد الله علـم رسيـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگه داشتـن هدفهاى ديگر بـود. حذف و تغيير دو شـرط نخست دقيقا به منظور قانـونـى كـردن حضـور عناصر بهايـى در مصادر كشـور انتخاب شـده بـود. چنانكه قبلا نيز اشاره شد پشتيبانى شاه از رژيـم صهيـونيستـى در تـوسعه مناسبات ايران و اسرأيل شرط حمايتهاى آمريكا از شاه بـود. نفوذ پيروان مسلك استعمارى بهأيت در قـواى سه گانه ايران ايـن شرط را تحقق مـى بخشيد. امام خمينـى به همراه علماى بزرگ قـم و تهران به محض انتشار خبر تصويب لايحه مزبور پـس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند.
نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژيـم شاه و گوشزد كـردن رسالت خطير علما و حـوزه هاى علميه در ايـن شـرايط بسيار مـوثـر وكارساز بـود. تلگرافها و نامه ها سرگشاده اعتـراض آميز علما به شاه و اسد الله علـم مـوجى از حمايت را در اقشار مختلف مردم برانگيخت. لحـن تلگرافهاى امام خمينـى به شاه و نخست وزير تند و هشـدار دهنده بود. در يكـى از ايـن تلگرافها آمده بـود :
اينجانب مجددا به شما نصيحت مى كنـم كه به اطاعت خداوند متعال و قانـون اساسـى گردن نهيد واز عواقب وخيمه تخلف از قرآن و احكام علماى ملت و زعماى مسلميـن و تخلف از قانـون اساس بترسيد وعمدا و بدون مـوجب مملكت را به خطر نيندازيد و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقيـده خـوددارى نخـواهنـد كـرد.
بديـن ترتيب ماجراى انجمنهاى ايالتى و ولايتـى تجربه اى پيروز و گرانقدر براى ملت ايران بويژه ازآن جهت بـود كه طى آن ويژگيهاى شخصيتـى را شناختنـد كه از هر جهت براى رهبـرى امت اسلام شايسته بـود. باو جـود شكست شاه در ماجـراى انجمنها، فشار آمركا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامه يافت. شاه در ديماه 1341 هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خويـش ر بر شمرد و خـواستار رفراندوم شد. امام خمينى بار ديگر مراجع و علماى قـم را به نشست و چاره جويى دوباره فراخواند.
با پيشنهاد امام خمينى عيد باستانـى نـوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژيم تحريـم شد. در اعلاميه حضرت امام از انقلاب سفيد شاه به انقلاب سياه تعبيـر و همسـويـى شـاه بـا اهـداف آرميكا و اسرايل افشا شده بـود. از سوى ديگر، شاه در مورد آمادگى جامعه ايـران بـراى انجام اصلاحات آمـريكا به مقامات واشنگتـن اطمينان داده بود و نام اصلاحات را انقلاب سفيـد نهاده بـود. مخالفت علما براى وى بسيار گران می آمد.
امام خمينى در اجتماع مردم، بى پروا از شخص شاه به عنـوان عامل اصلـى جنايات و همپيمان با اسـرأيل ياد مـى كـرد و مـردم را به قيام فرا مـى خواند. او در سخنرانى خـود در روز دوازده فرورديـن 1342 شديدا از سكـوت علماى قـم و نجف و ديگر بلاد اسلامى در مقابل جنايات تازه رژيـم انتقاد كرد و فرمود : امروز سكـوت همراهى با دستگاه جباراست حضـرت امام روز بعد (13 فـرورديـن 42) اعلاميه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى يعنى غارتگرى منتشر ساخت. راز تإثير شگفت پيام امام و كلام امام در روان مخاطبينـش كه تا مرز جانبازى پيـش مـى رفت را بايد در هميـن اصالت انـديشه، صلابت راى و صـداقت بـى شـأبه اش بـا مـردم جستجـو كـرد.
سال 1342 با تحريـم مراسـم عيد نوروز آغاز و با خـون مظلـوميـن فيضيه خـونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مـورد نظر آمريكا اصرار مـى ورزيد و امام خمينى بر آگاه كردن مردم و قيام آنان در برابر دخـالتهاى آمـريكـا و خيـانتهاى شاه پـافشـارى داشت. در چهارده فرورديـن 1342 آيه الله العظمـى حكيـم از نجف طـى تلگرافهايى به علما و مراجع ايران خـواستار آن شد كه همگـى به طـور دسته جمعى به نجف هجرت كنند. اين پيشنهاد براى حفظ جان علماوكيان حـوزه ها مطرح شده بود.
حضرت امام بـدون اعتنا به ايـن تهديـدها، پاسخ تلگراف آيه الله العظمى حكيـم را ارسال نمـوده و در آن تإكيد كرده بـود كه هجرت دسته جمعى علما و خالـى كـردن حـوزه علميه قـم به مصلحت نيست.
امام خمينـى در پيامـى( به تايخ 12 / 2 / 1342) بمناسبت چهلـم فاجعه فيضيه بـر همـراهـى علما و ملت ايران در رويارويـى سـران ممـالك اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرأيل غاصب تـإكيـد ورزيـــد وپيمـانهاى شـاه و اسـرأيل را محكـوم كرد.
قيام 15 خرداد
ماه محرم 1342 كه مصادف با خرداد بـود فرا رسيد. امام خمينى از ايـن فـرصت نهايت استفاده را در تحـريك مردم به قيام عليه رژيـم مستبد شاه بعمل آورد.
امام خمينى در عصر عاشـوراى سال 1383 هجرى قمـى( 13 خرداد 1342 شمسى) در مدرسه فيضيه نطق تاريخـى خـويـش را كه آغازى بر قيام 15 خرداد بود ايراد كرد.
در هميـن سخنرانى بـود كه امام خمينى با صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصيحت مـى كنـم، اى آقاى شاه ! اى جناب شاه! مـن به تو نيصحت مى كنم دست بردار از اين كارها، آقا اغفال مى كنند تو را. مـن ميل ندارم كه يك روز اگر بخـواهند تـو بروى، همه شكر كنند ... اگر ديكته مى دهند دستت و مى گـويند بخـوان، در اطـرافـش فكـر كـن .... نصيحت مرا بشنـو ... ربط ما بيـن شاه و اسرأيل چيست كه سازمان امنيت مـى گـويد از اسرأيل حـرف نزنيـد ... مگر شاه اسـرأيلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش كـردن قيام را صادر كـرد. نخست جمع زيادى از ياران امام خمينـى در شـامگاه 14 خرداد دستگيـر و ساعت سه نيمه شب (سحـرگاه پانزده خـرداد 42) صـدها كماندوى اعزامـى از مركز، منزل حضرت امام را محاصره كردند و ايشان را در حاليكه مشغول نماز شب بـود دستگير و سـراسيمه به تهران بـرده و در بازداشتگاه باشگاه افسـران زندانـى كـردنـد و غروب آنروز به زندان قصر منتقل نمـودنـد. صبحگاه پانزده خرداد خبـر دستگيرى رهبـر انقلاب به تهران، مشهد، شيـراز وديگـر شهرها رسيـد و وضعيتـى مشـابه قـم پـديد آورد.
نزديكترين نديم هميشگى شاه، تيمسار حسيـن فردوست در خاطراتش از بكارگيرى تجربيات و همكارى زبده ترين مإموريـن سياسى و امنيتى آمريكا براى سركـوب قيام و همچنيـن از سراسيمگـى شاه و دربار و امراى ارتـش وساواك در ايـن ساعات پرده بـرداشته و تـوضيح داده است كه چگـونه شاه و ژنرالهايـش ديـوانه وار فرمان سركـوب صادر مى كردند.
امام خمينـى، پـس از 19 روز حبـس در زندان قصـر به زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد.
با دستگيرى رهبـر نهضت و كشتار وحشيانه مـردم در روز 15 خـرداد 42، قيام ظاهرا سركوب شد. امام خمينى در حبـس از پاسخ گفتـن به سئوالات بازجـويان، با شهامت و اعلام اينكه هيئت حاكمه در ايـران و قـوه قضأيه آنرا غير قانـونـى وفاقـد صلاحيت مـى داند، اجتناب ورزيد. در شامگاه 18 فرورديـن سال 1343 بدون اطلاع قبلـى، امام خمينى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. به محض اطلاع مردم، شادمانى سراسر شهر را فرا مـى گيرد وجشنهاى باشكـوهـى در مـدرسه فيضيه و شهر به مـدت چنـد روز بـر پا مـى شـود. اوليـن سالگـرد قيام 15 خـرداد در سال 1343 با صـدور بيانيه مشتـرك امام خمينـى و ديگر مراجع تقليد و بيانيه هاى جداگانه حـوزه هاى علميه گرامـى داشته شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.
امـام خمينـى در هميـن روز (4 آبـان 1343) بيانيه اى انقلابـى صادر كرد و درآن نـوشت : دنيا بـدانـد كه هر گرفتارى اى كه ملت ايـران و ملل مسلميـن دارنـد از اجـانب است، از آمـريكاست، ملل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـريكـا خصـوصـا متنفــر است ... آمـريكـاست كه از اسـرأيل و هـواداران آن پشتيبـانـى مـى كنـد. آمريكاست كه به اسرأيل قـدرت مـى دهـد كه اعراب مسلـم را آواره كند. افشاگرى امام عليه تصـويب لايحه كاپيتـولاسيون، ايران را در آبـان سـال 43 در آستـانه قيـامـى دوبـاره قرار داد.
از طـرف ديگـر به مـوجب سنـدهـايـى كه بعد از پيــــروزى انقلاب اسلامـى منتشر شد، كسانـى همچـون آقاى شريعتمدارى در ايـن زمان (آبان 43 )از مـوقعيت و نفـوذ خـود استفاده كرده و كـوشيدنـد تا طـرفـداران خـويـش را وادار به سكـوت و عدم حمايت از دعوت امام نمايند. سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره كماندوهاى مسلح اعزامـى از تهران، منزل امام خمينى در قـم را محاصره كردند. شگفت آنكه وقت باز داشت، هماننـد سال قبل مصادف با نيايـش شبـانه امام خمينـى بـود .حضرت امام بازداشت و به همراه نيروهاى امنيتى مستقيما به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با يك فروند هـواپيماى نظامى كه از قبل آماده شده بـود، تحت الحفظ مامـوريـن امنيتى و نظامى به آنكارا پـرواز كـرد. عصـر آنـروز ساواك خبـر تبعيـد امام را به اتهام اقـدام عليه امنيت كشـور ! در روزنـامه ها منتشـر سـاخت.
عليرغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تظاهرات در بازار تهران، تعطيلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهاى بيـن المللـى و مـراجع تقليـد جلـوه گـر شد.
اقامت امام در تركيه يازده ماه به درازا كشيد در ايـن مدت رژيم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقاياى مقاومت را در ايران در هـم شكست و در غياب امام خمينـى به سرعت دست به اصلاحات آمريكا پسند زد. اقامت اجبارى در تـركيه فـرصتـى مغتنـم بـراى امام بـود تا تـدويـن كتـاب بزرگ تحـريـر الـوسيله را آغاز كند.
تبعيـد امـام خمينـى از تـركيه به عراق
روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به همراه فرزنـدشان آيه الله حاج آقا مصطفـى از تركيه به تبعيدگاه دوم، كشـور عراق اعزام شدند. امام خمينى پس از ورود به بغداد براى زيارت مرقد أمه اطهار(ع) به شهــرهــاى كاظميـن، سامـرا و كـربلا شتـافت ويك هفته بعد به محل اصلـى اقـامت خـود يعنـى نجف عزيمت كرد.
دوران اقامت طـولانـى و 13 ساله امام خمينـى در نجف در شـرايطـى آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدوديتهاى مستقيـم در حـد ايـران و تـركيه وجـود نـداشت اما مخالفتها و كارشكنيها و زخـم زبانها نه از جبهه دشمـن رويارو بلكه از ناحيه روحانى نمايان و دنيا خـواهان مخفى شده در لباس ديـن آنچنان گسترده و آزاردهنده بود كه امام با همه صبر و بردبارى معروفـش بارها از سختى شرايط مبارزه در ايـن سالها به تلخى تمام ياد كرده است. ولى هيچيك از ايـن مصـأب و دشـواريها نتـوانست او را از مسيـرى كه آگـاهانه انتخاب كرده بود باز دارد.
امام خمينى سلسله درسهاى خارج فقه خـويـش را با همه مخالفتها و كارشكنيهاى عناصـر مغرض در آبان 1344 در مسجـد شيخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجـرت از عراق به پاريـس ادامه داشت.
حوزه درسى ايشان به عنـوان يكى از برجسته تريـن حـوزه هاى درسى نجف از لحـاظ كيفيت و كميت شـاگـردان شنـاخته شـد.
امام خمينـى از بدو ورود به نجف با ارسال نامه ها و پيكهايى به ايران، ارتباط خويـش را با مبارزيـن حفظ نموده و آنان را در هر منـاسبتـى به پـايـدارى در پيگيـرى اهـداف قيام 15 خـرداد فـرا مى خواند. امام خمينى در تمام دوران پـس از تبعيد، عليرغم دشواريهاى پديد آمـده، هيچگاه دست از مبارزه نكشيـد، وبا سخنـرانيها و پيامهاى خـويـش اميـد به پيـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت.
امام خمينى در گفتگـويى با نمانيده سازمان الفتح فلسطيـن در 19 مهر 1347 ديـدگاههاى خـويـش را دربـاره مسأل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطين تشريح كرد و در هميـن مصاحبه بر وجـوب اختصاص بخشـى از وجـوه شـرعى زكات بـه مجـاهـدان فلسطينـى فتـوا داد.
اوايل سال 1348 اختلافات بيـن رژيـم شاه و حزب بعث عراق بـر سـر مرز آبـى دو كشـور شدت گرفت. رژيـم عراق جمع زيادى از ايرانيان مقيـم اين كشـور را در بدتريـن شرايط اخراج كرد. حزب بعث بسيار كوشيد تا از دشمنى امام خمينى با رژيـم ايران در آن شرايط بهره گيرد.
چهار سال تـدريـس، تلاش و روشنگرى امام خمينـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اينك در سال 1348 علاوه بر مبارزين بيشمار داخل كشـور مخاطبيـن زيادى در عراق، لبنان و ديگـر بلاد اسلامـى بـودنـد كه نهضت امام خمينـى را الگـوى خـويـش مى دانستند.
امـام خمينـى و استمـرار مبـارزه (1350 ـ 1356)
نيمه دوم سال 1350 اختلافات رژيـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسيارى از ايرانيان مقيـم عراق انجاميد. امام خمينى طـى تلگرافى به رئيـس جمهور عراق شديدااقدامات ايـن رژيـم را محكـوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرايط پيـش آمده تصميـم به خـروج از عراق گـرفت اما حكـام بغداد بـا آگـاهـى از پيـامـدهـاى هجـرت امـام در آن شـرايط اجـازه خـروج نـدادنـد.
سال 1354 در سالگرد قيام 15 خـرداد، مـدرسه فيضيه قـم بار ديگر شاهـد قيام طلاب انقلابـى بـود. فريادهاى درود بر خمينـى ومرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پيـش از ايـن سازمانهاى چـريكـى متلاشـى شـده وشخصيتهاى مذهـى و سياسـى مبـارز گـرفتـار زندانهاى رژيم بودند.
شاه در ادامه سياستهاى مذهب ستيز خـود در اسفنـد 1354 وقيحـانه تاريخ رسمـى كشـور را از مبدإ هجرت پيامبر اسلام به مبدإ سلطنت شاهان هخامنشى تغـيير داد. امام خمينى در واكنيشى سخت، فتوا به حرمت استفاده از تاريخ بـى پايه شاهنشاهـى داد. تحريـم استفاده از ايـن مبدإ موهوم تاريخى همانند تحريـم حزب رستاخيز از سـوى مردم ايران استقبال شـد و هر دو مـورد افتضاحـى براى رژيـم شاه شـده و رژيـم در سـال 1357 ناگزيـر از عقب نشينـى و لغو تـاريخ شاهنشاهى شد.
اوجگيـرى انقلاب اسلامـى در سـال 1356 و قيـام مـردم
امام خمينـى كه به دقت تحـولات جارى جهان و ايـران را زيـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهايت بهره بـردارى را كـرد. او در مرداد 1356 طـى پيامى اعلام كرد : اكنـون به واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيـم در مجامع و مطبـوعات خارجى فرصتـى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگـى و رجال وطنخـواه و دانشجـويان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامـى در هـر جايـى درنگ از آن استفاده كنند و بى پرده بپا خيزند.
شهادت آيه الله حاج آقا مصطفى خمينى در اول آبان 1356 و مراسـم پر شكـوهـى كه در ايران برگزار شـد نقطه آغازى بـر خيزش دوباره حـوزه هاى علميه و قيام جامعه مذهبى ايران بـود. امام خمينى در همان زمان به گـونه اى شگفت ايـن واقعه را از الطـاف خفيه الهى ناميده بـود. رژيـم شاه با درج مقاله اى توهيـن آميز عليه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به ايـن مقاله، به قيام 19 دى مـاه قـم در سـال 56 منجـر شـد كه طــــى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاك و خـون كشيـده شـدنـد. شاه عليـرغم دست زدن به كشتارهاى جمعى نتـوانست شعله هاى افروخته شـده را خامـوش كند.
او بسيج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را بعنــــوان تنها راه باقيمانـده در شرايط دست زدن آمريكا به كـودتاى نظامـى ارزيابـى مى كرد.
هجـرت امـام خمينـى از عراق به پـاريـس
در ديدار وزراى خارجه ايران و عراق در نيويورك تصميـم به اخراج امام خمينـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مهر 1357 منزل امام در نجف بـوسيله قـواى بعثـى محاصره گرديـد انعكاس ايـن خبر با خشـم گستـرده مسلمانان در ايران، عراق و ديگـر كشـورها مـواجه شـد.
روز 12 مهر ،امام خمينى نجف را به قصد مرز كـويت ترك گفت. دولت كويت با اشاره رژيـم ايران از ورود امام به ايـن كشـور جلوگيرى كـرد. قبلا صحبت از هجـرت امام به لبنـان و يا سـوريه بـود امـا ايشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان (حجه الاسلام حاج سيـد احمـد خمينـى) تصميـم به هجـرت به پاريـس گرفت. در روز 14 مهر ايشان وارد پاريس شدند.
و دو روز بعد در منزل يكى از ايرانيان در نوفل لوشاتـو (حـومه پاريـس) مستقـر شـدنـد. مإمـوريـن كاخ اليزه نظر رئيـس جمهور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فعاليت سياسـى به امام ابلاغ كـردنـد. ايشان نيز در واكنشـى تنـد تصـريح كـرده بـود كه اينگونه محدوديتها خلاف ادعاى دمكراسى است و اگر او ناگزير شـود تا از ايـن فرودگاه به آن فـرودگاه و از ايـن كشور به آن كشـور بـرود بـاز دست از هـدفهايـش نخـواهـد كشيـد.
امام خمينى در ديماه 57 شوراى انقلاب را تكشيل داد. شاه نيز پـس از تشكيل شـوراى سلطنت و اخذ رإى اعتماد بـراى كـابينه بختيار در روز 26 ديماه از كشـور فـرار كرد. خبـر در شهر تهران و سپـس ايران پيجيد و مردم در خيابانها به جشـن و پايكـوبى پرداختند.
بـازگشت امـام خمينـى به ايـران پـس از 14 سـال تبعيـد
اوايل بهمـن 57 خبر تصميم امام در بازگشت به كشور منتشر شد. هر كـس كه مى شنيد اشك شـوق فرو مـى ريخت. مردم 14 سال انتظار كشيده بـودنـد. اما در عيـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ايشان بـودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمينى تصميـم خويـش را گرفته و طى پيامهايى به مردم ايران گفته بـود مى خـواهد در ايـن روزها سرنـوشت ساز و خطير در كنار مردمـش باشد. دولت بختيار با هماهنگى ژنرال هايزر فـرودگـاههاى كشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.
دولت بختيار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومت نياورد و ناگزيـر از پذيرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمينـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد كشـور شـد. استقبال بـى سـابقه مـردم ايـران چنـان عظيـم و غيـر قـابل انكـار بــود كه خبرگزاريهاى غربـى نيز ناگزير از اعتراف شـده و مستقبليـن را 4 تا 6 ميليون نفر برآورد كردند.
سرنگونى نظام شاهنشاهى و پيروزى انقلاب اسلامى 22 بهمن يوم الله
روز 19 بهمـن 1357 پرسنل نيروى هـوايى در محل اقامت امام خمينى (مـدرسه علـوى تهران) بـا ايشـان بيعت كـردند.
سفارت آمريكا و شـوروى بـوسيله ساواكيها و پـس مانده هاى رژيـم شاه و با تحريك گروهكهاى كمـونيستـى به اصطلاح مجاهدين خلق (منافقيـن) در حـركتهاى ايذايـى عليه انقلاب مشـاركت فعال داشتنـد. گـروهك تروريستـى فرقان ، انديشمند برجسته و عضـو شـوراى انقلاب ، علامه مرتضى مطهرى را در تاريخ 12/2/58 و آيه الله قاضـى طباطبايى 10/ 8/58 و دكتر محمـد مفتح 28/9/58 و حاج مهدى عراقـى و پسـرش 4/6/58 تـرور كـرد و در تـرور آقـايان هـاشمـى رفسنجـانـى و مـوسـوى اردبيلـى نـاكـام مـاند.
كمتر از دو ماه از پيروزى انقلاب نمـى گذشت كه 2 / 98 درصد راى دهندگان در رفرانـدوم 12 فروردين سال 58 در يكـى از آزادتـريـن انتخـابـات تـاريخ ايـران رإى به استقـرار نظام جمهورى اسلامـى دادند و متعاقب آن انتخابات پياپى براى تدويـن و تصـويب قانـون اساسـى و انتخاب نمايندگان مجلـس شـوراى اسلامـى برگزار گرديد.
او پـس از پيروزى انقلاب در تاريخ دهـم اسفنـد 1357 از تهران به قـم آمده بود و تازمان ابتلإ به بيمارى قلبى 2 بهمـن 1358) در ايـن شهر بود. حضرت امام پس از 39 روز مداوا در بيمارستان قلب تهران ، مـوقتا در منزلى واقع در منطقه دربند تهران ساكـن شد و سپـس در تاريخ 27 / 2 / 1359 بنا به تمايل خـود به منزلـى محقر متعلق به يكـى از روحـانيـون (حجه الاسلام) سيـد مهدى امــــام جمارانـى) در محله جماران نقل مكـان كـرد و تـا زمـان رحلت در همين منزل ماند.
در انتخابات اوليـن دوره رياست جمهورى ايران (5 / 11 / 1358) و در حاليكه امام خمينـى در بيمارستان قلب تهران بستـرى بـود ، آقاى ابـو الحسـن بنى صدر از رقباى خـود پيشـى گرفت. او كه در آستانه پيـروزى انقلاب به كشـور بازگشته بـود بـا سخنـرانيهاى و ارأه كتابهاى خـويـش از خـود چهره اى مـذهبـى انقلابـى و اقتصاد دانى آگاه ارأه مى كرد.
امام خمينى در مراسـم حكم تنفيذ رياست جمهورى وى فرمودند : مـن يك كلمه به آقاى بنى صدر تذكر مى دهم. اين كلمه براى همه است: (( حب الدنيا راس كل خطيئـه)) كيـش شخصـيت آقاى بنى صدر و قدرت طلبـى وى مـانع از بكـار گيـرى ايـن نصيحت شـد. وحدت ملـى با اختلاف افكنيهاى بنـى صدر به مخاطره افتاده بـود.
سرانجام امام خمينى طـى حكمـى كـوتاه در 20 خرداد 1360 بنى صدر را از فرماندهى كل قوا عزل و متعاقب آن مجلـس شوراى اسلامى رإى به بى كفايتى وى داد.
از اين پـس منافقيـن رسما دست به اقدامات براندازى و فعاليتهاى تروريستـى زدندو سران و اعضاى آن در خانه هاى تيمى مخفى شدند. حزب جمهورى اسلامى در رإس حملات تروريستـى منافقيـن قرار داشت. ايـن حزب پـس از پيـروزى انقلاب بـا همت بزرگانـى همچـون حضـرات آقـايان : خـامنه اى ، دكتـر بهشتـى ، دكتـر بـاهنـر ، هـاشمـى رفسنجانى ، و موسـوى اردبيلى به منظور سازماندهى نيروهاى مومـن به راه امام و مقـابله بـا تحـركات گـروهكهاى سياسـى ضـد انقلاب تشكيل شده بود.
آيه الله خامنه اى روز 6 تير ماه 1360 بـر اثر انفجار بمبـى كه منافقيـن در مسجـد ابـاذر تهران كـار گذاشته بـودنـد به هنگـام سخنرانـى مجروح گرديـد. فرداى آن روز فاجعه اى عظيـم به وقـوع پيوست. 72 تـن از كار آمدتريـن عناصر نظام اسلامى و ياران امام خمينى كه در ميان آنان رئيـس ديوانعالى كشـور (دكتر بهشتى) ، چند تـن از وزرا ، تعدادى از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى وجمعى از مسئوليـن قـوه قضـأيه وجمعى از منتفكـريـن و نـويسنـدگان و نيروهاى انقلابـى حضـور داشتند ، در مقر حزب جمهور اسلامى بر اثر انفجار بمبى قوى كه عامل نفوذى سازمان منافقيـن كار گذاشته بود ، شهيد شدند. دو ماه بعد در روز 8 شهريـور 1360 آقاى محمد على رجايـى چهره محبـوب مردم ايران كه بعد از عزل بنـى صدر از سـوى مردم به رياست جمهورى انتخاب شده بود به همـران حجـه الاسلام دكتر محمـد جـواد باهنـر (نخست وزير) در محل كار خـويـش با انفجار بمبى ديگر به شهادت رسيدند.
منافقين در نظر مردم ايران منفورتريـن مجرمينى هستند كه هيچگاه جنايات جانيان مشهور تـاريخ معاصـر ايـران به آنان نمـى رسـد. علاوه بـر شهادت 72 نفر از محبـوبتريـن شخصيتهاى نظام اسلامـى در انفجار مقـر حزب جمهورى اسلامـى وشهادت رئيـس جمهور و نخست وزير ايران ، چهره هاى برجسته ديگرى نيز بـوسيله اقـدامات تروريستـى منافقيـن از مردم ايران گرفته شـدنـد كه مـى تـوان از ترور آيه الله صـدوقـى امام جمعه يزد (11 / 4 / 61) ، تـرور آيه الـله دستغيب امام جمعه شيراز (20 / 9 / 60) ، ترور آيه الله مدنـى امام جمعه تبـريز (20 / 6 / 60) ، آيه الله قـدوسـى به همراه سرتيپ دستجردى (14 / 6 60) و ترور حجه الاسلام هاشمـى نژاد (7 / 7 / 60) و دهها شخصيت روحـانـى ديگـر نام بـرد كه هـر يك در منطقه اى وسيع از ايران بـر دلهاى مـردم حكـومت داشتنـد و نقـش آفـرينـان نهضت امـام خمينـى بـودند.
جنگ تحميلـى و دفـاع 8 سـاله امـام و ملت ايـران
شكست طرحهاى برانـداز نظام جمهورى اسلامـى با استفاده از محاصره اقتصادى و سياسـى كه از سـوى آمـريكا در جهان پيگيرى مـى شـد و شكست ايـن كشـور در عمليات صحراى طبـس پـس از اشغال لانه جاسـوس آمريكا ، و ناكامى در تجزيه كردستان ، هيئت حاكمه ايـن كشور را در سال 1359 به سمت تجربه راه حل نظامى تمام عيار سـوق مـى داد
روحيه قـدرت طلبـى صـدام و خصـومتهاى مـرزى گذشته دو كشـور نيز شرايطـى ا يدهآل براى آمريكا پـديـد مـى آورد تا به صـدام براى تجاوز و ا شغال نظامـى ايران چـراغ سبز داده و فرمان عمليات را صادر كند.
به هـر حـال ارتـش عراق در روز 31 شهريـور 1359 تجـاوز گستـرده تظامى خـويـش را در طول 1280 كيلومتر مرز مشترك از شمالى تريـن نقطه مـرز مشتـرك با ايران تا بنـدر خـرمشهر و آبادان در جنـوب ايران آغاز كرد. همزمان هـواپيماهاى نظامى عراق فرودگاه تهران و منـاطق ديگر را( در سـاعت 2 بعد از ظهر) بمبـاران كـردند.
ارتـش ايران كه بر اثر حـوادث انقلاب به شدت آسيب ديده و از هـم گسيخته بـود ، دوران اوليه بـازسـازى خـود را مـى گذراند.
سپاه تازه تإسيـس پـاسـداران انقلاب ا سلامـى كه به فـرمان امام خمينـى تشكيل شـده بود در آغاز راه بـود و نيـرو ، تجهيزات ، و تجـربه كـافـى در روزهـاى نخست جنگ نداشت.
نخستيـن واكنشهاى امام خمينى واولين پيامها و سخنرانيهاى او در رابطه بـا تجـاوز ارتـش عراق از لحـاظ شنـاخت شخصيت وى و نــوع فرماندهـى او بسيار جالب تـوجه است كه در اينجا مجال بازگـويـى ظرافتها و ويژگيهاى آن نيست. امام بـى درنگ فرمان مقاومت صادر كرد.
قبلا فرمان امام مبنى بر بسيج عمومى و تشكيل ارتـش بيست ميليونى بـا استقبـال جـوانـان انقلابـى ايـران مـواجه و آمـوزش و اعزام بسيجيـان به جبهه هـا فضـاى ايـران را دگـرگـون سـاخته بــود. مـوفقيتهاى پياپـى رزمنـدگان سپـاه اسلام آثـار شكست را در جبهه بعثيها نمايان ساخت.
انـواع سلاحهاى پيشرفته اى كه حتـى در شـرايط صلح نيز تهيه آنها دشـوار و به چنـديـن سال پيگيـرى و مذاكـره و امتياز دادن نياز داشت به سـرعت در اختيـار صـدام قـرار گرفت.
مـوشكهاى اگزوسه و هواپيماهاى سوپراتاندارد فرانسـوى از آنجمله اند. امام خمينى در شرايطـى دفاع مقدس ملت را هدايت مى كرد كه جمهورى اسلامى رسما از سـوى آمريكا و اروپا تحريـم تسليحاتى شده بود و براى يافتـن يك قطعه هواپيماهايش مى بايست ماهها وقت صرف كند.
سقوط صدام به دست سپاه اسلام كوس شكست چنديـن قدرت بزرگ جهان را در مقابله بـا انقلاب اسلامـى به صـدا در مـى آورد. اينك بـرخلاف گذشته همه تلاشهاى آمـريكا و شـوراى امنيت بـر مسـدود كـردن راه پيشروى رزمندگان ايرانـى و جلـوگيرى از سقـوط صدام متمركز شـده بـود. قطعنامه 598 شـوراى امنيت از تصويب گذشت. ايـن قطعنامه قسمت عمـده نظرات و شرايط قبلـى ايران براى ترك نبـرد را كه از آغاز دفاع خـويـش بر آنها اصرار مـى ورزيد ولـى سازمانهاى بيـن المللـى به اميد پيروزى صدام زير بار نمى رفتند ، پذيرفته بـود
ايـن گروه در پايان بررسى به اتفاق آرإ نظر خـويـش را مبنى بر آماده بـودن شـرايط بـراى اثبـات حقانيت جمهورى اسلامـى در دفاع مقـدس 8 ساله و تـرك مخـاصمه بـر اساس مفاد قطعنامه 598 بـود.
پيـام امـام خمينـى معروف به پيـام قبـول قطعنـامه
تعبيـر امام خمينـى از پذيـرش قطعنامه به عنـوان جام زهـر خـود حقايقـى ناگفته دارد و حاوى نكات ظريف بسيارى است كه بيان آنها در ايـن مقاله نمـى گنجـد و فقط به ذكر فـرازى از پيام امام در ايـن رابطه بسنـده مـى شـود : و اما در مـورد قبـول قطعنامه كه حقيقتا مسئله بسيار تلخ و ناگـوارى براى همه و خصـوصا براى مـن بود ، ايـن است كه مـن تا چند روز قبل معتقد به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در چنگ بـودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجراى آن مـى ديدم ولى به واسطه حـوادث و عواملـى كه از ذكر آن فـعلا خـوددارى مـى كنـم و بـه اميد خـداوند در آينده روشـن خواهد شد و با تـوجه به نظر تمامى كارشناسان سياسى و نظامى سطح بالاى كشور كه مـن به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم ، با قبول قطعنامه و آتـش بس موافقت نمودم و در مقطع كنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى دانـم و خـدا مـى دانـد كه اگر نبـود انگيزه اى كه همه ما و عزت و اعتبار مـا بـايـد در مسيـر مصلحت اسلام و مسلمين قربانى شـود هرگز راضـى به ايـن عمل نمى بـودم و مـرگ و شهادت بـرايـم گـواراتـر بـود.
اما چاره چيست كه همه بايد به رضايت حق تعالى گردن نهيم ومسلـم ملت قهرمـان و دلاور ايـران نيز چنيـن بـوده و خـواهـد بـود ...
از جمله شگفتيهاى دوران طـولانـى دفاع مقـدس ملت ايـران آنكه در تمام ايـن مـدت مردم ايران نشاط خـود را براى سازندگـى و جبران خـرابيهاى به ارث مانده از رژيـم سابق هيچگاه از دست ندادنـد و در هميـن مـدت علاوه بر اداره كامل امـور جبهه ها ، طرحهاى بزرگ بازسازى و نوسازى كشـور از پروژه هاى عظيـم سد سازى و راه سازى گرفته تا طرحهاى توسعه اكتشافات و بهره بـردارى نفتـى و تـوسعه نيروگاههاى انرژى و بهسازى امور كشاوزرى و افزايـش دانشگاهها و مراكز تحقيقاتى كشـور و ديگر امـور مربـوط به تـوسعه ملى را با جديت دنبال كردند.
امـام خمينـى در تــــاريخ 4 / 2 / 1368 به منظور اصلاح و تكميل اركان تشكيلات نظام اسلامى طى نامه اى به رئيـس جمهور وقت (حضرت آيه الله خـامنه اى) هيئتـى از صـاحب نظران و كـارشنـاسـان را مسئول بررسى و تـدويـن اصلاحات لازم در قانـون اساسـى بـر اساس 8 محور تعيين شده در هميـن نامه نمود. اصلاح مواد مربوط به شرايط رهبـرى ، تمركز در قـوه مجـريه و قضأيه و صـدا و سيما و وظايف مجمع تشخيص مصحلت نظام از اهـم ايـن موارد بود. مواد اصلاح شده قـانـون اسـاسـى در تـــــاريخ 12 آذر 1368 (بعد از رحلت) به رفرانـدوم عمـومـى گذاشته و با اكثريت مطلق آرإ به تإييد ملت ايران رسيد.
پيـش بينى فروپاشـى قطب ماركسيستـى جهان در پيام امام خمينى به گورباچف
امام خمينـى با بصيرتـى غير قابل درك بـراى محاسبه گران مادى ، در همـان ايام در تـاريخ 11 / 10 / 1367 طـى نـامه اى خطـاب به گـورباچف چنين پيـش بينى كرد : از ايـن پـس كمونيـس را بايد در مـوزه هـاى تـاريخ سيـاسـى جهان جستجـو كرد.
دفـاع از پيامبـر اسلام و ارزشهاى دينـى آخـريـن رويارويـى امام خمينى با غرب
ماجـراى تـدويـن و انتشار وسيع كتاب مبتذل آيات شيطانـى نـوشته سلمان رشدى و حمايت رسمـى دولتهاى غربـى از آن سر آغازى بر فصل تهاجـم فرهنگى بـود. امام خمينى با تـوجه به دلايل و واقعيتهاى فـوق در تاريخ 25 / 11 / 1367 در ضمـن چند سطر كـوتاه با صـدور حكـم ارتداد و اعدام سلمانى رشدى و ناشريـن مطلع از محتواى كفر آميز ايـن كتـاب ، انقلابـى ديگـر بـر پـا كرد.
سالهاى آخر عمر امام خمينى و حوادث ناگوار
چند حادثه در ايـن سالها اتفاق افتاد كه اثر آن بر روح و خاطره امام سنگينى مى كرد. يكى از ايـن حوادث ، شهادت مظلومانه حجاج بيت الله الحرام در كنار خانه خدا و در مراسـم حج سال 1366 بود.
در پهنه مسأل داخلى نيز شرايطـى كه منجر به بركنارى قأم مقام رهبـرى از سـوى امام خمينـى (در تاريخ 8 / 1 / 68) گرديـد از جمله حوادث ناگوار ديگر بـود) امام خمينى درآخريـن نامه اى كه خطاب به وى نـوشت و منجر به پذيرش استعفا و بركنارى او از قأم مقام رهبرى گرديد ايـن نكته را تصريح كرده بـود كه او از ابتدا با انتخاب آقاى منتظرى به عنـوان رهبر آينده نظام اسلامـى مخالف بوده و ايشـان را فاقد طاقت لازم براى پذيرش اين مسئوليت سنگيـن و خطير و مشكل مى دانسته است.
رحلت امـام خمينـى ، وصـال يـار، فـراق ياران
امام خمينـى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بايست ابلاغ كنـد ، گفته بـود و در عمل نيز تمام هستيـش را بـراى تحقق همان هـدفها بكار گرفته بـود. اينك در آستانه نيمه خـرداد (14 خرداد) سال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزيزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتـش جز در برابر او ، در مقابل هيچ قدرتى خـم نشده ، و چشمانـش جز براى او گريه نكرده بود. سروده هاى عارفانه اش همه حـاكـى از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود. و اينك ايـن لحظه شكـوهمنـد براى او ، و جانكاه و تحمل ناپذير براى پيروانـش ، فرا مى رسيد. او خود در وصيتنامه اش نـوشته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاه ابدى سفر مى كنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمـن و رحيـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور وتقصير بپذيرد و از ملت اميدوارم كه عذرم را در كـوتاهـى ها و قصـور و تقصيرها بپذيرنـد و با قـدرت و تصميـم و اراده به پيش بروند.
شگفت آنكه امام خمينـى در يكـى از غزلياتـش كه چنـد سال قبل از رحلت سروده است :
سالها مى گذرد حادثه ها مى آيد ------ انتظار فرج از نيمه خرداد كشم
ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود. قلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلب را به نور خدا و معنـويت احيإ كرده بـود. به وسيله دوربيت مخفـى اى كه تـوسط دوستان امام در بيمارستان نصب شده بـود روزهاى بيمارى و جريان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتـى كه گـوشه هايـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ايـن ايام از تلويزيون پخـش شد غوغايى در دلها بر افكند كه وصف آن جز با بودن در آن فضا ممكـن نيست. لبها دأمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.
در آخريـن شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى در سـن 87 سالگى تحمل كرده بـود و در حاليكه چنديـن سرم به دستهاى مباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قرآن تلاوت مـى كرد. در ساعات آخر ، طمانينه و آرامشى ملكـوتـى داشت و مرتبا شهادت به وحـدانيت خـدا و رسالت پيامبـر اكرم (ص) را زمزمه مـى كرد و با چنيـن حالتى بـود كه روحـش به ملكـوت اعلى پرواز كرد. وقتى كه خبر رحلت امام منتشر شد ، گـويـى زلزله اى عظيـم رخ داده است ، بغضها تـركيـد و سرتاسر ايران و همه كانـونهايـى كه در جهان با نام و پيام امام خمينـى آشنا بـودند يكپارچه گريستند و بر سر و سينه زدنـد. هيچ قلـم و بيـانـى قـادر نيست ابعاد حـادثه را و امـواج احساسات غيرقابل كنترل مردم را در آن روزها تـوصيف كند.
مـردم ايران و مسـلمانان انقلابى ، حق داشتند اينچنيـن ضجه كنند و صحنه هايى پديد آورند كه در تاريخ نمونه اى بديـن حجم و عظمت براى آن سراغ نداريـم. آنان كسـى را از دست داده بـودند كه عزت پـايمال شـده شان را بـاز گـردانـده بـود ، دست شاهان ستمگـر و دستهاى غارتگران آمريكايى و غربـى را از سرزمينشان كـوتاه كرده بود ، اسلام را احيإ كرده بود ، مسلميـن را عزت بخشيـده بـود ، جمهورى اسلامـى را بـر پـا كـرده بـود ، رو در روى همه قـدرتهاى جهنمـى و شيطانـى دنيا ايستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طرح كـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت كرده بود و 8 سال دفاعى را فـرمانـدهـى كرده بـود كه در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت كه آشكارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمايت همه جانبه مـى شـد. مردم ،رهبر محبـوب و مرجع دينـى خـود و منادى اسلام راستيـن را از دست داده بـودند.
شايد كسانـى كه قادر به درك و هضـم ايـن مفاهيـم نيستنـد ، اگر حالات مردم را در فيلمهاى مراسـم توديع و تشييع و خاكسپارى پيكر مطهر امام خمينـى مشاهده كننـد و خبر مرگ دهها تـن كه در مقابل سنگينـى ايـن حادثه تاب تحمل نياورده و قلبشان از كار ايستـاده بـود را بشنـوند و پيكرهايى كه يكـى پـس از ديگرى از شدت تإثر بيهوش شـده ، بر روى دستها در امـواج جمعيت به سـوى درمانگاهها روانه مـى شـدند را در فيلمها و عكسها ببيننـد ، در تفسير ايـن واقعيتها درمانده شوند.
امـا آنانكه عشق را مـى شنـاسنـد و تجـربه كـرده انـد ، مشكلـى نخواهند داشت. حقيقتا مردم ايران عاشق امام خمينى بـودند و چه شعار زيبا و گـويايى در سالگرد رحلتـش انتخاب كرده بـودند كه : عشق به خمينـى عشق به همه خوبيهاست.
روز چهاردهـم 1368 ، مجلـس خبرگان رهبـر تشكيل گرديـد و پـس از قرأت وصيتنامه امام خمينى تـوسط حضرت آيه الله خامنه اى كه دو ساعت و نيـم طـول كشيد ، بحث و تبادل نظر براى تعييـن جانشينـى امام خمينـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چنديـن ساعت سرانجام حضرت آيه الله خامنه اى (رئيـس جمهور وقت) كه خود از شاگـردان امام خمينـى ـ سلام الله عليه ـ و از چهره هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از ياوران قيام 15 خـرداد بـود و در تمام دوران نهضت امـام در همه فـراز و نشيبها در جمع ديگـر يــاوران انقلاب جانبازى كرده بود ، به اتفاق آرا براى ايـن رسالت خطير برگزيده شد. سالها بـود كه غربيها و عوامل تحت حمايتشان در داخل كشـور كه از شكست دادن امام مإيـوس شـده بـودند و عده زمان مرگ امام را مى دادند.
اما هـوشمندى ملت ايران و انتخاب سريع و شايسته خبرگان و حمايت فرزندان و پيروان امام همه اميدهاى ضـد انقلاب را بر باد دادنـد و نه تنها رحلت امام پايان راه او نبـود بلكه در واقع عصر امام خمينـى در پهنه اى وسيعتر از گذشته آغاز شده بـود. مگر انديشه و خوبى و معنويت و حقيقت مى ميرد ؟ روز و شب پانزدهـم خرداد 67 ميلونها نفر از مردن تهران و سـوگوارانى كه از شهرها و روستاها آمـده بـودند ، در محل مصلاى بزرگ تهران اجتماع كردنـد تا بـراى آخرين بار با پيكر مطهر مردى كه با قيامـش قامت خميـده ارزشهاو كرامتها را در عصر سياه ستـم استـوار كرده و در دنيا نهضتـى از خدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغز كرده بـود ، وداع كنند
هيچ اثرى از تشريفات بى روح مرسـوم در مراسـم رسمى نبـود. همه چيز بسيجى و مردمى وعاشقانه بـود. پيكر پاك و سبز پوش امام بر بـالاى بلنـدى و در حلقه ميليـونها نفـر از جمعيت مـاتمزده چـون نگينى مى درخشيد. هر كس به زبان خويـش با امامـش زمزمه مى كرد و اشك مى ريخت. سرتاسر اتـوبان و راههاى منتهى به مصلـى مملـو از جميعت سياهپوش بود.
پـرچمهاى عزا بـر در و ديـوار شهر آويخته و آواى قـرآن از تمام مساجـد و مراكز و ادارات و منازل بگـوش مـى رسيـد. شب كه فـرا رسيـد هزاران شمع بياد مشعلـى كه امام افروخته است، در بيابان مصلـى و تپه هـاى اطـراف آن روشـن شـد. خـانـواده هـاى داغدار گرداگرد شمعها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود.
فرياد يا حسيـن بسيجيان كه احساس يتيمى مـى كردنـد و بـر سـر و سينه مـى زدنـد فضا را عاشـورايـى كرده بـود. باور اينكه ديگر صداى دلنشيـن امام خمينـى را در حسينيه جماران نخـواهند شنيد ، طاقتها را بـرده بـود. مـردم شب را در كنار پيكـر امام به صبح رسانيدند. در نخستين ساعت بامداد شانزده خرداد ، ميلـونها تـن به امامت آيت الله العظمـى گلپايگانى (ره) با چشمانى اشكبار بر پيكر امام نماز گذاردند.
انبـوهى جمعيت و شكوه حماسه حضـور مردم در روز ورود امام خمينى به كشـور در 12 بهمـن 1357 و تكـرار گستـرده تـر ايـن حماسه در مراسـم تشييع پيكر امام ، از شگفتيهاى تاريخ است. خبرگزاريهاى رسمـى جهانـى جمعيت استقبال كننده را در سال 1357 تا 6 ميليـون نفر و جمعيت حاضـر در مراسـم تشييع را تا 9 ميليـون نفر تخميـن زدند و ايـن در حالى بود كه طى دوران 11 ساله حكومت امام خمينى بـواسطه اتحاد كشـورها غربـى و شرقى در دشمنى با انقلاب و تحميل چنگ 8 ساله و صـدها تـوطئه ديگـر آنان ، مـردم ايـران سختيها و مشكلات فراوانى را تحمل كرده و عزيزان بـى شمارى را در ايـن راه از دست داده بـودند و طبعا مـى بايست بتـدرج خسته و دلسرد شـده باشنـد اما هرگز اينچنيـن نشـد. نسل پرورش يافته در مكتب الهى امام خمينى به ايـن فرمـوده امام ايمان كامل داشت كه : در جهان حجـم تحمل زحمتها و رنجها و فـداكـاريها و جـان نثـــــاريها و محروميتها مناسب حجـم بزرگى مقصود و ارزشمندى وعلو رتبه آن است
پـس از آنكه مراسـم تـدفيـن به علت شدت احساسات عزاداران امكان ادامه نيافت ، طـى اطلاعيه هاى مكرر از راديـو اعلام شـد كه مردم به خانه هايشان بازگردند ، مراسـم به بعد مـوكـول شده و زمان آن بعدا اعلام مي شود. براى مسئوليـن ترديدى نبود كه هر چه زمان بگذرد صدها هزار تـن از علاقه مندان ديگر امام كه از شهرهاى دور راهـى تهران شده اند نيز بر جمعيت تشييع كننـده افزوده خـواهـد شـد ، ناگزير در بعد از ظهر همان روز مراسم تدفيـن با همان احساسات و به دشـوارى انجـام شـد كه گـوشه هايـى از ايـن مـراسـم بـوسيله خبرنگاران به جهان مخابره شـد و بـدينسان رحلت امام خمينـى نيز همچـون حياتـش منشإ بيـدارى و نهضتـى دوباره شـد و راه و يادش جاودانه گرديد چرا كه او حقيقت بـود و حقيقت هميشه زنـده است و فناناپذير.